در هجوم سوم، آتش افروخته شد و در خانه سوخت، حضرت زهرا(س) که برای جلوگیری از ورود مهاجمان پشت در ایستاده بود صدمههای جسمانی بسیاری دید که به بیماری شدید و شهادت ایشان انجامید.
عقیق:در دانشنامه فاطمی درباره نحوه شهادت حضرت زهرا(س) که ناشی از صدمات وارده بعد از رحلت پیامبر(ص) عنوان شده است، این چنین میخوانیم:
احادیث بسیاری از پیامبر(ص) نقل شده است که از مظلومیت اهل بیت(ع) و ستمی که پس از پیامبر(ص) به ایشان میشود، خبر داده است، در احادیثی نیز به ستمی که بر حضرت زهرا(س) میرود، اشاره و آن حضرت(س) مظلومه خوانده شده و از بیاحترامی به آن حضرت(س) یاد گردیده است.
بنا بر همه منابع تاریخی و حدیثی، حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) مدت کوتاهی زندگی کرد و همچنان که پیامبر(ص) خبر داده بود، نخستین کسی از اهل بیت(ع) بود که به پیامبر(ص) پیوست، در این مدت کوتاه، حوادث ناگوار بسیاری برای ایشان رخ داد که سبب آزردگی روحی شدید و لطمههای جسمانی آن حضرت(س) شد، به طوری که ایشان بر اثر آن حوادث، بیمار شد و از دنیا رفت.
برخی منابع اهل سنت بدون اشاره به سبب آن به بیماری فاطمه(س) و نیز به اذن خواستن خلیفه اول از ایشان برای عیادت و تلاش وی برای راضی کردن حضرت(س) اشاره کردهاند، حضرت(س) در وصیتش، حضور نیافتن برخی را در تشییع و نماز بر پیکرش خواستار شده و از ظلم آنان و هجوم به خانه و آتش زدن در خانهاش و ضربت زدن به وی شکوه کرد است، با عنایت به این مطالب درباره شهادت فاطمه(س)، در اصل شهادت ایشان تردیدی نیست.
در صحیحه علی بن جعفر از امام کاظم(ع)، از حضرت فاطمه(س) با وصف «صدیقه شهیده» یاد شده است، در روایات دیگری به کشته شدن حضرت زهرا(س) اشاره شده است و قاتل حضرت(س) و کسانی که به هر نحوی در این امر دخالت داشته یا بدان راضی بودهاند، لعنت شدهاند، همچنین کیفر سخت قاتل یا قاتلان حضرت(س) در روز قیامت نیز بازگو شده است، بنابر روایتی، کیفیت شهادت حضرت فاطمه(س) در صحیفهای به املای پیامبر(ص) و خط حضرت علی(ع) پیشگویی شده و ابن عباس آن را دیده است.
در پارهای روایات، به صراحت سبب وفات آن حضرت(س)، ضربتی دانسته شده است که به سقط جنینی انجامید که نامش «محسن» بود، بر اساس روایتی معتبر از امام صادق(ع)، پیامبر(ص) این جنین را پیش از ولادت نامگذاری کرده بود، بنا بر روایت ابوبصیر از امام صادق(ع)، سبب وفات حضرت زهرا(س) ضربت غلاف شمشیر قُنفُذ (غلام عمر) بود که به دستور ارباب خود این کار را کرد و با این ضربت، حضرت زهرا(س) محسن را سقط کرد و شدیداً بیمار شد.
در روایت، واژه «لَکَزَهَا» وارد شده است که لغویان آن را ضربت در سینه، ضربت به جمیع جسد، یا فشار شدید به سینه یا زیر گلو معنی کردهاند، در روایت دیگری از امام صادق(ع)، ضمن تصریح به این مضمون، اشاره شده که رحلت حضرت(س) بر اثر ضربتی بوده که در هنگام ورود بیاجازه به منزل حضرت(س) بر وی وارد شده است، با توجه به این گزارشها، شهادت حضرت زهرا(س) بر اثر هجوم به خانه آن حضرت(س) بوده است.
حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا(س) را برخی به اجمال و برخی به تفصیل گزارش کردهاند که از حیث محتوا اختلافاتی هم دارند. در برخی گزارشها، ورود بدون اجازه به خانه حضرت(س)، در پارهای تصمیم خلیفه دوم به آتشزدن خانه و در نقلی دیگر دستور دادن وی به این کار روایت شده است، در روایت اعمش از امام صادق(ع)، از وظایف مؤمن، اظهار دوستی با اولیای خداست و برائت جستن از دشمنان ایشان و کسانی که به آل محمد (ص) ستم کردهاند. در وصف این گروه، جملاتی همچون «کسانی که حرمت اهل بیت را هتک کردند» به کار رفته و از تصمیم آنان به سوزاندن خانه حضرت زهرا(س) خبر داده شده است.
در روایتی، به هتک حرمت شدن خانه حضرت زهرا(س) تصریح و تأکید شده که این کار، هتک حجاب الله است، حسن اطروش از پیشوایان زیدیه، ایمان را در گرو برائت جستن از ظالمان به اهلبیت(ع) دانسته و نظیر عبارتهای روایت اعمش را در وصف آنان به کار برده است، سید مرتضی از آتش آوردن خلیفه دوم برای سوزاندن خانه حضرت(س) سخن گفته و افزوده است که شیعه، این مطلب را از طرق بسیار روایت کردهاند، شیخ طوسی روایات شیعه را در این باره مستفیض دانسته و گفته است ضربت زدن خلیفه دوم بر شکم حضرت زهرا(س) که به اسقاط جنینی انجامید که محسن نام داشت، سخن مشهوری است که درباره آن در بین شیعه اختلافی نیست، شیخ مفید نیز از اشتهار حادثه هجوم و فرستادم قنفذ و دستور جمعآوری هیزم و تهدید اهل خانه به سوزاندن خانه سخن گفته است، در کلام بزرگان شیعه به مستفیض یا متواتر بودن این گونه روایات تصریح شده است، علامه مجلسی، شهادت آن بانو را از متواترات دانسته است.
گزارش حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنت به گستردگی گزارش این حادثه در منابع شیعی نیست، این امر، با توجه به اوضاع زمان و حاکمیت مخالفات اهل بیت(ع) و تعارض داشتن این روایات با مشروعیت حاکمیت، کاملاً طبیعی است، در تاریخ، نمونههای فراوانی وجود دارد از برخورد با کسانی که در صدد انتشار فضیلت اهل بیت(ع) بودند یا از جعل فضیلت برای حاکمان سرباز میزدند.
*گزارشهای مستند راجع به شهادت
در منابع اهل سنت و شیعه گزارشهای بسیاری هست که طبق آنها هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و آتش افروختن و سوزاندن یا تهدید، برای بیرون راندن کسانی بوده است که حضر به بیعت با خلیفه اول نبودند.
عواملی که در این گزارشها به آنها اشاره شده است، به تنهایی یا در کنار دیگر اسباب، زمینهساز شهادت حضرت(س) بودهاند. عمده گزارشها، بنابر منابع شیعه و اهل سنت، عبارتند از: تهدید خلیفه دوم به خراب کردن خانه، تهدید خلیفه دوم به آتش زدن خانه، آوردن هیزم برای آتش زدن خانه، همراه آوردن فتیله برای آتش زدن، دستور دادن به آتش زدن خانه، آتش زدن در خانه حضرت(س)، بیعت کردن علی(ع) پس از وارد شدن دود به خانه، گرچه از روایات مبنی بر تصمیم به آتش زدن خانه حضرت زهرا(س) بر میآید که این تصمیم عملی نشده و خانه حضرت(س) با اهل آن سوزانده نشده است، ولی این امر با افروختن آتش بر خانه یا آتش گرفتن در خانه منافاتی ندارد، ورود بدون اجازه به خانه فاطمه(س)، اینکه خلیفه دوم در خانه حضرت زهرا(س) را که از شاخه خرما بوده، شکسته است و مهاجمان به خانه وارد شدهاند، ابا نداشتن مهاجمان از حضور حضرت فاطمه(س) و امام علی، امام حسن و امام حسین (ع) در خانه، اعتراض حضرت زهرا(س) در آستانه در و قسم دادن به حملهکنندگان، ناله و افغان حضرت زهرا(س) در پشت در، همراه با صدا کردن پیامبر(ص)، اجتماع بسیاری از زنان بنیهاشم، در برخی روایات تصریح شده است که با آنکه حضرت زهرا(س) مهاجمان را سوگند داد که به خانه وارد نشوند، هجوم انجام گرفته است.
