دردلها يم با ...دل نوشته...
چشمانم باز است ...
اشكي كه خشك شده ...
ياد كودكي هايم بخير .... باز هم مينگرم تنها نيستم...
دستاني دلم را مي نوازد ....ارام ميگيرم... زمزمه هايش زيباست ...
لبخندش شاديست براي من ...
كاش بيشتر ياد او ميكردم ... او را فراموش ميكنم ...رهايم نميكند...
ميگويد تو را دوست دارم....ميدانم كه دوستم دارد...
او راستگو ترين است...
خدا ....خدا...خدا... چرا با تمام بدي هايم رهايم نميكني...
چرا بد ميكنم و تو خوبي ميكني...
چرا گناه ميكنمو ميبخشي ... چرا از من ناراحت نمي شوي...
دلسوزانه .... عاشقانه.... ديگر با خوبيهايت رسوايم نكن ...من بي ابرو را....رسوايم نكن...
باز هم تو يي و دل تنگم...باز هم تويي وروي پر شرمم ... ببخشاي ...باز هم ببخشاي به كرمت...مهربانترين ...