فاطمه همدانیان// خانواده، ازدواج و تجرد در آمریکا از مسایل مهم در سیاستگذاریهای رفاهی و اجتماعی محسوب میشود. مسایلی چون بازار کار و الگوهای مهاجرت تاثیرات عدیدهای بر خانواده، ازدواج و تجرد دختران و پسران در آمریکا اعمال کرده است. بر این مبنا، نمیتوان صرفا یک الگوی خاص از خانواده را در ایالات متحده تعیین کرد؛ چرا که گونههای مختلفی از خانواده در سطح ایالات متحده پراکنده است. اما نکته برجسته تاکید خاص عوامل سیاستگذاری ایالات متحده بر خانوادههای دو والد (پدر و مادر) است، آنها تسهیلات خاصی برای این گونه از خانواده قایل شدهاند.
فردگرایی گسترده در ایالات متحده سبب شده تا تجردهای طولانی مدت میان دختران و پسران شکل بگیرد به طوری که مسئولان وزارت رفاه ایالات متحده ده درصد از بودجه این مرکز را به برنامههای افزایش ازدواج جوانان اختصاص دادهاند. از آنجا که تجرد و ازدواج نه تنها در ایالات متحده، بلکه در همه کشورهای دنیا با مسایلی روبروست و در این میان دختران که مادران فردای هر جامعهای هستند، در مرکز توجهات خاص سیاستگذاریها هستند به بررسی یافتههای محققین دانشگاه روتگر در ایالات متحده حول خانواده، تجرد و ازدواج میپردازیم.
محققین مرکز تحقیقات دانشگاه روتگر، با تحقیق اخیری که روی ازدواج و تجرد افراد در آمریکا انجام دادند به یافتههای مهمی دست یافتند. این یافتهها تمرکز بیشتری روی زنان و دختران دارند. نگاهی به این یافته ها می اندازیم.
* ریسک طلاق میان زوجینی که در دوره نوجوانی ازدواج میکنند بیشتر است
آمار طلاق افرادی که در سنین 13 تا 18 ازدواج میکنند نسبت به افرادی که در دهه بیست یا بعد از آن ازدواج میکنند، بیشتر است.
* احتمال اینکه اغلب افراد همسر آینده خود را از کانال خانواده، دوستان و آشنایان گزینش کنند ، بیشتر است
با وجود ایده و مفهوم عشق رمانتیک و عاشق شدن از طریق سرنوشت یا قضا و قدر در ذهنیت مردم، شواهد نشان میدهد شبکههای اجتماعی نقش و عامل مهمی در گردهمآیی افراد با علایق و پسزمینه مشابه دارند. مطابق با پیمایش گسترده در ایالات متحده، تقریبا 60 درصد افراد متاهل همسر خود را از طریق معرفی خانواده، دوستان، همکاران یا دیگر آشنایان گزینش کردند.
* زوجینی که دارای اهداف، اعتقادات و پسزمینههای مشترک هستند، احتمالا ازدواج موفقی خواهند داشت
اگرچه تضادها در افراد ممکن است ایشان را به یکدیگر جذب کند اما احتمالا نمیتواند در درازمدت هماهنگیهای لازم برای یک زندگی زناشویی را باعث شود. افرادی که دارای پسزمینهها و شبکههای اجتماعی مشابه هستند در مقایسه با افرادی که تفاوتهایی دارند، در تناسب بهتری با یکدیگر هستند.
* زنان مطلقهای که دارای فرزندی نیستند شانس و فرصت بیشتری برای ازدواج دارند
داشتن فرزند شانس زنان را برای ازدواج کاهش میدهد. علیرغم آمار روبهرشد ازدواجهای زنان و مردان با فرزند، مطالعهای که اخیرا انجام شده دریافته است که: «داشتن فرزند از آخرین فاکتورهای برشمرده توسط افراد مختلف در ازدواج است». در این مطالعه آخرین فاکتور که بعد از داشتن فرزند لحاظ شده، ناتوانی در دست و پا کردن شغلی ثابت توسط همسر است.
زنان و مردانی که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند احتمالا گرایش به ازدواج با افراد تحصیلکرده دارند و در مقایسه با افرادی با تحصیلات پایین درصد پایینتری از طلاق را تجربه میکنند
ثابتشده که پیشبینی تجرد قطعی برای زنان تحصیلکرده در ایالات متحده نادرست است. اگرچه این پیشبینی برای زنانی که مدرک لیسانس خود را دهه 1920 گرفتند، صدق میکند، در واقع آمار ازدواج ایشان نسبت به زنان کمترتحصیلکرده کمتر بوده، اما اکنون برعکس شده است. فرصت زنان تحصیلکرده برای ازدواج بیشتر از زنان با تحصیلات پایینتر است. هرچند باید این را هم لحاظ کرد که شکاف جنسیتی موجود در تحصیلات دانشگاهی میان زنان و مردان (حضور بیشتر زنان در سطوح آموزش عالی) ممکن است فرصت یافتن مردی با همان تحصیلات را از زنان بگیرد. اکنون بسیاری از زنان آمریکایی آفریقاییتبار در ایالات متحده با چنین مشکلی مواجهاند چرا که تعداد زنان تحصیل کرده در میان ایشان بیش از تعداد مردان تحصیلکرده است.
