مفهوم راسخون در علم
ناصر پورپيرار در مقاله اسلام و شمشير 52 مورخ 27 فروردين 1390 در ادامه سلسله نوشتارهاي خود پيرامون نفي تفسير و تاويل آيات قرآن ضمن رجوع به آيه 7 سوره آل عمران چنين مي نويسد:
هر مومن و مسلمان باید و می تواند خود را از پیوندهای مذهبی موجب تفرقه پیشین آزاد کند و به اتحاد با برادران و خواهران ایمانی خویش و از جمله پایان دادن به مداخلات لفظی و معنایی در آیات قرآن بیاندیشد، که اینک به حجمی رسیده است که دفاتری از پرسش های بی جواب مانده را تنها در مجلدات تفسیر عتیق نیشابوری ارائه می دهند. «هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ. همان کسی که این کتاب را بر تو فرستاد که بخشی محکمات و ام الکتاب است و بخشی متشابهات. آن ها که قلب گشاده ندارند، به قصد فراهم آوردن فتنه و تدارک تاویل، به متشابهات می پردازند حال آن که قدرت تاویل جز در ید الهی نیست، چنان که دانایان برقرار می گویند: به تمامی آن ایمان داریم، که از جانب خداوند است و پند پذیری جز در سلک صاحب نظران نیست». (آل عمران، ۷)
او بر اساس این ترجمه خود، از آيه مذكور نتيجه مي گيرد كه : ... ورود باریک اندیشانه به محتوای این آیه هر مسلمانی در هر زمان را مکلف می کند که از مجادله بر سر کلمات و آیات قرآن بپرهیزد و برداشت خود را به مثال پرچم چانه زنی با خداوند بالا نبرد.
نكته اي كه در ترجمه آيه فوق توسط ناصر پورپيرار وجود دارد عدم عطف كلمه ( والراسخون ) به كلمه ( الله ) است.
در ميان مفسران و دانشمندان بحث مهمي ديده مى شود كه آيا ( والراسخون فى العلم ) آغاز جمله مستقلى است و يا عطف بر ( الا الله ) مى باشد، و به عبارت ديگر آيا معنى آيه اين است كه : (تاويل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمى دانند ) و يا معنى آن اين است كه ((تاويل قرآن را فقط خدا مى داند، اما راسخون در علم مى گويند گرچه تاءويل آيات متشابه را نمى دانيم ، اما در برابر همه آنها تسليم هستيم و همه از طرف پروردگار ما است).
بعضيها ( همچون ناصر پورپيرار در مقاله اسلام و شمشير 52 ) كلمه ( والراسخون ) را عطف بر ( الله ) نمى گيرند بلكه آن را جمله جديدى مى دانند و در نتيجه اين آيه را چنين معنا مى كنند: تأويل آيات را فقط خدا مى داند و اما راسخان در علم، آنها از سر تسليم مى گويند ما به آن ايمان آورده ايم و همگى از جانب پروردگار ماست.
مفهوم اين برداشت چنين است كه حتى راسخان در علم هم تأويل آيات متشابه را نمى دانند و آن در انحصار خداوند است.
برخلاف عقیده نادرست این عده ، آنچه با قرائن موجود در آيه و روايات مشهورهماهنگ مى باشد آن است كه (( و الراسخون فى العلم )) عطف بر (( الله )) است زيرا:
اولا: بسيار بعيد به نظر مى رسد كه در قرآن آياتى باشد كه اسرار آن را جز خدا نداند. مگر اين آيات براى تربيت و هدايت مردم نازل نشده است چگونه ممكن است حتى پيامبرى كه قرآن بر او نازل شده از معنى و تاويل آن بى خبر باشد؟! اين درست به آن مى ماند كه شخصى كتابى بنويسد كه مفهوم بعضى از جمله هاى آن را جز خودش هيچكس نداند!
ثانيا : هيچگاه در ميان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن ديده نشده است كه از بحث درباره تفسير آيه اى خوددارى كنند و بگويند اين آيه از آياتى است كه جز خدا معنى نهايى آن را نمى داند، بلكه دائما براى كشف اسرار و معانى قرآن همگى تلاش و كوشش داشتهاند.
ثالثا : اگر منظور اين باشد كه راسخون در علم در برابر آنچه نمى دانند، تسليم هستند مناسبتر اين بود كه گفته شود: راسخون در ايمان چنين هستند، زيرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تاويل قرآن است نه با ندانستن و تسليم بودن .
ضمنا" آيه ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا... : دعايى است كه خداوند از زبان راسخان در علم نقل مى كند. و گوياي زبان حال آنها است كه : پروردگارا پس از آنكه ما را هدايت كردى دلهاى ما را منحرف مساز و از پيش خود رحمتى بر ما ببخش كه تو بسيار بخشنده هستى.
در اين قسمت از دعا، اشاره به اين دارد كه بشر همواره نيازمند به توفيق الهى است و اگر توفيق الهى همراه او نشود ممكن است در عين هدايت و راهيابى دچارلغزشها و كجرويها باشد و همانگونه كه كجروان، آيات متشابه قرآن را مطابق ميل خود تأويل مى كردند او نيز دچار چنين لغزشى باشد و لذا خداوند به راسخان در علم مى آموزد كه همواره از خدا توفيق درست انديشيدن بخواهند و اگر چنين كنند، ضمن اينكه خدا آنها را يارى خواهد كرد، مقام تسليم و رضاى آنها بالا خواهد رفت و همين امر آنها را از لغزشها حفظ خواهد كرد.