حائل شدن حضرت زهرا(س) بین حضرت علی(ع) و قنفذ و دیگر مهاجمان، فشار دادن حضرت(س) بین دیوار و در و کوبیدن در به ایشان اسقاط جنینی به نام محسن، لگد زدن به حضرت زهرا(س)؛ کمک خواستن حضرت زهرا(س) از فضه هنگام سقط جنین؛ تازیانه خوردن حضرت زهرا(س) به دستور خلیفه دوم یا به دست خود او با قنفذ یا خالد بن ولید یا مغیره بن شعبه که ممکن است همه آنها واقعیت داشته باشد، ضربت زدن قنفذ با غلاف شمشیر به حضرت زهرا(س) باقی ماندن اثر تازیانه بر بازوی حضرت زهرا(س) همانند بازوبند تا هنگام شهادت ایشان؛ شکسته شدن استخوانی از استخوانهای پهلوی حضرت زهرا(س)، سیلی زدن به روی حضرت(س)، اینکه حضرت فاطمه(س) مهاجمان را تهدید کرد که آنان را نفرین میکند؛ ممانعت حضرت علی(ع) از نفرین حضرت زهرا(س)؛ اینکه مهاجمان شمشیر زبیر را گرفتند و شکستند؛ خودداری حضرت علی(ع) از برخورد با مهاجمان به سبب دستور پیامبر(ص) به صبر برای حفظ دین، اظهار پشیمانی خلیفه اول از توسل به زور و گشودن در خانه فاطمه(س)، برخی از عامه، این اظهار پشیمانی را دلیل بر قوت دین خلیفه اول و آن را از مناقب وی دانستهاند همچنان که کار خلیفه دوم و هجوم به خانه فاطمه(س) و برخورد با پناهندگان آن خانه و علی(ع) را توجیه کردهاند که نظیر آن در ماجرای شورش عبدالله بن زبیر اتفاق افتاد. وی بنی هاشم را در شعب محاصره کرد و برای آتش زدن آنان هیزم فراهم آورد. عروه بن زبیر، عمل برادرش را شبیه به اقدام خلیفه دوم بن خطاب دانسته و گفته هدف هر دو، رفع اختلاف و تهدید برای وادار کردن مخالفان به اطاعت از حاکم بوده است.
از مجموع این گزارشها روشن میشود که بیماری حضرت فاطمه(س) با حوادث پس از رحلت رسول خدا(ص) مرتبط و شهادت حضرت (س) متأثر از این مسائل بوده است.
*تعداد هجومها به خانه حضرت(س)
برخی بر آن هستند که هجوم در سه مرحله انجام گرفته و گاه گزارشهای یک مرحله با گزارشهای مرحله دیگر اشتباه شده است. مثلاً درگیری زبیر با مهاجمان، در هجوم دوم بوده است، ولی برخی آن را در هجوم اول دانستهاند. در مرحله نخست، خلیفه دوم با گروهی برای بیرون راندن کسانی که حاضر به بیعت با خلیفه اول نبودند، به خانه حضرت زهرا(س) رفت، این مرحله با مناظره مهاجمان و حضرت علی(ع) و حامیان وی سپری شد، حضرت(ع) درباره حق خود برای امامت استدلال آورد و حامیان خلیفه اشکالاتی از جمله جوان بودن حضرت(ع) را مطرح ساختند، بنابر روایتی، در این مرحله، 12 تن از بدریان، به درخواست حضرت علی(ع)، بر سخن پیامبر(ص) در کنار غدیر خم گواهی دادند، با بالا گرفتن گفتوگو، خلیفه دوم از ترس اینکه سخن حضرت علی(ع) موثر افتد، جلسه را خاتمه داد و حضرت علی(ع) در خانه ماند و به جمعآوری قرآن پرداخت.
بنابر پارهای روایات، خلیفه اول ، قنفذ را برای رساندن پیام دعوت به بیعت، نزد حضرت علی(ع) فرستاد. حضرت علی(ع) در پاسخ این پیام که در آن خلیفه اول خلیفه رسولالله(ص) خوانده شده بود، بر ناروایی این لقب تأکید کرد و گفت که این لقب به من اختصاص دارد و نزد خلیفه اول نرفت، همچنین فرمود که با توجه به وصیت پیامبر(ص)، تا جمعآوری قرآن به پایان نرسد، از خانه خارج نمیشود، لذا، اقدام برای گرفتن بیعت چد روز به تأخیر افتاد و پس از پایان جمعآوری قرآن و عرضه آن، صورت پذیرفت.
از حضرت زهرا (س)، در آستانه در خانه، سخنی نقل شده که در آن از بیوفایی قوم و بدرفتاری آنان با اهل بیت(ع) شدیداً گلایه شده است که احتمال دارد با مرحله نخست هجوم مرتبط باشد.
در این زمان، حضرت علی(ع) شبها حضرت زهرا(س) را سوار مرکب میکرد و به همراه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به در خانه مهاجران و انصار میرفت و از آنان یاری میخواست، ولی آنان، به حضرت زهرا(س) پاسخ منفی میدادند و بیعت با خلیفه اول را عذر آن قرار میدادند. بنا بر برخی منابع، حضرت علی(ع) پس از مأیوس شدن از یاری آنان، به جمعآوری قرآن رو آورد.
چند روز پس از هجوم اول، هجوم دوم رخ داد که در آن تهدید به آتش زدن خانه و درگیری زبیر با مهاجمان اتفاق افتاد و همه افراد خانه، به جز اهل بیت(ع)، از خانه خارج شدند و بنا بر برخی روایات، همگی به جز حضرت علی(ع) بیعت کردند، ولی در بعضی منابع اشاره شده است که حضرت علی(ع) و بنیهاشم در زمان حیات حضرت زهرا(س) بیعت نکردند. مؤلف «الهجوم علی بیت فاطمه» نیز بر آن است که هرچند در هجوم دوم، همه از خانه خارج شدند، ولی تا حضرت علی(ع) به اجبار بیعت نکرد، آنان نیز بیعت نکردند.
در هجوم سوم، آتش افروخته شد و در خانه سوخت و دود وارد خانه شد و حضرت زهرا(س) که برای جلوگیری از ورود مهاجمان پشت در ایستاده بود، صدمههای جسمانی بسیاری دید که به بیماری شدید و شهادت وی انجامید، مهاجمان در خانه را شکستند و وارد منزل شدند و حضرت علی(ع) را کشانکشان، برای بیعت با خلیفه اول به مسجد بردند، در این هجوم، افراد زیادی شرکت داشتند و به روایتی، مهاجمات حدود 300 تن بودند، نام برخی از آنان از منابع گوناگون گردآوری شده است.
*از حادثه هجوم تا شهادت
حضرت زهرا (س) بر اثر لطمههایی که در این هجوم دید، به شدت بیمار شد. وی به آزاردهندگان اجازه ملاقات نمیداد. حضرت علی(ع) بیماری همسر خود را پنهان میکرد و خود، با یاری اسماء بنت عمیس، از او پرستاری میکرد، هنگامی که بیماری وی شدت گرفت، خلیفه اول و خلیفه دومدرخواست ملاقات کردند، ولی چون فاطمه(س) را خشمگین ساخته بودند، حضرت (س) درخواست مکرر ایشان را رد کرد، اما وقتی علی(ع) وساطت کرد، ملاقات آنان را پذیرفت.
گزارشهای چندی، شدت ناراحتی حضرت زهرا(س) را نشان میدهد: حضرت زهرا(س) سلام آن دو را پاسخ نداد، روی خود را از آنان برگرداند و این کار چند بار تکرار شد و پس از اقرار گرفتن از آن دو درباره حدیث پیامبر(ص)، مبنی بر اینکه رضایت فاطمه(س) رضایت پیامبر(ص) و غضب فاطمه(س) غضب پیامبر(ص) است، ناخشنودی خود را با صراحت به آن دو ابراز کرد و این ملاقات که نوعی تحرک سیاسی به شمار میآمد، برخلاف خواست ملاقات کنندگان به پایان رسید، رضایت نداشتن حضرت زهرا (س) از خلیفه و همکارش، در گریههای بسیار وی نیز انعکاس یافته است، به طوری که با وجود خلیفه دوم کوتاهش پس از پیامبر(ص)، در زمره «بکائین» عالم قرار گرفت.
آن اوضاع دشوار، در گریههای حضرت(س) بی اثر نبود. وی برای گریستن به زیارت مقابر شهدا میرفت. هفتهای دو روز به زیارت قبور شهدای احد میرفت و خاطره پیامبر(ص) را تجدید میکرد. حضرت زهرا(س) از زمان رحلت پیامبر(ص) تا شهادت خویش هیچگاه خندان دیده نشد. وصیت حضرت زهرا(س) بیانگر ستم غاصبان و ناراحتی حضرت(س) از آنان بوده است. وی وصیت کرد که او را شبانه به خاک بسپارند و هیچ یک از ظالمان در حق وی، در تشییع جنازه و نماز بر او حضور نیابند و به همین سبب، هیچ یک از آنان در این مراسم حاضر نبودند. در مصادر بسیاری، از عامه و خاصه به نقل از سلمی (همسر ابیرافع)، گفتهاند که حضرت زهرا(س) در روز شهادتش غسل کرد و لباسهای تازه پوشید و فرمود: به زودی قبض روح خواهد شد و وصیت کرد که برای غسل دادن، بدنس را برهنه نسازند. بنابر گزارشهای بسیاری، اسماء بنت عمیس برای پرستاری از حضرت زهرا(س) یا در تهیه تابوت و هودج برای وی یا در مراسم غسل دادن وی حضور داشته است.
منبع:فارس