اهل بيت (عليهم السلام) به عنوان حافظان سنت نبوي كه در قالب احاديث آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) تبلور يافته، اهتمام ويژه اي به حفظ اصالت احاديث نبوي داشته اند و همواره كوشيده اند، آسيب هايي كه عمداً يا سهواً از سوي افراد يا نحله ها و جريان هاي مختلف با انگيزه هاي گوناگون بر احاديث نبوي عارض گرديده، معرفي كرده تا با زدودن آنها چهره تابناك سنت ناب نبوي از ميان احاديث آن حضرت نمايان شود. نقش برجسته امام رضا (عليه السلام) در بين اهل بيت رسالت غيرقابل انكار است به گونه اي كه در ميان امامان اهل بيت (عليهم السلام) آن حضرت ملقب به عالم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) گرديده است.(2) از اواخر حكومت هارون الرشيد كه مصادف با امامت حضرت رضا (عليه السلام) بود، وقايعي در جهان اسلام به وقوع پيوست كه تغييرات شگرفي را در حوزه فرهنگ به وجود آورد. يكي از اين وقايع، ترجمه كتب فلسفي از زبان هاي بيگانه به زبان عربي است.(3) اين رويداد باعث گرديد گرايش هاي فكري متفاوت و فرقه هاي مختلفي در جهان اسلام پديد آيد و فرق موجود، به تعميق مباني فكري خود مبادرت ورزيده و با آزادي بيشتري به نشر افكار خود همت گمارند. رواج مناظرات نمودي از اين مسئله است كه اوج آن را در دوران مأمون مي توان مشاهده نمود. با فراهم آمدن شرايط سياسي- اجتماعي گفتگوهاي بين الادياني و درون ديني مشاهده مي شود كه مواجهه و موضع گيري امام رضا (عليه السلام) در برابر مقالات و فرق در مقايسه با ائمه ديگر به نحو چشم گيري افزايش يافته است.
امام رضا (عليه السلام) در برابر موج رو به افزون شكل گيري فرق و مذاهب واكنش نشان داده و به مانند آباء خود، لحظه اي از مبارزه با افكار التقاطي و بدعت آميز غفلت نورزيد و تمام تلاش خود را براي برملا ساختن علل انحراف اين گونه فرق و مذاهب و آشكار نمودن سنت ناب نبوي مبذول داشت. براساس آموزه هاي كلامي شيعه، امام بايد آگاه ترين فرد نسبت به كتاب و سنت باشد.(4) تا بتواند به آساني از عهده پاسخگويي به همه پرسش هاي ديني برآيد و با بهره گيري از علومي كه از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به ارث برده موضع حق را براساس سنت نبوي آشكار نمايد.
با توجه به آن چه گذشت، اين پرسش هاي مهم مطرح مي گردد كه اولاً روش هايي كه امام رضا (عليه السلام) در مدت امامت خود در حفظ و نشر حديث داشته اند، چيست؟ ثانياً با توجه به نقش علوم حديث در آسيب شناسي حديث، اصول و مباني كداميك از علوم حديث را مي توان در تعاليم آن حضرت پي جويي نمود؟
1. كوشش هاي امام رضا (عليه السلام) در ترويج و بسط حديث
دوران امامت امام رضا (عليه السلام) با پيدايش برخي مكاتب و نحله ها مصادف بود كه با توجه به مباني و اصول مورد استناد آنها، ضرورت استناد به احاديث و سنت نبوي و ترويج و بسط آن بيش از پيش نمايان گرديد.
1-1. احاطه امام رضا (عليه السلام) بر سنت نبوي
امام رضا (عليه السلام) چون ساير امامان اهل بيت (عليهم السلام) وارث سنت جد بزرگوارش رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است. شاهد اين ادعا آن است كه مواريث خاص علمي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از طريق امامان پيشين به امام رضا (عليه السلام) رسيده بود و آن حضرت در موارد متعدد به استناد آنها به پرسش هايي كه از سوي شاگردانش مطرح مي گرديد، پاسخ مي فرمود. يكي از اين مواريث علمي، كتاب علي (عليه السلام) يا جامعه است.
