ای ساقی فرج!

چشم‌ها آنقدر در فراق تو اشک ریخته و انتظار کشیده،

دست‌ها آنقدر طلب نور کرده و خالی مانده،

دوش‌ها آنقدر تازیانه سنگین اهانت را

بر پیکره باورهای دینی تحمل کرده

که دگر توان از کف داده.

 مولای من! 

کجا هستی که دوستانت را عزت بخشی

و دشمنانت را ذلیل و خوار کنی:

«این معز الاولیاء و مذل الاعداء.»