طبق نظرات وي علت ضعف اعصاب فرسودگي عصبي است که ناشي از تخليه ي سلول عصبي از ذخيره مواد غذايي اش است. اين تخليه بر اثر استرس هايي چون کار اضافي ايجاد مي شود.
اين بيماري به دو صورت بروز مي کند:
* در يک نوع، ويژگي اصلي، شکايت از خستگي فزاينده پس از تلاش ذهني است که اغلب همراه با کاهش نسبي در عملکرد شغلي يا توانايي مقابله در وظايف روزانه است. خستگي پذيري رواني به طور مشخص، نوعي تهاجم ناخوشايند خاطرات، اشکال در تمرکز و ناکارايي تفکر تلقي مي شود.
* در نوع ديگر اين اختلال، بيمار روي احساس ضعف جسمي يا بدني و فرسودگي ناشي از کمترين فعاليت، تاکيد مي کند که با دردها و ناراحتي عضلاني و ناتواني در شل کردن آن ها همراه است.
علائم
در هر دو نوع فوق، احساسات جسمي ناخوشايند مانند سرگيجه، سردردهاي تنشي و احساس بي ثباتي عمومي شايع است.مراحل اوليه و مياني خواب معمولا مختل مي شود ولي پُرخوابي نيز ممکن است ديده شود.
از آنجايي که بسياري از علايم و نشانه هاي ضعف اعصاب با هر يک از اختلالات اضطراب، افسردگي و اختلالات شبه جسمي هم پوشاني دارد تشخيص اين بيماري دشوار است.
ضعف اعصاب اغلب در نوجواني يا ميانسالي بروز مي کند. اين اختلال در صورت عدم درمان معمولا به صورت مزمن در مي آيد و بيمار ممکن است در اثر يک يا چند علامت ناتوان شود.
در دوران کودکي احتمال دارد مشکلاتي در کارکرد تحصيلي نظير نمرات پايين و مدرسه گريزي مشاهده شود.
در بزرگسالي عملکرد شغلي تخريب مي شود يا ممکن است بيمار چنان ناتوان شود که کار کردن برايش غيرممکن شود. به همين ترتيب روابط اجتماعي، زناشويي و بين فردي نيز دچار مشکل مي شود.
درمان
تجويز دارو فقط در صورتي علايم طبي را تخفيف مي دهد که به طور همزمان با مداخله روان درماني همراه شود.
بيمار بايد استرس هاي زندگي و روش کنار آمدن با آن ها را بشناسد.اين بيماران به خوددرماني و استفاده نابجا از دارو تمايل دارند ولي بايد دانست انتخاب داروي مناسب و دستور مصرف بايد حتما زير نظر روانپزشک باشد.