ابوبصير نقل مي كند كه امام صادق (عليه السلام) به وي فرمود: اي ابامحمد « جامعه » نزد ما است و مردم چه مي دانند كه « جامعه » چه كتابي است. عرض كردم: فدايت شوم « جامعه » چه كتابي است؟ فرمود: صحيفه اي به طول هفتاد ذراع است كه محتواي آن را رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) املا كرده و علي (عليه السلام) با دستان خود نوشته است. در اين كتاب حكم هر حلال و حرامي كه مردم به آن نياز دارند حتي ديه يك خراش، وجود دارد. سپس حضرت با دست به من اشاره كرد و فرمود: اجازه مي دهي؟ عرض كردم: فدايت شوم من در اختيار شمايم. آن گاه حضرت دست مرا اندكي فشرد و فرمود: حتي ميزان ديه اين فشار نيز در اين كتاب وجود دارد. عرض كردم: به خدا سوگند علم راستين همين است! فرمود: آن چه در اين كتاب است حقيقتاً علم است لكن اين كل علم نيست.(5)
از اين روايت و روايات مشابه آن(6) عظمت و جامعيت اين كتاب استفاده مي شود، چنان كه از روايات فراوان مربوط به « جامعه » استفاده مي شود كه اين كتاب علاوه بر احاديث ابواب متنوع احكام (7) شامل موضوعات اخلاقي و اعتقادي نيز بوده است ( ابن بابويه، بي تا، ج4، صص 11-2؛ صفار، 1404ق، صص 162-172 و نيز نك: آقابزرگ تهراني، 1403ق، ج2، ص 307) بدين ترتيب مي توان ادعا كرد كه اين كتاب با جامعيتي بي نظير در برگيرنده ي احاديث رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه بر احاطه اهل بيت (عليهم السلام) از جمله امام رضا (عليه السلام) بر سنت نبوي دلالت دارد.
امام رضا (عليه السلام) در حديثي نسبتاً طولاني ضمن برشمردن نشانه هاي امام، يكي از نشانه هاي او را چنين وصف مي فرمايد:«... و يكون عنده الجامعة و هي صحيفة طولها سبعون ذراعا فيها جميع ما يحتاج اليه ولد آدم و يكون عنده الجفر الاكبر و الأصغر و اهاب ماغر و اهاب كبش فيهما جميع العلوم حتي ارش الخدش و حتي الجلدة و نصف الجلدة...(8)؛... جامعه كه كتابي است به طول هفتاد ذراع و در آن همه احكامي كه فرزندان آدم به آن نيازمندند وجود دارد، نزد امام است و جفر اكبر و اصغر و پوست بز و گوسفند كه همه دانش ها حتي ديه يك خراش و ديه يك تازيانه و نصفش در آن مندرج است نزد امام است...»
با توجه به اين كه اين كتب حاوي علوم نبوي است كه پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به وصي خود اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) تعليم فرمود و حضرت نگاشت و به ائمه بعدي و امام رضا (عليه السلام) رسيد مي توان احاطه آن حضرت را بر علوم و سنت پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نتيجه گرفت.(9)
2-1. مجالس درس و بحث امام رضا (عليه السلام)
با دقت در سيره امام رضا (عليه السلام) چنين برمي آيد كه آن حضرت به منظور آموزش به جويندگان دانش داراي دو مجلس عمومي و خصوصي بوده است. مجالس خصوصي علمي امام رضا (عليه السلام) به طور عمده در منزل آن حضرت و براي شاگردان و اصحاب خود تشكيل مي گرديد. رواياتي كه مطلع آنها با اين عبارات آغاز مي شود. « دخلت علي ابي الحسن الرضا » (10) و « سألت علي بن موسي الرضا »(11)
مناظرات امام رضا (عليه السلام) با دانشمندان اديان و مذاهب و مجالس مأمون عباسي با آن حضرت نيز عرصه اي عمومي براي پاسخگويي به پرسش ها و دفع شبهات بود كه گاه آن بزرگوار به اقتضاي نوع بحث با استناد به احاديث نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم) پاسخ مي فرمود. چنين مجالي براي تشنگان معارف و علوم اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بسيار مغتنم بود.(12)
3-1. توصيه هاي امام رضا (عليه السلام) به كتابت و نشر حديث
توصيه هاي اكيد امام رضا (عليه السلام) به شاگردان خود ايشان را واداشت تا گام هاي مؤثري در راستاي كتابت و نشر حديث بردارند و از اين حيث دوران امامت آن حضرت را به برهه اي مهم در تاريخ حديث اماميه مبدل سازند.
عبدالسلام بن صالح هروي مي گويد: از امام رضا (عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود: « رحم الله عبدا احيا امرنا، فقلت له: فكيف يحيي امركم قال: يتعلّم علومنا و يعلمّها الناس فان الناس لو علموا محاسن كلامنا لا تبعونا. »(13) « خدا رحمت كند بنده اي را كه امر ما را زنده كند. به آن حضرت عرض كردم: چگونه مي تواند امر شما را زنده كند؟ فرمود: علوم ما را مي آموزد و به مردم ياد مي دهد زيرا مردم اگر محاسن سخن ما را مي فهميدند از ما پيروي مي كردند.»(14)
2.كوشش هاي امام رضا (عليه السلام) در ترويج و بسط علوم حديث
امام رضا (عليه السلام) به عنوان يكي از حافظان سنت نبوي كه در قالب احاديث آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) تبلور يافته، اهتمام ويژه اي به حفظ اصالت احاديث داشته اند و همواره كوشيده اند، آسيب هايي كه عمداً يا سهواً از سوي افراد يا نحله ها و جريان هاي مختلف با انگيزه هاي گوناگون بر احاديث نبوي عارض گرديده، معرفي كرده تا با زدودن آنها چهره تابناك سنت ناب نبوي از ميان احاديث آن حضرت نمايان شود. چون اين مهم از طريق دانش هاي مرتبط با حديث كه عهده دار آسيب شناسي و علاج آنهاست محقق مي گردد، كاربرد اين علوم در احاديث رضوي از اهميت بسزايي برخوردار است.
4-1. علم فقه الحديث
بسيار اتفاق مي افتاد كه شاگردان امام رضا (عليه السلام)، احاديث نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم) را از راويان اهل سنت مي شنيدند و به منظور اطمينان از صدور و نيز فهم صحيح آنها به آن حضرت رجوع مي كردند. از اين نوع روايات كه بخش قابل ملاحظه اي را شيخ صدوق در معاني الاخبار گرد آورده است.
يكي از علل مهم انحراف از سنت نبوي فهم نادرست احاديث منقول از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. امامان معصوم (عليهم السلام) به عنوان وارثان و حاملان علم جدشان به منظور هدايت امت اسلامي به ارائه شرح و تفسير درست از احاديث آن بزرگوار مي پرداختند. تفسير به رأي هريك از فرق مدّعي پيروي از سنت كه رشد فزاينده اي در دوران امامت امام رضا (عليه السلام) يافته بودند، مسئوليت آن حضرت را در اين حوزه سنگين تر نموده بود. به همين لحاظ آن حضرت پيروان خود را به تفكر عميق در احاديث تشويق فرمود. چنان كه از آن حضرت از پدران بزرگوارش از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است كه فرمود: « كونوا دراة و لا تكونوا رواة حديث تعرفون فقهه خير من الف ( حديث ) تروونه » (15) «سعي كنيد از زمره درك كنندگان حديث باشيد و تلاش و همت خود را صرفاً به نقل حديث معطوف ننماييد. اگر معارف يك حديث را عميقاً درك كنيد بهتر است از هزار حديث كه فقط روايتشان نماييد. »
يكي از مشكلات فقه الحديث، فهم احاديث متشابه است. امام رضا (عليه السلام) قاعده اي كارآمد و پر كاربرد در فقه الحديث را به شيعيان خود تعليم داد آن جا كه فرمود:« إنّ في إخبارنا محكما كمحكم القرآن و متشابها كمتشابه القرآن فردّوا متشابهها الي محكمها و لا تتبعوا دون محكمها فتضلوا »(16)« به راستي كه در اخبار ما محكم وجود دارد مانند آيات محكم قرآن و متشابه وجود دارد مانند آيات متشابه قرآن. پس، از اخبار، متشابهش را به محكم بازگردانيد و از اختبار متشابه بدون محكم پيروي نكنيد كه گمراه مي شود. »
حديث محكم اصطلاحاً به حديثي اطلاق مي گردد كه دلالت بر معنايي نمايد كه احتمال ديگري در آن داده نشود. طبق اين تعريف حديث محكم بر حديثي اطلاق مي گردد كه نص صريح باشد.
حديث متشابه طبق اين تعريف حديثي خواهد بود كه احتمالات ديگري نيز در آن داده شود. حال اين احتمال اگر راجح باشد، ظاهر و اگر مرجوح باشد مؤوّل و اگر مساوي باشد، حديث مجمل خواهد بود.(17) بنابراين تعريفي ديگر حديث محكم حديثي است كه دلالتي آشكار بر مراد معصوم (عليه السلام) داشته باشد. طبق اين تعريف حديث محكم شامل نص و ظاهر مي گردد و در مقابل حديث متشابه شامل مجمل و مؤول خواهد بود.(18)
يكي از نمونه هاي گوياي اين قاعده سؤال عبدالسلام بن صالح هروي از امام رضا (عليه السلام) است كه مي گويد به امام رضا (عليه السلام) گفتم:اي فرزند رسول خدا درباره حديثي كه اهل حديث از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت مي كنند كه آن حضرت فرموده است:« مؤمنان در منازل خود در بهشت پروردگارشان را زيارت مي كنند» نظرتان چيست؟ حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: اي اباصلت! به راستي كه خداوند تبارك و تعالي پيامبرش محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را بر همه خلقش از پيامبران و ملائكه برتري بخشيد و طاعتش را طاعت خود و پيرويش را پيروي از خود و زيارتش را در دنيا و آخرت زيارت خود، قرار داد. چنان كه در قرآن فرمود:« هركس از رسول اطاعت كند محققاً از خدا اطاعت كرده است(19) و فرمود: به راستي كساني كه با تو بيعت مي كنند منحصراً با خدا بيعت مي نمايند دست خدا بالاي دست ايشان است(20). و پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:« هركس مرا در حيات و پس از مماتم زيارت كند به تحقيق خدا را زيارت كرده است. » درجه و منزلت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در بهشت بالاترين درجات است. پس هركس آن حضرت را از منزل خود، در درجه اش در بهشت زيارت كند، به تحقيق خداوند تبارك و تعالي را زيارت كرده است.(21)
در اين حديث شريف امام رضا (عليه السلام) براساس قاعده اي كه خود در مقام مواجهه با احاديث متشابه تعليم فرمود، با استفاده از آيات محكم قرآن كريم و حديث محكم نبوي، به رفع تشابه از حديث نبوي مورد پرسش پرداخته و از معني مقصود آن پرده برداشتند، چرا كه ظاهر آن كه دلالت بر جواز رؤيت خداوند متعال در بهشت و جهان آخرت دارد به واسطه محال بودن عقلي رؤيت جسماني حق تعالي، نمي تواند مراد جدي باشد.
جالب اين كه راوي در ادامه پرسشي را از معناي حديث نبوي ديگري مطرح مي كند. وي مي پرسد: اي فرزند رسول خدا پس معني خبري را كه اهل حديث از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت كرده اند كه حضرت فرمود: پاداش ذكر « لا اله الا الله » نظر كردن به وجه خداوند متعال است، چيست؟ حضرت رضا (عليه السلام) در پاسخ فرمود: اي اباصلت هركس خداوند متعال را به داشتن صورت مانند صورت هاي مخلوقاتش وصف نمايد محققاً كافر گشته است، لكن بايد بداني كه وجه خدا، پيامبران و فرستادگان و حجت هاي اويند كه درود خدا بر ايشان باد. ايشان كساني اند كه به واسطه آنان به خداوند عزّوجل و دين و معرفتش توجه مي شود. خداوند متعال فرمود: « هركس روي زمين است فاني خواهد شد و وجه پروردگارت كه داراي جلالت و عظمت است باقي خواهد ماند. »(22) و نيز خداوند عزوجل فرمود: «... همه چيز نابود خواهد شد به جز وجه او »(23)پس نظر به پيامبران الهي و فرستادگان و حجت هايش در درجاتشان براي مؤمنان پاداش بزرگي خواهد داشت و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هركس اهل بيت و خاندان من را دشمن دارد، در روز قيامت نه او مرا مي بيند و نه من او را و فرمود: در ميان شما كساني هستند كه پس از آن كه از من جدا شوند، مرا نخواهند ديد. اي اباصلت به راستي كه خداوند تبارك و تعالي به مكاني وصف نگردد و با ديدگان درك نشود و چشم ها و وهم ها او را درك نكنند.(24)
در واقع در اين حديث شريف، امام رضا (عليه السلام) با استناد به آيات قرآن كريم داشتن وجه جسماني را از خداوند متعال نفي فرمود و با استدلالي عقلي و استناد به حديثي محكم از احاديث نبوي مراد جدي از حديث مورد پرسش را تبيين فرمود.
از امام رضا (عليه السلام) از صحت و معناي دو حديث از احاديث نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال شد. نخست حديث مشهور نبوي « اصحابي كالنجوم يأيهم اقتديتم اهتديتم » « اصحاب من در هدايت گري مانند ستارگان آسمانند كه به هريك از ايشان اقتدا كنيد هدايت شده ايد » و نيز حديث:« دعوا لي اصحابي » اصحاب مرا به من واگذاريد »( يعني از قدح و مذمت ايشان برحذر باشيد و امر ايشان را به من وانهيد و خود مي دانم با ايشان چه كنم) امام رضا (عليه السلام) در پاسخ فرمود: اين دو حديث صحيح است اما مراد حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) آن دسته از صحابه اند كه سنت آن حضرت را پس از آن بزرگوار دستخوش تغيير و تبديل نكردند.
