0

داستان جالب ( هنر اقتصاد دان)

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

داستان جالب ( هنر اقتصاد دان)


داستان جالب ( هنر اقتصاد دان)


هنر يك اقتصاد دان داستان جالب ( هنر اقتصاد دان) - Bitrin.com

 

اسکناس 100 يوروئي – تجارت مدرن!!!

 

 

 

It is the month of April, on the shores of the Black Sea . It is

raining, and the little town looks totally deserted. It is tough

times, everybody is in debt, and everybody lives on credit.

 

ماه آوريل است، درکنار يکي از سواحل درياي سياه باران مي بارد، و شهر کوچک همانند صحرا خالي بنظر مي رسد. درست هنگامي است که همه در يک بدهکاري بسر مي برند و هر کدام برمبناي اعتبارشان زندگي را گذران مي کنند.

 

 

Suddenly, a rich tourist comes to town.

He enters the only hotel, lays a 100 Euro note on the

reception counter, and goes to inspect the rooms upstairs in

order to pick one.

ناگهان، يک مرد بسيار ثروتمند وارد شهر مي شود. او وارد تنهاهتلي که در اين ساحل است مي شود، اسکناس 100 يوروئي را روي پيشخوان هتل ميگذارد و براي بازديد اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا مي رود

 

 

The hotel proprietor takes the 100 Euro note and runs to

pay his debt to the butcher.

 

صاحب هتل اسکناس 100 يوروئي را برميدارد و در اين فاصله مي دهد و بدهي خودش را به قصاب مي پردازد

 

 

The Butcher takes the 100 Euro note, and runs to pay his

debt to the pig grower.

قصاب اسکناس 100 يوروئي را برميدارد و با عجله به مزرعه پرورش خوک مي رود و بدهي خود را به او مي پردازد

 

 

The pig grower takes the 100 Euro note, and runs to pay his

debt to the supplier of his feed and fuel. 

The supplier of feed and fuel takes the 100 Euro note and

runs to pay his debt to the town's prostitute that in these

hard times, gave her "services" on credit.

مزرعه دار، اسکناس 100 يوروئي را با شتاب براي پرداخت بدهي اش به تامين کننده خوراک دام و سوخت ميدود. تامين کننده سوخت و خوراک دام براي پرداخت بدهي خود اسکناس 100 يوروئي را با شتاب پرداخت به فاحشه شهر که به او بدهکار بود ميبرد. او در اين اوضاع خراب اقتصادي به اعتبار مزرعه دار «خدمتش» را انجام داده بود تا پولش را بعدا دريافت کند

 

 

The hooker runs to the hotel, and pays off her de bt with the

100 Euro note to the hotel proprietor to pay for the rooms

that she rented when she brought her clients there.

 

فاحشه اسکناس را با شتاب به هتل مي آورد زيرااو به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگاميکه مشتري خودش را يکشب به هتل آورد اتاق را به اعتبار کرايه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد

 

 

The hotel proprietor then lays the 100 Euro note back on

the counter.

 

حالا هتل دار اسکناس را روي پيشخوان گذاشته است

 

 

At that moment, the rich tourist comes down after inspecting

the rooms, and takes his 100 Euro note, after saying that he

did not like any of the rooms, and leaves town.

 

در اين هنگام توريست ثروتمند پس از بازديد اتاق هاي هتل برميگردد و اسکناس 100 يوروئي خود را برميدارد و مي گويد از اتاق ها خوشش نيامد و شهر را ترک مي کند

 

 

No one earned anything. However, the whole town is now

without debt, and looks to the future with a lot of optimism.

And that, ladies and gentlemen, is how the UK . Government has been doing business all along!!!!

 

در اين پروسه هيچکس صاحب پول نشده است. ولي بهر حال همه شهروندان در اين هنگامه بدهي بهم ندارند همه بدهي هايشان را پرداخته اندو با يک انتظار خوشبينانه اي به آينده نگاه مي کنند

 

 


ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 17 بهمن 1393  2:58 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها