با به قدرت رسیدن سدیری ها در عربستان، ریاض با بحران های مختلفی مواجه شده است که برخی تحلیل گران از افزایش جنگ قدرت و گسترش شکاف ها در راس هرم ساختار حکومت آل سعود صحبت می کنند.
به گزارش الف، عربستان سعودی؛ کشوری با ساختار قبیله ای و طایفه ای است که در آن تعداد فراوان شاهزادگان در پی ارتقای مقام و قدرت هستند. در طول سالیان اخیر راز ماندگاری خاندان سعودی به در پیش گرفتن سیاست های محافظه کارانه در داخل و خارج، تکیه جدی به درآمدهای نفتی، کمک گرفتن از کشورهای غربی و ... بوده است. اما این ترتیبات با مرگ ملک عبدالله و روی کار آمدن ملک سلمان و سدیری ها دگرگون شد.
پادشاه ۷۹ ساله زمانی که به قدرت رسید با تسویه گسترده شاهزادگان دارای منصب و پست، موجب به قدرت رسیدن مجموعه ای جدید، تازه کار و بی تجربه شد که در راس این ساختار و سلسله مراتب برادرزاده ملک سلمان یعنی محمد بن نایف، وزیر کشور به عنوان ولیعهد انتخاب شد و محمد بن سلمان هم به عنوان نایب ولیعهد و وزیر دفاع معرفی گردید.
حاکم شدن بلامنازع سدیری ها باعث رنجش و دلخوری بخش زیادی از شاهزادگان شد که از قدرت کنار گذاشته شده بودند. این در حالی است که گفته می شود اختلافات و تضادهای جدی نیز بین ولیعهد ۵۶ ساله و نایب ولیعهد ۲۹ ساله درگرفته است که شکاف در سطوح بالایی هرم قدرت را بیش از پیش افزایش داده است. به خصوص این که ملک سلمان به پسرش قدرت فوق العاده ای داده و علاوه بر وزارت دفاع و نائب ولیعهدی، تعیین کننده سیاست های اقتصادی از جمله سیاست های نفتی عربستان نیز می باشد.
همچنین گفته می شود محمد بن سلمان به شدت در پی این است تا با اثبات ناکارآمدی محمد بن نایف، منصب ولیعهدی را از آن خود کند و همین موضوع موجب درگرفتن جنگ گسترش شکاف ها شده است. این موضوع زمانی حادتر به نظر می رسد که بدانیم پادشاه سالخورده؛ ناتوان و مبتلا به زوال عقل است وهمین عامل باعث تشدید جنگ قدرت پنهانی شده است.
از سوی دیگر حاکم شدن سدیری ها در عربستان موجب تغییر سیاست خارجی عربستان در راستای تهاجمی شدن و فاصله گرفتن آن از سیاست های محافظه کارانه شده است و این عامل نیز به اختلافات در سطوح بالا بیشتر دامن زده است.
این موضوع به خصوص در مورد جنگ یمن صدق می کند که حدود هفت ماه است آغاز شده بدون این که نتیجه مثبت و ملموس برای عربستان به همراه داشته باشد. جنگ یمن در حالی اتفاق افتاد که بسیاری از کشورهایی که گمان می رفت جزء حلقه متحدان عربستان به حساب می آیند از درگیر شدن در جنگی نامشخص اجتناب کردند.
فرد رهبری کننده جنگ محمد بن سلمان است که برای عقب نشینی حوثی ها و برگرداندن دولت عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهور مستعفی و فراری یمن مبادرت به بمباران گسترده و کشتن هزاران غیرنظامی شده است. ریاض همچنین اقدام به پیاده کردن نیرو در عدن کرده و در تلاش است تا با دیپلماسی دلارهای نفتی کشورهایی نظیر سودان را نیز وارد درگیری کند تا آسان تر بتواند تا صنعا پیشروی کند؛ تاکتیکی که تا به این لحظه ناموفق بوده است. به گونه ای که اکنون زمزمه نارضایتی ها و تن دادن به مذاکره با حوثی ها به گوش می رسد به خصوص که جنگ یمن باعث تقویت القاعده یمن نیز شده است؛ اگر چه دولتمردان ریاض در پی استفاده از نیروهای القاعده علیه انصارالله بودند کردند اما همین عامل موجب تقویت القاعده و ایجاد ناآرامی های جدی در مرز و داخل کشور عربستان شده است. حمله دو روز پیش مهاجمان در شهرک سیهات به یک حسینیه شیعیان عربستان که شش شهروند شیعه در آن کشته شدند نشان دهنده تسری ناآرامی ها به خود عربستان است که شواهد و قرائن حاکی از آن است که این کابوس امنیتی در حال ادامه یافتن است.
همچنین جنگ یمن باعث ایجاد هزینه های هنگفتی شده و ذخایر راهبردی ارزی عربستان را به شدت کاهش داده و بیکاری در میان جوانان افزایش یافته و به چهل درصد رسیده است و با در پیش گرفتن سیاست ریاضت اقتصادی که در نتیجه بسیاری از طرح های مهم و زیرساختی متوقف می شود، این بیکاری بیش از این نیز خواهد شد. شبکه خبری بلومبرگ نیز دیروز اعلام کرد عربستان سعودی پرداخت ها به پیمانکاران در این کشور را به تعویق انداخته است. به گزارش این شبکه پرداخت های عربستان سعودی به شماری از پیمانکاران حداقل شش ماه به تعویق افتاده و دولت خواستار کاهش میزان پرداخت برخی از قراردادها شده است. البته بلومبرگ علت این تعویق را کاهش بهای نفت اعلام کرد و افزود هشتاد درصد از درآمدهای عربستان سعودی از محل درآمدهای نفتی است.
وقوع فاجعه منا نیز که دوم مهرماه روی داد و تا به این لحظه بر اساس مجموع آمار رسمی اعلام شده ۱۷۳۵ نفر کشته شدهاند( این آمار شامل حجاج مفقود نمیشود و با گذشت نزدیک به یک ماه هنوز از سرنوشت تعداد قابل توجهی از حجاج خبری در دست نیست) عامل دیگری در جلوه گر شدن ناکارآمدی خاندان جدید شده است.
در ادامه این اتفاقات بود که چهار نامه انتقادی از طرف اعضای خاندان آل سعود منتشر شد که خواستار کنارهگیری پادشاه و پسر او شده بودند. در همین راستا نشریات بریتانیا از جمله گاردین دو نامه که احتمال داده می شود نویسندگان آن از اعضای ارشد خانواده سلطنتی باشد منتشر کرد که شامل دعوت به کودتا در ریاض بود. در یکی از پیام ها آمده است: «اگر در روش های تصمیم گیری تجدید نظر نکنیم – حتی اگر لازم باشد باید پادشاه را سرنگون کنیم – نمی توانیم جلوی فرار سرمایه، بی ثباتی سیاسی و خطرات جنگی را بگیریم».
با توجه به اعتبار گاردین، بعید است بتوان درباره اصالت نامه ها تردید کرد. فراموش نکنیم که زمانی باراک اوباما به مسئولان عربستانی گفته بود بحران های داخلی در این کشور بسیار بزرگتر و بدتر از خطرها یا بحران های خارجی است.
به نظر می رسد اکنون زنگ خطر برای خاندان سدیری به صدا در آمده و اینکه این زنگ خطر از سوی ارکان اصلی قدرت شنیده شود یا نادیده انگاشته شود را زمان مشخص خواهد کرد.