از امام رضا (عليه السلام) سؤال شد: از كجا دانسته مي شود كه ايشان سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را دستخوش تغيير و تبديل نموده اند؟ حضرت فرمود: به دليل احاديثي كه اهل سنت از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده اند كه حضرت فرمود: روز قيامت مرداني از اصحاب مرا از كنار حوض من دور مي كنند چنان كه شتران غريبه و بيگانه را از آب منع مي كنند پس من مي گويم: پروردگار من! ايشان اصحاب منند، اصحاب مند. پس به من خطاب شود: تو نمي داني پس از تو چه كردند! پيش ايشان را به سمت چپ برده ( به اصحاب شمال ملحقشان مي كنند ) پس من مي گويم: از رحمت خدا دور و نابود باشند! سپس حضرت رضا (عليه السلام) به پرسشگر خطاب مي فرمايند: آيا چنين كيفر و نفريني ممكن است شامل كسي شود كه سنت آن حضرت را تغيير و تبديل ننموده باشد.؟!(25)
در اين حديث شريف نيز امام رضا (عليه السلام) با استناد به احاديث نبوي ديگري كه درباره صحابه نقل گرديده است، عموميت احاديث مورد پرسش را تخصيص زده، مراد جدي حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) از آن دو حديث را تبيين فرمودند. از اين نمونه قاعده مهم ديگري در فقه الحديث استفاده مي شود و آن عدم حجيت عموميت عام و عدم جواز تمسّك به ظاهر حديث عام است مگر آن كه احاديث متحدالموضوع كه مظان وجود مخصصند بررسي شوند و از عدم وجود مخصص اطمينان حاصل شود. با توجه به حديث نبوي مورد استناد امام رضا (عليه السلام)، دو حديث عام مورد پرسش تخصيص خورده و به صحابه اي كه پس از حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) به تغيير و تبديل سنت شريف آن حضرت مبادرت نورزيدند و بر صراط مستقيم تمسك به سنت ناب مصطفوي (صلي الله عليه و آله و سلم) ثابت قدم ماندند اختصاص مي يابد.
در حديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است كه پس از ورود هيأتي به نمايندگي از قبيله همدان به مدينه و شرفيابي محضر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، آن حضرت خطاب به ايشان فرمود:« نعم الحّي همدان، ما اسرعها الي النصر و أصبرها علي الجهد و فيهم ابدال و فيهم اوتاد الاسلام » (26) « قبيله همدان، چه قبيله خوبي است! چه زود به ياري مي آيند و چقدر بر سختي شكيبايند! ابدال و اوتاد اسلام در ميان آنانند.»
ابدال جمع بدل يا بديل (27) به معناي نيكاني است كه هرگاه يكي از ايشان از دنيا برود مرد نيك ديگري جاي او را مي گيرد. خالد بن هيثم فارسي يكي از اصحاب امام رضا (عليه السلام) با توجه به اين حديث نبوي باور عامه مسلمين مبني بر وجود ابدال بر روي زمين را بر امام رضا (عليه السلام) عرضه نمود و نظر آن حضرت را در اين باره جويا شد. آن حضرت چنين باوري را صحيح دانست و درباره مصداق واقعي و دائمي ابدال در روي زمين چنين فرمود: آنان همان اوصياي الهي اند و بدل و جانشين پيامبرانند كه خداوند چون پيامبران را به فردوس برين برد و پس از محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) پيامبري نفرستاد، ايشان را جانشين پيامبران گردانيد. » (28)
با چنين تفسير حكيمانه اي از ابدال و احاديث صحيح نبوي مربوط به آن، در حقيقت امام رضا (عليه السلام) خط بطلان بر احاديثي كه بني اميه در تقديس سرزمين شام جعل كردند، كشيد. در يكي از اين احاديث از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه فرمود:« الا بدال يكونون بالشام و هم اربعون رجلاً كلّما مات رجل ابدل الله مكانه رجلا يسقي بهم الغيث و ينتصر بهم علي الاعداء و يصرف عن اهل الشام بهم العذاب »(29) « ابدال از سرزمين شام اند. ايشان چهل مرد هستند. هر زمان يكي از ايشان بميرد خداوند به جاي وي مرد ديگري را جانشين گرداند. به بركت وجود ايشان باران نازل مي شود و بر دشمنان پيروزي بر دشمنان تحقق مي يابد و از اهل شام به بركت وجود ايشان عذاب برطرف مي شود. »
نورالدين هيثمي محدث بزرگ اهل سنت با گردآوري روايات تقديس سرزمين شام و روايات ابدال به نقد سندي آنها مي پردازد و در اسانيد اين روايات خدشه وارد مي كند چرا كه از سوي رجالي ضعيف و رجالي كه در وثاقت ايشان اختلاف نظر وجود دارد، نقل گرديده اند.(30)
در تأييد تفسيري كه براي احاديث مربوط به ابدال از سوي امام رضا (عليه السلام) گذشت رواياتي كه شبيه فضائلي كه براي ابدال در روايت فوق آمده براي اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بيان نموده است (به عنوان نمونه نك: كليني، 1363ش، ج1، ص 179، ابن بابويه، 1417ق، ص 253، سيد رضي، 1395ق، ص 497 و ماحوزي، 1417ق، ص 217).
