بابا بابا ببین شکسته شدم
عمو عمو بیا که خسته شدم
امون نمیده ابری که میباره رو گونه ام
دیگه رسیده وقتش که به لب بیاد جونم
عمه میدونه بابا جون منو میخوای ببری
برام میخونه با گریه تو عازم سفری
تا آخر راه به انتظارت میمونم
زیر لگدها نماز حاجت میخونم
بابا بابا ببین شکسته شدم
عمو عمو بیا که خسته شدم
به من همیشه میگفتی دختر باهوشم
بیا ببین که اسمم هم شده فراموشم
سکینه گفته تا رفتی تو خیمه خوابیدم
یادم نرفته خوابی که تو خیمه ها دیدم
میون خیمه دعای بارون یادمه
بارون تیر و مشک عمو جون یادمه
شب سیاه و دشت پر از خون یادمه
تپش تپش تو رو صدا میزنم
نفس نفس خدا خدا میزنم
تا آخر راه به انتظارت میمونم
زیر لگدها نماز حاجت میخونم
بابا بابا ببین شکسته شدم
عمو عمو بیا که خسته شدم
دست خودم نیست از چشمام دشمنا میترسن
ولی بدم نیست چون دشمن فراریه از من
با برق چشمام میجنگم تا وقتی که زنده ام
نمیشه لب هام باز اما نمرده لبخندم
وقتی میخندم چرا همه زار میزنن
تا میرم از حال سرو به دیوار میزنن
من از پی تو همه به دنبال منن
لباسمو میسوزونه نفسم
قدم قدم دارم به تو میرسم
تا آخر راه به انتظارت میمونم
زیر لگدها نماز حاجت میخونم