0

غدير از گلوى شقايق-قسمت نخست

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

غدير از گلوى شقايق-قسمت نخست

غدير از گلوى شقايق-قسمت نخست

 

با اينكه بيشتر مسلمانان صحت‏ حديث غدير و اعلام ولايت اميرمؤمنان على - عليه السلام - را پذيرفته ‏اند و غالبا آن را از احاديث قطعى و متواتر مى ‏دانند، باز گروهى چنين مى ‏پرسند: اگر واقعا حادثه غدير خم اتفاق افتاده و بسيارى نيز شاهد آن بوده ‏اند، چرا شخص اميرمؤمنان - عليه السلام - براى اثبات حقانيت ‏خود هرگز از آن بهره نگرفت؟

در باور اين گروه عدم استشهاد حضرت به حديث غدير نشان‏ دهنده اين حقيقت است كه يا واقعه ‏اى به نام غدير در تاريخ تحقق نيافته، يا بر فرض تحقق بر امامت ‏حضرت دلالت نداشته است.

در پاسخ اين مطلب بايد گفت: اگر حديث غدير را از احاديث قطعى و متواتر ندانيم، بايد بپذيريم كه در ميان احاديث پيامبر اكرم(ص) و مطالب تاريخى مورد قطعى و متواتر وجود ندارد؛ علاوه بر اين، اين ادعا كه اميرمؤمنان(ع) براى اثبات حقانيت‏ خود به حديث غدير استناد نكرده، خود شاهد بى ‏اطلاعى و نا آگاهى گوينده آن است.

بررسى اجمالى كتابهاى معتبر و مورد قبول فرقه ‏هاى گوناگون اسلامى نشان مى ‏دهد كه حضرت على(ع) بيش از 22 بار پيرامون غدير و استشهاد به آن سخن گفته است. هر چند اين موارد در حوصله اين مقاله نمى ‏گنجد و نيازمند رصد ‏بيشتر است، ولى براى نمونه تنها ده مورد آن را نقل و در بقيه موارد تنها به ذكر منابع بسنده مى ‏كنيم.

در مسجد پيامبر(ص)

1. برابر آنچه از منابع تاريخى به دست مى ‏آيد اولين موردى كه حضرت على - عليه السلام - حديث غدير را مطرح فرمود، بعد از رحلت پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله - بود.

وقتى حضرت را براى بيعت ‏به مسجد آوردند، آن بزرگوار با بيان حقانيت ‏خود خلافت مسلمين را از آن خويش دانست و از بيعت امتناع كرد. بشير بن ‏سعد انصارى برخاست و گفت: اى ابوالحسن، اگر انصار قبل از بيعت ‏با ابوبكر اين كلام را مى ‏شنيدند، حتى دو نفر در باره بيعت ‏با شما اختلاف نمى ‏كردند.

حضرت در جواب فرمود:

يا هؤلاء اكنت ادع رسول الله مسجى لا اواريه و اخرج انازع فى سلطانه؟ و الله ما خفت احدا يسمو له و ينازعنا اهل البيت فيه و يستحل ما استحللتموه، و لا علمت ان رسول الله صلى الله عليه و آله ترك يوم غدير خم لاحد حجة و لا لقائل مقالا. فانشد الله رجلا سمع النبى صلى الله عليه و اله يوم غدير خم يقول: من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله‏ ان يشهد الان بما سمع‏ . (1)

آيا بايد پيكر رسول خدا(ص) را بر روى زمين رها مى ‏كردم و قبل از كفن و دفن آن حضرت، در باره خلافت و جانشينى وى نزاع مى ‏كردم؟ مساله خلافت چنان روشن بود كه گمان نمى ‏كردم كسى در صدد دستيابى به آن باشد و در اين موضوع با اهل بيت پيامبر(ص) درگير شوند. مگر رسول خدا - صلى الله عليه و آله - در روز غدير خم حجت را بر مردم تمام نكرد و مگر جاى عذرى براى كسى باقى مانده بود؟

همگان را به خدا قسم مى ‏دهم، هر كس كلام پيامبر اكرم در روز غدير خم را شنيده است كه مى ‏فرمود:

هر كس كه من مولاى او هستم اينك على مولاى اوست. خداوندا، هر كس على را دوست دارد دوست‏بدار و آن كه على را دشمن بشمارد، دشمن دار، هر كس على را يارى كند يارى كن، و هر كه على را خوار كند، خوار ساز. برخيزد و شهادت دهد.

