بحث این هفته ذوالکفل منو به یاد داستان زیر انداخت:

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند. روز بعد از اولین روز سکونت در خانه جدید ضمن صرف صبحانه زن متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن لباسهای شسته اش است.
زن جوان به همسرش گفت: لباس ها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباسشویی بهتری بخرد. همسرش نگاهی به او کرد اما چیزی نگفت.
هر بار که زن همسایه لباس های شسته اش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان گفته ها را تکرار می کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده ام که چه کسی درست لباس شستن را به او یاد داده است.
مرد با تامل پاسخ داد: ولی من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز کردم. 

 

امام صادق علیه السلام براى مهمان خود خرماى مرغوبى آورد. مهمان آیه‏اى از قرآن خواند.(260) كه مفهومش این بود: از این نعمت‏ها در قیامت، مورد بازخواست قرار خواهید گرفت.
 گویا به نظرش آمد كه خرماى به این خوبى، چرا در منزل امام است. امام فرمود: مراد از نعمتى كه در قیامت مورد بازخواست قرار گرفته مى‏شود، نعمت رهبرى و ولایت است و نه خرما.(261)
 این مهمان به خیال خود، خرماى عالى را خلاف زهد و مقام امامت دانست و خواست به امام تذكرى بدهد. غافل از آنكه، امر و نهى و تذكر نیاز به شناخت معروف و منكر دارد و با قضاوت عجولانه نمى‏توان هر كلامى را گفت. در حدیث مى‏خوانیم: خداوند منزه است از آنكه از نعمتهاى مادى سوال كند زیرا انسان‏هاى معمولى از آب و نانى كه به شخصى مى‏دهند، بازخواست نمى‏كنند؛ تا چه رسد به خداى رحمان.

 


260) ثُمَ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم. (تكاثر/8)
261) روایت ذیل تفسیر این آیه آمده است.