چند عامل مؤثر در تعطيلي مغز!
سه شنبه 13 مرداد 1388 9:05 PMبه شخصي گفتند اين قدر باقلا نخور، براي عقلت ضرر دارد. نگاه عاقل اندر سفيهي كرد و خنديد و گفت: آقا رو....!اصلاً هم اين طور نيست. من خودم حتي خانهام را فروختم و با پول آن باقلا خريدم، اما كماكان عقلم سر جاش است.
وقتي مغز كل نميتوان بود، لا اقل بايد سعي كرد كه همين مقدار مغز موجود را به سلامت نگه داشت قبل از آن كه دچار آلزايمر شويم و راه خانه را هم گم كنيم تا چه رسد به سوراخ دعا را كه در زندگي انسان خيلي نقش بازي ميكند. عجالتاً به چند عامل مهم كه ميتوانند باعث و باني تخريب مغز و تعطيلي آن شوند، به طور فشار داده شده، اشاره ميشود:
1- جدي گرفتن عشق:انسان بدون عشق نميتواند گليمش را از آب زندگي به سلامت بيرون كشد؛ در عين حال اگر جوگير شود و بيش از حد لازم و استاندارد، آن را جدي بگيرد؛ فاتحه مخ و مخچهاش خوانده است.
2- ميل نفرمودن صبحانه:صبحانه نخوردن همان و قند و شكر خون پايين افتادن همان. واقعاً افت دارد براي آدم عاقل كه تنها منبع غذايي مغزش، يعني قند شيرين را تأمين نكند. بيخود نبود كه حضرت حافظ به شاخ نباتش (يا هر شاخ شمشاد ديگري در عالم شعر و خيال ) به ضرس قاطع ميفرمود: بگشاي لب كه قند فراوانم آرزوست!
3-آلودگي تا اين هوا:مغز بيشترين مصرف اكسيژن را در بدن دارد. اگر هوا آلوده باشد، اكسيژن كمتري به مغز ميرسد و حال و حوصله كار كردنش كمتر ميشود و شخص مجبور ميشود گاهي بدون فكر يا با فكر كمتري كار كند.
4- كمبود منابع خوابي:خوابيدن باعث تفريح و استراحت مركز فرماندهي بدن، يعني مغز ميشود. اگر خواب نداشته باشيم، حتي بايد از خارج وارد كنيم. بايد از خارج بدن قرصهاي خوابآور تأمين كرد و به ضرب آنها خود را به خواب زد. نوع رختخواب و تختخواب مهم نيست؛ نبود خود خواب منجر به مرگ سلولهاي مغزي ميشود. به مرگ تكتك سلولها! البته خواب هم اندازهاش خوب است؛ نه به سبك و سياق آن برادر عزيز خوشخوابي كه گفت: خواب اصحاب كهف چرت من است!
5- آكبند گذاشتن مغز:
بعضيها حيفشان ميآيد كه از مغزشان استفاده كنند. ميترسند دچار استهلاك شود يا كه فردا پس فردا مواد اوليهاش گيرشان نيايد، بيچاره شوند. اينها غافلند كه اگر تفكر و تمركز را كم كنند، مغزشان بتدريج كوچك و كوچكتر ميشود. طوري كه براي پيدا كردنش مجبورند در روزنامهها آگهي گمشدگي چاپ كنند. عين آن بنده خدايي كه در جنگ جهاني دوم گلولهاي به مغزش خورد اما تا چند روز ديدند كه نميميرد. اطرافيان نگران حالش شدند. سرش را كه اطبا شكافتند، ديدند گلوله دارد در به در دنبال مغز طرف ميگردد!