امام محمد تقى عليه السلام فرمود:

يكى از اصحاب حضرت رضا عليه السلام مريض شد؛ آن جناب ، به عيادتش رفت و پرسيد؛ حالت چطور است ؟

گفت : مرگ را چگونه مى بينى ؟ عرض كرد: بسى ناگوار و طاقت فرسا

آن حضرت فرمود: آنچه تو ديدى نشانه اى از مرگ بوده است تا تو را به آن آشنا سازند.

مردم دو قسمند: مستريح و مستراح به

يكى به وسيله مرگ از رنج و شگنجه راحت مى شود. و ديگرى مرگ ، شرش را از سر مردم كم مى كند.

اكنون ايمانت را به خدا تجديد و به مقام ولايت هم اعتراف كن ، تا از جمله كسانى شوى كه مرگ را موجب راحت و آسايش آنان شود.

دستور آن حضرت را اجرا كرد. در اين هنگام عرض كرد يا بن رسول الله عليه السلام اكنون ملائكه با سلام و تعظيم به شما تهنيت مى گويند و در برابرت ايستاده اند؛ اجازه فرمائيد تا بنشينند! فرمود: ملائكه پروردگارم بنشينيد.

سپس فرمود: از آنان بپرس . دستور دارند كه ايستاده باشند؟

عرض كرد: سؤ ال كردم ؛ گفتند؛ اگر تمام فرشتگان هم شما برسند، به پاس احترام شما بايد بايستند؛ مگر اجازه نشستن بفرمائيد.

خداى تعالى به آنان چنين دستورى داده است ؛ در اين هنگام ، آن مرد چشم بر هم گذاشت و در آخرين لحظات حيات عرض كرد:

السلام عليك ، يا بن رسول الله عليه السلام ! اينك تمثال شما و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام در برابر چشمم مجسم شده است ؟ اين سخن گفت و از دنيا رفت