0

نجات دادن حضرت عباس عليه السلام زن عجوزه اى را از آب فرات

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

نجات دادن حضرت عباس عليه السلام زن عجوزه اى را از آب فرات


نجات دادن حضرت عباس عليه السلام زن عجوزه اى را از آب فرات


نجات دادن حضرت عباس عليه السلام زن عجوزه اى را از آب فرات :


منقول است كه يكى از خلفاى بنى عباس قرار گذاشته بود كه هر كس به زيارت امام حسين عليه السلام برود باید صد اشرفى پول به ديوان بدهد و با اين قرار شيعيان جان نثار فرزند مظلوم حيدر كرّار در هر سال با جمعيت بسيار به زيارت مى رفتند.

يك روز خليفه بغداد در قصر خود نشسته بود و قصرش مشرف به بيرون بود و ديد كه زوّار مى آيند و هر يك صد اشرفى مى دهند و مى روند . ناگاه پير زنى از عقب زوّار با پاى برهنه و پياده و انبانى در پشت رسيد و از بغل خود كيسه اى بيرون آورده صد اشرفى شمرد و به موكلان خليفه داد ، خواست كه از عقب زوّار برود خليفه حكم كرد او را گرفته پيش خليفه بردند .

خلیفه گفت : اى پير زن تو كه اينقدر پول داشتى پس چرا پاى پياده آمده اى ؟

پیرزن گفت : به جهت ثواب بسيار و تأسّى به اهلبيت سيّدالشهدا عليه السلام كه سرگردان لشكر يزيد با حالت اسير بعضى از ايشان را پياده مى بردند !

خليفه گفت : به زيارت چه كسى مى روى ؟

پیرزن گفت : به زيارت مولاى خودم حضرت سيّد الشهدا عليه السلام و حضرت عباس (ع) مى روم .

خلیفه گفت : از ايشان چه منفعتى ديده اى كه اينقدر پول را در راه ايشان صرف مى كنى ؟

پیرزن گفت : اصلاح جميع كارهاى دنيا و آخرت من منوط به شفاعت ايشان است و در هر تنگى و عسرتى دستگير دوستان و زائران خود مى باشند.

خليفه گفت : اگر من به تو ظلم كنم آقايان تو به فرياد تو مى رسند؟

پیرزن گفت : آرى .

پس آن ملعون حكم كرد كه دست و پاى آن پیرزن ضعيفه را بستند و به فرات انداختند و نگاه مى كردند كه آيا از اين مهلكه چه كسى او را نجات تواند داد . آن ضعيفه بيچاره به آب غوطه زده دستها را بالا برداشت و در آن حال رو به طرف روضه حضرت عباس (ع) كرد و يك مرتبه گفت : يا اباالفضل العباس به فريادم برس ! باز غوطه ور شد . دفعه ديگر نيز آب او را بالا برداشت باز حضرت عباس (ع) را ندا كرد . در آن حالت ديدند سواره اى چون برق رسيد و خود را به ضعيفه رسانيده ، ضعيفه را برداشته و از آب نجاتش داد .

ضعيفه رو به گماشتگان خليفه كرده و گفت : به خليفه بگوئيد كه مولاى من ، مرا در شماتت نگذاشته و چطور مرا نجات داد ! پس آن ضعيفه به سواره گفت : اى بنده خدا تو چه كسى هستى كه مرا از ورطه هلاكت نجات دادى ؟  

سواره گفت : در وقت افتادن در آب نام چه كسى را فرياد مى زدى ؟

ضعیفه گفت : مولاى خودم اباالفضل العباس را صدا مى زدم .

سواره فرمود : من اباالفضل العباس ‍ هستم ! پس در اندك زمانى ضعيفه را به زوّار رسانيد غايب شد و چون خليفه از نجات يافتن ضعيفه با خبر شد آن قرار صد اشرفى را از زوّار روداشت و حكم كرد كه هيچ كس متعرّض زوّار نشود كه اين راه را نتوان بست  .

 


ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 18 بهمن 1393  12:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها