غرق نور است و طلا گنبد زرد رضا...بوی گل بوی گلاب می رسد از همه جا
مثل یک خورشید است می درخشد از دور...شده از این خورشید شهر مشهد پرنور
چشمها خیره به او، قلبها غرق دعا...بر لب پیر و جوان، همه یا رضا رضا
ای خدا کاش که من،یک کبوتر بودم...پیش آن گنبد زرد شاد می آسودم

می زدم بال و پری دورتا دور حرم... از دلم پر می زد ماتم و غصه و غم