دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
حافظ
***
دردم از نان است و درمان نیز هم!
دل فدای آن شد و جان نیز هم!
نان نباشد کوفت هم در سفره نیست!
نیست حتی مرغ بریان نیز هم!
نان نباشد هر غذایی بیخود است
از قضا باشد فسنجان نیز هم!
هر کبابی میخوری با نان بخور
با سماق و دوغ و ریحان نیز هم
چند وقتی هست از نان خالی است
دستِ بابا، دستِ مامان نیز هم!
غصه نان در دلِ ما پیشکش!
میرسد ناخوانده مهمان نیز هم
هر کسی دندان دهد نان هم دهد
نان نداده چونکه دندان نیز هم!
هر کسی نانِ مرا آجر کند
قلبش از سنگ است و سیمان نیز هم
نان به نرخ روز هر کس میخورد
کافر است و نامسلمان نیز هم!
نانِ او تا خرخره در روغن است
چونکه دارد پست و عنوان نیز هم
در حسابش چند میلیون پول هست
زیرِ میزش چند تومان نیز هم!
نانِ ایران از اروپا بهتر است
صنعت و فرهنگِ ایران نیز هم!
توی ایران، نان تهران بهتر است
بهتر است استان به استان نیز هم!
نونِ نان از وزن گاهی خارج است!
پس به هم میریزد اوزان نیز هم
اعتمادی نیست بر شعر جهان *
همچنین بر بندِ تنبان نیز هم!
طنزِ ما آبی برای ما نداشت
پس برای دیگران نان نیز هم!
روح الله احمدی/ بلبل
|