افزون بر احاديث نبوي، امام رضا (عليه السلام) گاه از سوي شيعيان نسبت به شرح و تفسير احاديث امامان پيشين مورد سؤال قرار مي گرفت. يكي از احاديث بسيار مهم و كارساز در حل مشكل جبر و تفويض حديث مشهور امام صادق (عليه السلام) است كه فرمود: « لاجبر و لاتفويض بل امر بين امرين »(31)« نه جبر است و نه تفويض بلكه چيزي ميان اين دو است. » اين كلام گوهربار به دليل ايجاز موجب گرديد كه عمير بن معاويه شامي به آن حضرت عرض كند اي فرزند رسول خدا براي ما از جعفر بن محمد صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: « لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين » معناي اين سخن چيست؟ حضرت رضا (عليه السلام) در پاسخ فرمود: هركس گمان كند كه خداوند اعمال ما را انجام مي دهد سپس ما را به دليل ارتكاب آن اعمال عذاب مي نمايد معتقد به جبر شده است و هركس گمان كند امر آفرينش و روزي دادن را به حجت هاي خود (عليه السلام) تفويض نموده، قائل به تفويض گرديده است. كسي كه به جبر معتقد باشد كافر و هركس به تفويض اعتقاد داشته باشد مشرك است. گفتم: اي فرزند رسول خدا معناي « امر بين امرين » چيست؟ فرمود: وجود راه براي انجام آن چه انسان ها به آن امر شده و ترك كردن آن چه از آن نهي گرديده اند. راوي مي پرسد. به آن حضرت عرض كردم: آيا براي خداوند عزوجل در افعال انسان مشيت و اراده نيز وجود دارد؟ فرمود: درباره ي طاعات، اراده و مشيت الهي در آنها آن است كه به انجام طاعات امر فرموده و نسبت به انجام آن خشنود است و در انجام طاعات ياري مي فرمايد و اراده و مشيت الهي درباره ي گناهان آن است كه از انجام آنها نهي فرموده و از ارتكاب معاصي ناراضي است و مرتكب گناه را خوار مي فرمايد. گفتم: آيا در افعال انسان براي خداوند، قضا نيز هست؟ فرمود: آري. هيچ كاري از كارها چه خير و چه شر نيست كه بندگان انجام دهند مگر آن كه خداوند در آن قضا و حكم دارد. گفتم: معني اين قضا و حكم چيست؟ فرمود: حكم راندن به پاداش و كيفري كه در انجام كارهايشان در دنيا و آخرت استحقاق آن را دارند.(32)
عبدالسلام بن صالح هروي مي گويد به امام رضا (عليه السلام) گفتم: اي فرزند رسول خدا از امام صادق (عليه السلام) براي ما نقل شده است كه آن حضرت فرمود: « من تعلم علما ليماري به السفهاء او يباهي به العلماء او ليقبل وجوه الناس اليه فهو في النار » « هركس دانشي را بياموزد تا با نادانان به جدال باطل بپردازد يا با آن به دانشمندان فخرفروشي كند يا توجه مردم را به خود جلب نمايد، چنين كسي در آتش است » وي با عرضه اين حديث از امام صادق (عليه السلام) به امام رضا (عليه السلام) درواقع نظر آن حضرت را نسبت به صحت آن و در صورت صحت، معناي آن حديث جويا شد. امام رضا (عليه السلام) فرمود: جدّم راست گفت، آيا مي داني سفيهان (در اين حديث ) چه كسانيند؟ عرض كردم: اي فرزند رسول خدا خير. فرمود: ايشان قصه گويان از مخالفان ما هستند و آيا مي داني دانشمندان كيانند؟ گفتم: خير اي فرزند رسول خدا فرمود: آنان دانشمندان آل محمد (عليه السلام) هستند، كساني كه خداي عزوجل اطاعت از ايشان و دوستي شان را واجب ساخته است. سپس فرمود: آيا مي داني مراد آن حضرت از اين كه فرمود: « ليقبل وجوه الناس اليه » چيست؟ عرض كردم خير، فرمود: به خدا سوگند مراد او از اين سخن آن است كه به باطل ادعاي امامت كند و هر كس چنين كند پس چنين كسي در آتش است.(33)
حسن بن بنت الياس مي گويد: از امام رضا (عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « لعن الله من احدث حدثاً او آوي محدثا » به آن حضرت عرض كردم: مراد از حدث در اين حديث نبوي چيست؟ فرمود: مراد از آن « قتل » است.(34)
احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي مي گويد: امام رضا (عليه السلام) فرمود: اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:« لا يأبي الكرامة الاحمار » « از محبت و گرامي داشتن كسي جز فرد نادان امتناع نمي ورزد. » عرض كردم: مراد از كرامت ( در اين حديث علوي ) چيست؟ فرمود: هنگامي كه به انسان عطر عرضه مي شود ( تا از آن استفاده كند و خود را خوشبو سازد ) و هنگامي كه در مجلسي براي او جا باز مي كنند ( و به او جا مي دهند تا بنشيند ) كسي كه از پذيرش چنين اظهار محبت هايي سر باز زند همان شأني را دارد كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود.(35)
به نظر چنين مي رسد كه آن چه حضرت رضا (عليه السلام) در معني « كرامت » در حديث اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود از مصاديق آشكار كرامت در زمان صدور حديث در زمان اميرالمؤمنين (عليه السلام) و يا در زمان طرح اين پرسش و پاسخ در زمان امامت امام رضا (عليه السلام) بوده است. لذا شايد بتوان « كرامت » را بر معناي مطلق خود ابقا نمود و ادعا كرد سرباز زدن از پذيرش هرگونه اظهار محبت از سوي ديگران، موجب چنان ملامت و مذمتي خواهد گشت.
امام رضا (عليه السلام) گاه بنا به درخواست برخي از اصحاب خود نسبت به برداشت اصحاب امامان معصوم (عليهم السلام) از احاديث ايشان، داوري مي فرمود. حسين بن خالد يكي از اصحاب امام رضا (عليه السلام) به آن حضرت عرض مي كند: جانم به فدايت حديثي را عبدالله بن بكير از عبيد بن زراره نقل كرده است. به من فرمود: آن حديث چيست؟ به آن حضرت عرض كردم: عبيد بن زراره روايت كرد كه وي امام صادق (عليه السلام) را در سالي كه ابراهيم بن عبدالله بن حسن خروج كرد، ملاقات نمود و به آن حضرت عرض كرد: جانم به فدايت سخنان پر جاذبه اي بر زبان مي راند و مردم به سرعت به او مي گروند. شما چه امر مي فرماييد؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود:«اتقوا الله و اسكنوا ما سكنت السماء و الارض » « از خدا پروا كنيد و مادامي كه آسمان و زمين آرام گرفته، شما نيز آرام گيريد.»
عبيد بن زراره مي گويد: و عبدالله بن بكير ( از اصحاب امام صادق (عليه السلام) ) مي گفت: به خدا سوگند اگر عبيد بن زراره راست گفته باشد پس نه بايد تا روز قيامت عليه ستمگري خروجي رخ دهد و نه قيامي صورت پذيرد. امام رضا (عليه السلام) به من فرمود: حديث به همان نحوي است كه عبيد روايت كرده است و برداشت عبدالله به بكير از اين حديث نادرست است. امام صادق (عليه السلام) از اين كه فرمود: مادامي كه آسمان آرام گرفته ندايي است كه از آسمان به گوش مي رسد و نام صاحبت (حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف )را مي برد و مراد آن حضرت از اين كه فرمود: و مادامي كه زمين آرميده باشد، فرو بردن سپاه ( سفياني ) است.(36)
گاه برخي از اصحاب امام رضا (عليه السلام) احاديث امامان پيشين را بر آن حضرت عرضه مي داشتند و به دليل تعارضي كه با نصوص قرآن كريم احساس مي كردند، نسبت به صحّت آن و در صورت صحت از حل مشكل تعارض آن با آيات قرآن، پرسش مي كردند.
