0

غرور عبادت سوز

 
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

غرور عبادت سوز

غرور عبادت سوز

 

روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى میگذشت. در راه به عبادت‏گاهى رسید که عابدى در آن‏جا زندگى میکرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آن‏جا گذشت.

وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان‏جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ‏ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.

مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:

خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‏کار محشور مکن.

در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو:

ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.

منبع: غزالى، محمد، کیمیاى سعادت، ج ۱، ص ۱۰۵

پنج شنبه 18 دی 1393  11:33 AM
تشکرات از این پست
moradi92 farshon
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:غرور عبادت سوز

داستانک جالبی بوداستفاده بردم

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 20 دی 1393  1:07 PM
تشکرات از این پست
moradi92
دسترسی سریع به انجمن ها