گروه فرهنگي / حوزه ادبيات و کتاب
89/10/10 - 17:18
شماره:8910100739
نشست «بايستههاي ادبيات امروز انقلاب اسلامي»؛
خبرگزاري فارس: در نشست «بايستههاي ادبيات امروز انقلاب اسلامي با نگاهي به فتنه 88 و حماسه 9 دي» كه شب گذشته در تالار مهر حوزه هنري برگزار شد؛ شاعران انقلابي به قرائت سرودههاي خود پرداختند.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبري فارس «توانا»، نشست «بايستههاي ادبيات امروز انقلاب اسلامي با نگاهي به فتنه 88 و حماسه 9 دي» شب گذشته با حضور چهرههاي برجسته ادبيات انقلاب اسلامي همچون «محسن مؤمني» رئيس حوزه هنري، «عليمحمد مؤدب» شاعر، «سيدحسين شهرستاني» شاعر، «محمدمهدي سيار» شاعر و «كاظم رستمي» شاعر در تالار مهر حوزه هنري برگزار شد.
در اين مراسم حميد درويشي درباره شهيد «حسين غلام كبيري» كه در حوادث فتنه 88 به درجه شهادت نايل آمد و يكي از شهيدان شهرري به شمار ميرود، سرودهاي خواند كرد كه در پي ميآيد:
فقط به تو گفته بودم آرزوهامو از قديم
دارم حاجتروا ميشم يا حضرت عبدالعظيم
فقط به تو گفته بودم با گريه و با التماس
كه آرزوم، كشته شدن، براي راه شهداست
پرچم سرخ تو نذاشت دلم بمونه حاج و واج
توشهري كه پر شده بود از كاخ سبز و برج عاج
وقت گذشتن از همهست، پرزدن از شهر غرور
وقتشه پروانه شدن، ميان غنچههاي نور
دستي كه باخته بازي رو، داره منو پس ميزنه
ببين براي مرگ من، دنيا داره دس ميزنه
وقتشه با يه يا حسين، تو كربلا ديده شدن
رمز عبور را فهميدن، حسين فهميده شدن
چشمامو رو هم بذارم، توي بهشت پيش هميم
دارم حاجتروا ميشم، يا حضرت عبدالعظيم
همچنين، «رحيم كريمي» درباره فتنه سال 88 شعري را قرائت كرد كه در پي ميآيد:
باور كنيد زمين دلش از دست ما پر است
تاريخ از صراحت آئينه دلخور است
از روزهاي درد، فقط خاطرات ماند
از جنگ، سلفههايي از خون برات ماند
هان از كجاي قصه بدي را بلد شديم
ديروز خوب بوده، امروز بد شديم
بد مثل قاتلي كه به خون تكيه ميكند
دارد زمين به حال بدم گريه ميكند
آن روزها براي همه پشت ميشديم
ما حق داشتيم ولي مشت ميشديم
نامرد در مقابلمان پست و ريز بود
هركجا كه بود بزرگ و عزيز بود
تا اينكه ذره ذره غباري بلند شد
عزت نشست، خفت و خاري بلند شد
برخي كه جنگ بود و نبودند، آمدند
آواره سنگ بود و نبودند، آمدند
سوگند خوردهاند كه پابند ميشوند
احساس كردهاند كه خداوند ميشوند
كمرنگ شد چقدر تمامي اصلها
افتاد بوي تفرقه در بين نسلها
گاهي تبر زدهاند به ريشه، اثر نكرد
كاري كه كرد تفرقه با ما تبر نكرد
هر روز زخم تازه به اين اتحاد خورد
پشت تمام معتقدان باد خورد
در راه كسب قدرت هر چيز ميدهند
اين خاك را به قيمت يك ميز ميدهند
پرگار پيشرفت زمان را گرفتهاند
از ما غرور ميهنمان را گرفتهاند
تاريخ هم به آينهها خو نميكند
اين آبروي رفته به ما، رو نميكند
اي آبروي روز مباداي روزگار
منتگذار بر سر ما،س آبرو بيار
در ادامه اين مراسم، «فاطمه طارمي» شاعر جوان و متعهد كشور در خصوص حماسه 9 دي و فضاي حاكم بر كشور خطاب به ايران زمين شعري به شرح ذيل قرائت كرد:
وطنم عاشقانهتر برخيز تا جهان نظارهات مانده است
بال و پر را به خون بزن ققنوس، آسمان در نظارهات مانده است
رنگ اين روزها اگر پائيز، تو بهاران به باورت داري
سربداران دل سپرده به درد، پر سيمرغ در پرت داري
وطنم سربلند كن با عشق، در تو رستم، قدم زد از تو سام
سرنوشت تو ايستادن هاست، در شكوه شگفتني آرام
شال همت كمر بگيران چون، همت سرخ حاج همتها
خنده دشت و كوهسارت، برهاند تمام منتها
وطنم سرنوشت تو جاريست در تن غيرت سوارانت
با من بلندتر برخيز از دل بيقرار يارانت
شاه مردان قصههاي تواند ، مرد، مردان لحظههاي تواند
اين جوانان در كفن خفته، اين شهيدان كه در وفاي تواند
بيگمان فصل سال برگردد، مهر تو با بهار برگردد
رنگ پائيز در تو مختوم است، مهر اين روزگار برگردد
مهر اين روزگار يعني تو، آيه اقتدار يعني تو
بنويس از پرنده و بگذار، بنويسم بهار، يعني تو
تو كه خلوت نشين سومهاي، تو كه حافظترين شراب مني
عاشم با تو فاش ميگويم، تو فراتر زهر حساب مني
اصفهان يك كرشمه از چشمت، در تو شيراز پايتخت جهان
عاشقان در نگاه تو جمعاند، عاشقاني كه بيتو دلنگران
وطنم، وعده من و تو شود، روز ديدار عاشقان ظهور
آنكه با عدل و داد ميريزد، بر سكوت من و تو عطر حظور
در بخش ديگري از اين مراسم، «حسين زحمتكش» شاعر جوان و متعهد كشورمان درباره فتنه سال 88 شعري خواند كه در پي ميآيد:
شكر خدا پس از گذر از درد و داغها
سر باز كرده به تاول چرك «نفاقها»
هرچند شر هرآنچه كه ميشد رساندهاند
اينجا به خير ميگذرد اتفاقها!
ما بيد نيستيم كه با باد خم شويم
حتي اگر كه خم بشود پشت باغها!
فانوسمان پلاك شهيدانمان شده است
وقتي رسيد موسم مرگ چراغها
ما دستمان قلم شده تا ثبت عشق را
يك لحظه نسپريم به دست كلاغها!
امروز روز سوختن خشك و تر نبود!
فعلأ سماق مك بزنيد اي اجاقها
محمدمهدي سيار در خصوص فتنه سال 88 و حماسه 9 دي به سرودن شعر پرداخت كه در ذيل آمده است:
زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روايت كردهاند ارديبهشتي ميرسد از راه
بهاري ميرسد از راه و ميگويند ميرويد
گل داوودي از هر سنگ، حسن يوسف از هر چاه
بگو چلهنشينان زمستان را كه برخيزند
به استقبال ميآييمت اي عيد از همين دي ماه
به استقبال ميآييمت آري دشت پشت دشت
چه باك از راه ناهموار و از ياران ناهمراه
به استهلال ميآييمت اي عيد از محرمها
به روي بامها هر شام با آيينه و با آه...
سر بسمل شدن دارند اين مرغان سرگردان
گلويي تر كنيد اي تيغهاي تشنه، بسم الله!
در اين مراسم محمدمهدي سيار در خصوص خاطره بزرگ 9دي و خوني كه از نو در رگهاي ايران سرازير شد، شعري به شرح زير سرائيد.
هنوز ماتم زنهاي خون جگر شده را
هنوز داغ پدرهاي بي پسر شده را
كسي نبرده ز خاطر كسي نخواهد برد
ز ياد، خاطره باغ شعله ور شده را
كسي نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را
نه عصرهاي به دلواپسي به سر شده را
نه آهِ مانده بر آيينه هاي كهنه شهر
نه داغ هاي هر آيينه تازه تر شده را
جنازه ها كه مي آمد هنوز يادم هست
جنازه هاي جوان، كوچه هاي تر شده را...
نه، اين درخت پر از زخم خم نخواهد شد
خبر بريد دو سه شاخه تبر شده را !
«محمدمهدي سيار» نيز در خصوص ادبياتي كه در فتنه سال 88 رايج بود، ابياتي را به شرح زير قرائت كرد:
از حلقه هايمان به در افتاد رازها
با قيل وقال بي ثمر عشقبازها
دوشيد فتنهاي شتران دو ساله را
بر دوششان نهاد به بازي جهازها
شوخي شده است و عشوه نماز شيوخ شهر
رحمت به بي نمازي ما بي نمازها
خيل پيادهايم، كجا بازگو كنيم؟
رنجي كه بردهايم ز شطرنج بازها
ماييم و زخم خنجر و دست برادران
ماييم و ميزباني اين تركتازها
در پيش چشم كوخ نشينان غريب نيست
از كاه، كوه ساختنِ كاخ سازها
قرآن به نيزه رفت...خدايا مخواه باز
بر نيزهها طلوع سر سرفرازها
در گنبد كبود زمان ما كبوتران
بستيم چشم و بسته نشد چشمِ بازها
ما را چه غم ز هرزه گياهي كه سبز شد
بر خاكمان مباد هجوم گرازها