* زندگی کردن زوجین پیش از ازدواج باهم دلیلی بر تاثیر مثبت آن بر ازدواج نیست
افرادی که چندین رابطه همخانگی با جنس مخالف دارند، در مقایسه با افرادی که این نوع از همخانگی را تجربه نمیکنند احتمالا تضادهای زناشویی، نارضایتی زناشویی و نهایتا طلاق بیشتری را تجربه میکنند. هرچند پژوهشگران این موارد را در برخی از افراد به شخصیت ایشان نسبت میدهند اما نهایتا آنچه که به اصطلاح «اثر انتخاب» است، تاثیر بیشتری از خود همخانه شدن با جنس مخالف دارد. البته ادعا شده است که تاثیر منفی همخانگی پیش از ازدواج بر موفقیت زندگی زناشویی در آینده احتمالا به دیده اغماض نگریسته میشود، زیرا چنین تجربهای در ایالات متحده امری مرسوم و عادی شده است. اما مطابق با یکی از تحقیقات اخیر روی زوجینی که طی سالهای 1981 تا 1997 ازدواج کردند، بدین نتیجه دست یافتند که حمایت از این رویکرد: «تجربه همخانگی به مسایل موجود در ازدواج کمک میکند» سبب میشود تا همچنان تاثیرات منفی آن (همخانگی) در میان گروههای جوانتر استمرار یابد.
* ازدواج به تولید ثروت و درآمد افراد کمک میکند
افراد متاهل در زندگی صرفهجویی بیشتری دارند. مردان پس از ازدواج افراد مولد و کوشاتری خواهند بود؛ درواقع مردان متاهل در مقایسه با همجنسان مجرد خود با همان تحصیلات و سابقه کاری، بین 10 تا 40 درصد بیشتر درآمد کسب میکنند. هنجارهای اجتماعی نیز انباشت ثروت، فرزندآوری و سلامت جسمانی را در ازدواج تحسین میکند. ثروت فراوان برخی از زوجهای متاهل ناشی از تخصص و ادغام منابع کارآمد و همچنین به علت صرفهجویی ایشان است. بهعلاوه افراد متاهل، به خاطر دائمیت ازدواج و پیوندشان کمکهای مالی بیشتری از خانواده خود دریافت میکنند برخلاف زوجین همخانه که چنین موردی در ایشان مصداق ندارد.
* افراد متاهل احتمالا به لحاظ احساسی و جسمانی زندگی جنسی رضایتبخشتری در مقایسه با افراد مجرد یا همخانه دارند
برخلاف باور عمومی که رابطه جنسی را در زندگی زناشویی امری کسلکننده و کمتکرار تلقی میکند، طی مطالعهای جامع که اخیرا با محوریت سکسوالیته انجام شد، افراد متاهل در مقایسه با زوجین همخانه و افراد مجرد، سطوح بالایی از رضایت جنسی را گزارش کردند. 42 درصد از زنان متاهل در مقایسه با 31 درصد زنانی که در رابطه همخانگی بودند، گفتهاند رابطه جنسی از نظر حسی و فیزیکی برایشان رضایتبخش است. 48 درصد مردان متاهل در مقایسه با 37 درصد مردانی که در رابطه همخانگی بودهاند، گفتند رابطه جنسی از نظر حسی برایشان رضایتبخش است. احتمالا سطح بالای تعهد در ازدواج دائم علت سطح بالای رضایت جنسی گزارششده است. تعهد زناشویی زوجین را برای دستیابی به اعتماد و امنیت بیشتر، دوری از اعتیاد تزریقی، مواد مخدر و الکل یاری میرساند؛ همچنین سبب میشود ارتباط بهتری میان همسران حاکم شود.
* افرادی که پدر و مادرشان طلاق گرفتهاند احتمالا کمتر ازدواج میکنند
این افراد احتمال بیشتری وجود دارد که پس از ادواجشان طلاق بگیرند. مطابق با یک مطالعه انجامشده ریسک طلاق در ازدواجهایی که یکی از زوجین فرزند طلاق است سه برابر افراد دیگر است. و این در حالی است که چنین ریسکی در ازدواجهایی که زوجین از خانواده سالم و متشکل از هر دو والد باشد، بسیار پایینتر است.
* برای بخش بزرگی از جامعه خطر طلاق بسیار پایینتر از 50 درصد است
اگرچه نیمی از ازدواجها در ایالات متحده با طلاق پایان مییابد، اما این آمار طی دو دهه گذشته رو به افول است. ریسک طلاق برای افراد تحصیلکرده در ازدواج اولشان بسیار پایینتر از 50 درصد است، و همچنین این درصد برای افرادی که اواسط دهه بیستسالگیشان ازدواج میکنند، یا تجربه همخانگیهای متعدد پیش از ازدواج ندارند یا با همکیش خود ازدواج میکنند و همینطور افرادی که شدیدا مذهبیاند، بسیار پایینتر است.
منابع مورد استفاده:
http://www.census.gov/
Stephanie J. Ventura, “Changing Patterns of Nonmarital Childbearing in the United States,” NCHS Data Brief No. 18 (May 2009).
For a detailed comparison of NVSS data with ACS, see Appendix A on page 17 of the “Fertility of American Women: 2008” report available at <www.census.gov/prod/2010pubs/p20-563.pdf>
Andrew Cherlin. 2005. The Marriage Go-Round: The State of Marriage and the Family in America Today.Knopf.
U.S.Census Bureau, 2011 American Community Survey.
Barbara Dafoe Whitehead and David Popenoe, Who W
|