0

آخرین ركعت عشق

 
lenditara1
lenditara1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 9088
محل سکونت : همین دورو ورا

آخرین ركعت عشق

آخرین ركعت عشق

خانعلی، مرد خدا بود. یك معلم ساده. بچة یكی از روستاهای اراك. می‌گفت: «دوست دارم در حال نماز شهید شوم.»

من خندیدم و گفتم: بهتر است دعا كنی در حالت تشهد بمیری تا شهادتین هم بگی. تو سجده و ركوع یا قیام چطوری می‌خواهی شهادتین بگویی. بچه‌ها خندیدند. صالحی هیچ نگفت. اما گوشه چشمش رقص قطره اشكی، از ذهن زیبایش حكایت داشت.

?

«فردا روز، وقتی پاهایش با مین اول قطع شد...

وقتی سرش روی مین دوم خورد...

دگر بار جسمش به قامت برخاست.

و این گونه آخرین ركعت عشقش را هنگام شهادت ادا كرد».

چهارشنبه 8 مهر 1394  2:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها