عکسش هم صادق و ثابت است، مثل پسر حضرت نوح علیه السلام، یا برادر امام حسن عسکری علیه السلام، یا پسر یزید لعنة الله علیه، یا بسیاری از فرزندان انسانهای صالح و حلالخور، که خودشان ناصالح شدند، مانند فرزندان بسیاری از افراد ناصالح و حرامخور که خودشان صالح شدند. پس چون هر دو وجه این موضوع صدق دارد، معلوم میشود نکات دیگری هم هست که باید به آن توجه نمود.
الف – یک موقع بحث شخص حضرت موسی علیه السلام میباشد، که از شیر کسی نخورد، تا مجبور شدند مادرش را به عنوان یک دایهی ناشناس بیاورند و از شیر او خورد و شاکلهاش از شیر مادر شکل گرفت. در کودکی نیز تحت سرپرستی آسیه علیهاالسلام بود که فردی مؤمنه بود و دلیلی ندارد که هر چه شوهر به او داده، برای او نیز حرام باشد.
ب – اما نکتهی بعد قواعد کلی و نیز احکام است. و البته اهل عصمت علیهم السلام نیز از این قواعد و احکام مستثنی نمیباشند.
قواعد کلی:
وقتی گفته میشود کاری یا چیزی اثر مطلوب یا نامطلوب دارد، به یکی از سلسله علل در پیدایش آن اثر اشاره شده است، نه این که آن تنها علت و علت تامه باشد.
به عنوان مثال: اگر فرمود: نماز شب بخوان، باشد که به مقام محمود برسی – نماز بخوانید، باشد که مقرب شوید – خدا شما را میبخشد، باشد که شاکر گردید و ...؛ یعنی یکی از علل و شروط لازم برای رسیدن به مقام محمود، نماز شب است – یکی از شروط و علل تقرب، نماز است – یکی از شروط و علل و آثار مغفرت الهی، شاکر بودن است؛ نه این هر کس این کار را بکند، چنین میشود. مگر خداوند متعال این همه گناهان بزرگ و کوچک را بر بندگان مؤمن و کافرش میبخشد، الزاماً و اجباراً همه شاکر میشوند؟! خیر؛ چرا که سایر شروط و علل فراهم نشده است.