عبدالسلام بن صالح هروي از امام رضا (عليه السلام) سؤال مي كند: اي فرزند رسول خدا درباره حديثي كه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است چه مي فرماييد؟ از آن حضرت روايت گرديده كه فرمود: هنگامي كه قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف خروج كند ذريه قاتلان امام حسين (عليه السلام) را به دليل عمل ننگين پدرانشان خواهد كشت. امام رضا (عليه السلام) فرمود: همين طور است. گفتم: و سخن خداوند متعال كه فرمود: «... و لا تزر وازره وزر اخري » (37) « هيچكس بار گناه ديگري را به دوش نخواهد كشيد » معنايش چيست؟ فرمود: خداوند در همه سخنانش راست فرمود: اما ذريه قاتلان حسين (عليه السلام) به عمل پدرانشان خشنودند و به آن مي بالند و افتخار مي كنند و هركس به عملي راضي باشد مانند كسي است كه آن را انجام داده باشد. و اگر مردي كسي را در شرق عالم بكشد و ديگري در غرب عالم به آن خشنود باشد نزد خداوند شريك قاتل خواهد بود. قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هنگام خروج فقط به دليل رضايتمندي ايشان به عمل پدرانشان آنان را خواهد كشت.(38)
در توضيح بايد گفت كساني كه به چنين جنايت ننگيني راضيند و به خود مي بالند و به موجب آن به ديگران فخر مي فروشند خود از زمره ي ستمگراني هستند كه در برابر مصلح جهاني كه به منظور بسط عدالت در سراسر گيتي قيام مي كند و ريشه هرگونه ظلم و فسادي را برمي كند و مأمور به باطن است، صف آرايي خواهند كرد و به دليل اقتدا به سيره ظالمانه پدران ستمكار خود، مستوجب هلاكت خواهند شد.
پي نوشت ها :
1.دانشيار دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه امام صادق (عليه السلام). 2.طبرسي، 1417ق، ج2، ص 64.
3.نك: ابن نديم، بي تا، ص 299 به بعد.
4.نك: كليني، 1363ش، ج1، ص 201.
5.كليني، 1363ش، ج1، ص 239 و نيز: حرعاملي، 1403، ج19، ص 271.
6.نك: صفار، 1404ق، صص 162-172.
7.كليني، 1363ش، ج4، ص 368؛ طوسي، 1364ش، ج2، صص 23 و 251 و طوسي، 1363ش، ج1،ص 251.
8.ابن بابويه، 1404ق، ج2، صص 192 و 193.
9.جهت آگاهي از نمونه هاي ديگر نك: طوسي، 1411ق، ص 626، ابن بابويه، 1417ق، ص 8،ابن فهد حلّي، 1407ق، ج3، ص 184.
10.نك: كليني، 1362ش، ج1، ص 388، ج2، ص 494، ج6، صص 336 و 360 و 361، ابن شعبه حراني، 1363ش، ص 448.
11.نك: ابن بابويه قمي، بي تا، صص 46 و 191 و 348 و ابن بابويه قمي، 1385ق، ج1، صص 208 و 305، ج2، صص 42 و 511.
12.به عنوان نمونه نك: طبرسي، ج2، صص 170 و 171.
13.ابن بابويه، 1379ق، ص 180.
14.جهت آگاهي از نمونه هاي ديگر نك: حرعاملي، 1414ق، ج27، صص 85 و 99.
15.خطيب بغدادي، 1408ق، ص 31.
16.ابن بابويه، 1390، ح1، ص 93.
17.نك: مامقاني، 1411ق، ج1، ص 316.
18.نك: غفاري، 1384ش، ص 280.
19.نساء/80.
20.فتح/ 10.
21.ابن بابويه،بي تا، ص 117.
22.الرحمن/27.
23.قصص/88.
24.ابن بابويه، 1390ق، ج1، ص 94.
25.ابن بابويه، 1404ق، ج1، ص 93.
26.ابن اثير جزري، بي تا، ج2، ص 51.
27.ابن منظور، 1405ق، ج11، ص 49.
28.طبرسي، ج2، ص 231.
29.احمد بن حنبل، 1414ق، ج1، ص 112.
30.نك: هيثمي، 1408ق، ج10، صص 62 و 63.
31.طبرسي، 1386ق، ج2، ص 198، مولي صالح مازندراني، 1421، ص 31.
32.ابن بابويه، 1404ق، ج2، ص 114.
33.ابن بابويه، 1379ق، ص 180.
34.ابن بابويه، 1379ق، ص 380.
35.ابن بابويه، 1379ق، ص 163.
36.ابن بابويه، 1379ق، ص 266 و طوسي، 1414ق، ص 413.
37.الاسراء /15 و فاطر/18.
38.ابن بابويه، 1404ق، ج2،ص 247.