دعاى ديگرى كه خداوند به راسخان در علم مى آموزد اين است كه بگويند: پروردگارا تو همه مردم را در روز قيامت كه شكى در وجود آن نيست، گردهم خواهى آورد. اين دعا اعتراف به روز قيامت و معاد است كه ياد آن انسان را از افتادن در خطا و گناه نگه مى دارد و سبب مى شود كه راسخان در علم در تأويل آيات قرآنى هوسهاى خود را دخالت ندهند.
مطلب بسيار مهمى كه در اينجا قابل تذكر است تذكر اين است كه تمام آيات قرآنى از يك نظر محكم هستند و از يك نظر متشابه. زيرا وقتى آيات متشابه، به آيات محكم ارجاع داده شد و معناى درست آن به دست آمده، تبديل به محكم مى شود و از سوى ديگر آيات محكمى كه به خودى خود معناى روشنى دارد، اگر با آيات ديگرى ـ چه محكم چه متشابه ـ تركيب گرديد، معناى جديدى به دست مى دهد كه به تنهايى آن معنا را نمى داد و لذا از اين نظر مى توان آن را متشابه خواند.
جالب اينكه در قرآن كريم در يكجا تمام آيات قرآنى محكم و درجاى ديگر تمام آيات آن متشابه معرفى شده:
كتاب احكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير (هود / 1)
كتابى است كه آيات آن محكم است آنگاه از سوى خداوند حكيم و آگاه تفصيل داده شده.
الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها (زمر / 23)
خداوند زيباترين سخن را نازل كرد كه كتابى متشابه است.
از مجموع آنچه درباره تفسير آيه فوق گفته شد چنين استفاده مى شود كه : آيات قرآن بر دو دسته هستند مفهوم قسمتى از آيات آن چنان روشن است كه جاى هيچگونه انكار و توجيه و سوء استفاده در آن نيست ، و آنها را محكمات گويند و قسمتى به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا گفتگو درباره عوالمى كه از دسترس ما بيرون است مانند عالم غيب ، و جهان رستاخيز و صفات خدا، چنان هستند كه معنى نهايى و اسرار و كنه حقيقت آنها نياز به سرمايه خاص علمى دارد كه آنها را متشابهات گويند.
افراد منحرف معمولا مى كوشند اين آيات را دستاويز قرار داده و تفسيرى بر خلاف حق براى آنها درست كنند، تا در ميان مردم ، فتنه انگيزى نمايند، و آنها را از راه حق گمراه سازند، اما خداوند و راسخان در علم ، اسرار اين آيات را مى دانند و براى مردم تشريح مى كنند، آنها در پرتو علم وسيعشان آيات متشابه را همانند آيات محكم درك مى كنند و به همين دليل در مقابل همه تسليم اند و مى گويند: همه آيات از طرف پروردگار ما است ، چه اينكه همه آنها اعم از محكم و متشابه در پرتو علم و دانش آنان روشن است چنانكه در متن آيه آمده است :
((يقولون آمنا به كل من عند ربنا))
و به اين ترتيب رسوخ در علم سبب مى شود كه انسان هر چه بيشتر از اسرار قرآن آگاه گردد. و البته آنها كه از نظر علم و دانش در رديف اولند از همه اسرار آن آگاهند در حالى كه ديگران هر يك به اندازه دانش خود از آن چيزى مى فهمند، و همين حقيقت است كه مردم حتى دانشمندان را به دنبال معلمان الهى براى درك اسرار قرآن مى فرستد.
جمله ((و ما يذكر الا اولوا الالباب ))
كه در پايان آيه آمده ، اشاره به اين است كه اين حقايق را تنها انديشمندان مى دانند، آنها هستند كه مى فهمند چرا قرآن بايد آيات محكم و متشابه داشته باشد، و آنها هستند كه مى فهمند بايد آيات متشابه را در كنار آيات محكم چيد و اسرار آنها را كشف نمود،
از آنجا كه آيات متشابه و اسرار نهانى آن ممكن است لغزشگاهى براى افراد گردد، و از كوره اين امتحان ، سيه روى در آيند، راسخون در علم و انديشمندان با ايمان ، علاوه بر به كار گرفتن سرمايه هاى علمى خود در فهم معنى اين آيات به پروردگار خويش پناه مى برند، و اين دو آيه كه از زبان راسخون در علم ، مى باشد روشنگر اين حقيقت است آنها مى گويند: پروردگارا! دلهاى ما را بعد از آنكه ما را هدايت نمودى ، منحرف مگردان ، و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش زيرا تو بسيار بخشندهاى (ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب ).
بسيارند دانشمندانى كه غرور علمى ، آنان را از پاى در مى آورد و يا وسوسه هاى شياطين و هواى نفس آنها را به بيراهه ها مى كشاند، اينجا است كه بايد خود را به خدا سپرد و از او هدايت خواست .
منابع : نفسير كوثر جلد دوم / يعقوب جعفري
: تفسير نمونه جلد دوم / مكارم شيرازي