زيد بن‏ ارقم مى ‏گويد: بعد از اين سخن حضرت، دوازده تن از اصحاب جنگ بدر برخاستند و گواهى دادند. اما من، با آنكه اين گفتار را از زبان رسول الله - صلى الله عليه و آله - شنيده بودم، از اداى شهادت خوددارى كردم و بر اثر همين امر و نفرين حضرت بينايى ‏ام را از دست دادم

در خطبه وسيله

2. هفت روز پس از وفات پيامبر اكرم(ص)، اميرمؤمنان - عليه السلام - در مدينه خطبه‏ا ى بسيار بلند ايراد فرمود كه به خطبه "وسيله" معروف شد. حضرت در آن خطبه به واقعه غدير خم و نزول آيه اكمال دين در آن روز تصريح مى ‏كند.

ثقة‏الاسلام كلينى، در روضه كافى، خطبه وسيله را نقل كرده است. در بخشى از آن چنين مى ‏خوانيم:

... و قوله صلى الله عليه و اله حين تكلمت طائفة فقالت: نحن موالى‏غ‏رسول‏الله(ص) فخرج رسول الله صلى الله عليه و آله الى حجة الوداع ثم صار الى غدير خم، فامر فاصلح له شبه المنبر ثم علاه و اخذ بعضدى حتى رئى بياض ابطيه رافعا صوته قائلا فى محفله: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه‏ فكانت على ولايتى ولاية الله و على عداوتى عداوة الله. و انزل الله عزو جل فى ذلك اليوم: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا (2) فكانت ولايتى كمال الدين و رضا الرب جل ذكره... (3)

[در اواخر عمر پيامبر اكرم(ص)،]، وقتى گروهى گفتند: ما بعد از پيامبر رهبران مردم هستيم، رسول خدا(ص) براى حجة‏الوداع از مدينه خارج شد و پس از اعمال حج‏به وادى غدير خم شتافت، فرمان داد چيزى مانند منبر برايش آماده كردند. سپس بالاى آن رفت، و بازوى مرا گرفت و بلند كرد، به گونه‏ اى كه سفيدى زير شانه هايش ديده شد. آنگاه با آواز بلند فرمود:

هر كس كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. خدايا، دوستش را دوست‏بدار و دشمنش را دشمن شمار. پس ولايت من معيار ولايت ‏خدا و دشمنى با من ميعار دشمنى با خدا شد؛ و خداوند در همان روز اين آيه را نازل فرمود:

امروز دين شما را كامل ساختم، نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم.

پس ولايت من كمال دين و رضايت پروردگار جل ذكره شد. ...

در شوراى شش ‏نفره

3. در شوراى منتخب خليفه دوم براى تعيين خليفه، كه اميرمؤمنان - عليه السلام - نيز در شمار آنان جاى داشت، استدلال هاى فراوانى از حضرت نقل شده كه در كتابهاى تاريخ و حديث ‏به حديث الانشاد يا حديث المناشدة‏ معروف است. امام(ع) در يك از استدلال هاى خود به حديث غدير خم استناد كرده است.

ابن ‏مغازلى شافعى (متوفاى‏483)، در كتاب المناقب،سخن على(ع) را چنين نقل مى ‏كند:

فانشدكم بالله، هل فيكم احد قال له رسول الله صلى الله عليه و آله: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، ليبلغ الشاهد منكم الغائب‏ غيرى؟ (4) قالوا: اللهم لا.

شما را به خدا سوگند مى ‏دهم، در جمع شما غير از من كسى هست كه پيامبر در باره او فرموده باشد: هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدايا، دوستدارش را دوست‏بدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران بايد اين مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضاى شورا گفتند: به خدا سوگند، نه‏ .

 

پى ‏نوشت ها:

1- احتجاج طبرسى، ج 1، ص 184؛ الامامة و السياسة، ص‏29 - 30؛ بحارالانوار، ج 28، ص 185.

2- مائده،3.

3- الروضة من الكافى، ج 8، ص‏27.

 

سه شنبه 14 مهر 1394  2:49 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها