متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها-سید مهدی میرداماد + دانلود
یک شنبه 4 آبان 1393 6:42 PMنم نم داره بارون میآد
داره برام مهمون میآد
كنایه فهم ها
خرابه بوی نون میآد
وای وای
داره از راه دور میآد
تو طبقی از نور میآد
از سفر تنور میآد
وای وای
بابا خواهش میكنم،من میدونم تو راه زیادی پشت سر گذاشتی به من برسی،راهتم سخت بوده
آروم آروم از طبق بیا كنارم
سر رو سرت بذارم
بابا می خوام عمه نشنوه
حرف نگفته دارم
حرف نگفته اش رو ببین
چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم
اسم تو كه می بردم فقط كتك می خوردم
نبودی و اسیر شدیم
بسته به یك زنجیر شدیم
بابا یه روزه پیر شدیم
یكی زد و همه ام زدند
لگد محكمم زدند
وای وای،حسین....
حالا كه اومدی بمون
یه ذره لالایی بخون
از وقتی رفتی خواب از چشمام رفته،تو كه بزرگی دو روز نمی خوابی به هم میریزی،این دختر از عاشورا به بعد دیگه نخوابید.
حالا كه اومدی بمون
یه ذره لالایی بخون
میخوام بخوابم باباجون
وای وای
تا بینمون فاصله بود
سهمم فقط آبله بود
خندهای حرمله بود
وای وای
دختر بچه است دیگه تو جنس خودش روضه میخونه،اینم بخواد روضه بخونه،این جوری روضه میخونه،
رباب و ببین اصلاً نمی خوره آب
هر روز نشسته بی تاب
تنها به زیر آفتاب
شبا دیگه یا بچه اش و خواب میبینه
یا خواب آب میبینه
داره عذاب میبینه
این دختر وقتی طبق رو جلوش دید،با تعجب پرسید.چند تا جمله داریم تو این مقتل با تعجب گفته شده،اولین جمله ای كه با تعجب ادا شد،خود عمه جانش تو گودال با تعجب گفت:أ اَنت اخی، مگر نه كیه ندونه زینب حسین رو شناخت،اما تعجب كرد، از همه ی عالم زینب حسین رو بیشتر میشناسه،مرحوم قوام از روضه خونهای قدیم این حرف و میزده:یه سفر میری كربلا میای،بین هزار تا مهر تو جا مهری،مهر كربلا رو میشناسی،غیر از اینه؟اصلاً تشخیص میدی،اون وقت زینب بین این همه نیزه شكسته چه جوری حسین رو نشناسه،دومین جمله ای كه با تعجب پرسیده شد،از خواهر همین خانم سه ساله سكینه خاتونه،اومد تو گودال دید عمه اش یه بدن بی سر و بغل كرده،صدا زد عمه: هذا نعشُ مَن؟این بدنه كیه این جوری بغل كردی؟اونم شناخت،میدونه عمه اش فقط بدن حسین رو بغل میكنه،اینم یه جمله ی با تعجب،یه جمله دیگه رو هم همین دختر گفته،یه نگاه به طبق كرد، ما هذا الرأس؟عمه این سر كیه جلو من گذاشتن؟تا گفتن سر بابات حسینه،سر و آروم به سینه چسباند،دیدن لبهاش رو گذاشت رو لبهای باباش،حسین...........
دانلود روضه1 روضه2