0

نامه‌ای در اسارت که زن و شوهر را آشتی داد

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

نامه‌ای در اسارت که زن و شوهر را آشتی داد

گفت نامه را بده من بنویسم. نمی‌دانم چه نوشته بود که بعد از آن همسرم دیگر حرفی از طلاق نزد.

خواهر شهید مجتبی احمد خانیها تعریف می کند: چند سال بعد از شهادت برادرم در اسارت، یکی از دوستانش خانواده ما را پیدا کرد و ماجرای واسطه شدن مجتبی برای آشتی دادن خودش و همسرش را شرح داد.

وی گفت: "مدتی از اسیر شدنم می گذشت. همسرم از اینکه در اسارت بودم ناراحت بود و اظهار نارضایتی می کرد. می گفت از اینکه نمی دانم کی آزاد می شوی خسته شده ام و طلاق می خواهم.
برادرهای وی هم مدام به او می گفتند شوهرت برنمی گردد پس طلاقت را بگیر.

می خواستم جواب نامه همسرم را که درخواست طلاق کرده بود بدهم. مانده بودم توی اسارت چه کار کنم و چه چیزی بنویسم. قضیه را برای مجتبی تعریف کردم. همانجا مجتبی گفت که نامه را بده من بنویسم. نمی دانم مجتبی چه نوشته بود که بعد از آن همسرم دیگر حرفی از طلاق نزد.

پس از آزاد شدن و برگشتن به خانه دیگر حرفی از جدایی نشد و سال هاست که با همسرم به خوبی و خوشی زندگی می کنیم. انگار نوشته های مجتبی کار خودش را کرده بود."

منبع : راهیان نور

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

چهارشنبه 25 آذر 1394  9:40 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها