0

همین قدر که شوهرم منو درک می کنه، برام کافیه...

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

همین قدر که شوهرم منو درک می کنه، برام کافیه...

خاطرات جبهه و جنگ(20) 17 فروردین 1394 ساعت 14:17

همین قدر که شوهرم منو درک می کنه، برام کافیه...


یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس ها و ظرف ها. همین طور که داشتم لباس می شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده؛ گفتم: «اینجا چیکار می کنی؟...»
همین قدر که شوهرم منو درک می کنه، برام کافیه...

به گزارش فضای مجازی دفاع پرس:

یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس ها و ظرف ها. همین طور که داشتم لباس می شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده؛ گفتم: «اینجا چیکار می کنی؟ مگه فردا امتحان نداری؟»

دو زانو کنار حوض نشست و دست های یخ زده ام رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می کشم. من نتونستم اون زندگی ای که در شان تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباس شویی لباس می شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه...»

حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می کنم. همین قدر که درک می کنی و می فهمی و قدرشناس هستی، برام کافیه».

شهید سید عبدالحمید قاضی میرسعید

 

دوشنبه 17 فروردین 1394  4:49 PM
تشکرات از این پست
siryahya borkhar
دسترسی سریع به انجمن ها