مجتهد قمی، ملا محمّد صادق
 
منابع : ستارگان حرم شماره 19 |
قرن : قرن13
آثار :

ولادت

از كتاب های تاریخی و رجالی در مورد زمان تولد حاج ملا صادق قمی اثری به دست ما نرسیده است. نیز پدر ملاصادق شخص معروفی نبوده و بنا به ظاهر در همان ابتدای كودكی وی، چشم از جهان فرو بسته است. او دوران كودكی را با سرپرستی مادرش سپری نمود.

تحصیلات

محمدصادق پس از تحصیل علوم مقدماتی، در اوان جوانی به اصفهان مهاجرت نمود و ده سال در این شهر به تحصیل ادبیات، فقه، اصول، ریاضی، هیأت و فلسفه پرداخت. غالب تحصیلات ایشان در اصفهان، نزد شیخ محمدتقی اصفهانی - صاحب حاشیه بر معالم - سپری شد.

صفحه 232

هجرت

ملاصادق تشنه فقه و اجتهاد بود و با آرزوی غوص در اقیانوس علوم، روانه مركز بزرگ حوزه علمیه، یعنی نجف اشرف گردید، تا در آنجا هر آنچه را كه آموخته، به سر حد كمال برساند. وی وارد حوزه درس صاحب جواهر گردید و مدت هفت سال از مباحث فقه و اصول ایشان و استادان دیگر استفاده نمود و به مقام ارزشمند اجتهاد دست یافت.

بازگشت

حاجی ملاصادق بعد از فتح قُله اجتهاد به زادگاه خود، شهر مقدس قم باز گشت. او در مدت چهل سال، به اموری كه یاد می شود پرداخت:

1 - نشر معارف اسلامی و مسائل شرعی.

2 - تشكیل حوزه درس فقه و اصول.

3 - حل مشكلات مردم و رسیدگی به مرافعات، تا آنجا كه فیصله هر امری به امضا و نظر او منوط شده بود.

جایگاه علمی

آقا بزرگ تهرانی، نویسنده كتاب طبقات اعلام الشیعه از حاجی ملاصادق چنین تعبیر می كند: «فقیه كبیر و عالم جلیل».

وی در همه علوم عصر خود، به درجات والای علمی رسیده بود، چنان كه سرآمد عالمان عصر خود به شمار می رفت.

نویسنده كتاب گنجینه دانشمندان می نویسد:

«وی در تبحّر علوم، خاصه ادبیات در عصر خود ممتاز بود و همچنین در

صفحه 233

كثرت حفظ و حافظه، چنان بوده كه اغلب كتاب «مقامات حریری» را حفظ بوده و در مكاتبات خود به مناسبت، می نگاشته است.»

محمدحسن خان اعتماد السلطنه (1) می گوید:

«حاج ملاصادق قمی مجتهدی فحل بود و از مشایخ بزرگ شیعه به شمار می آمد و در اخبار و آثار تتبعی كامل و استقرایی شامل داشت.»

حجةالاسلام دكتر علی كبر صادقی (2) چنین نقل می كند:

گویند: روزی، فرهاد میرزا معمتدالدوله (3) از شاهزادگان فاضل قاجار به شهر قم مشرف شده از حكم قم «اعتضاد الدوله» خواسته بود كه جلسه معارفه ای با علمای بزرگ شهر قم داشته باشد، حكم از علمای قم و من جمله از حاج ملا محمدصادق دعوت كرد كه از شاهزاده قاجار كه مردی دانشمند و ادیب و مجتهد بود دیدن كنند.

شاهزاده را رسم چنین بود كه مسائل مشكلی را از علما سؤال می كرد، تا ضمن اطلاع از مقامات علمی ایشان، دانش و تبحّر خود را نیز به آقایان نشان داده باشد. در آن روز فرهاد میرزا، از علمای حاضر در جلسه سؤال های مشكلی در مسائل فقهی، ادبیات و لغت مطرح می كند و ملا صادق بی درنگ به همه آنها پاسخ شافی و وافی می دهد.

شاهزاده كه مفتون مقام علمی حاجی شده بود، از برخی مردم متشخّص و خان های قم كه در مجلس حضور داشتند، از وضع مادی حاجی سؤال می نماید و چون معلومش شد كه ایشان با همه مقامات علمی و معنوی كه دارد، بسیار ساده و خاضعانه زندگی می كند؛ بزرگان و ثروتمندان قم را سرزنش می كند. به دنبال آن یكی از خوانین طایفه بیگدلی سكن قم اعلام می كند كه بخشی از املك مزروعی در جمكران را به نام نامبرده، هبه خواهد كرد و شاهزاده نیز از مالیات

صفحه 234

چند سالِ آن املك صرف نظر می كند و رفته رفته رفاه نسبی در زندگی حاجی پیدا می شود.»

استادان

حاجی ملاصادق، از محضر استادان زیادی استفاده كرده كه متأسفانه نام بیشتر آنها در دست رس نیست. استادان مهم وی كه در كتاب های تاریخی از آنها یاد شده عبارتند از:

1 - محمدتقی اصفهانی، صاحب حاشیه بر معالم.

محمدتقی اصفهانی، فرزند عبدالرحیم معروف به صاحب حاشیه، یكی از بزرگ ترین عالمان اصفهان در قرن سیزدهم هجری است. پدرش محمدرحیم یا (عبدالرحیم)، از اهالی ایوان كیف (ایوانكی)، در هشت فرسخی تهران است.

وی در اصفهان اقامت گزید و سپس به اتفاق خانواده مدت ها سكن عتبات بود.

آقا نجفی، سال ها در عتبات، از محضر استادانی مانند وحید بهبهانی، سید بحرالعلوم، سید صاحب ریاض و سید محسن كاظمینی (محقق اعرجی) برخوردار بود. اگرچه مراتب علمی او، نزد پدر زنش، شیخ جعفر كاشف الغطا به كمال اجتهاد رسید، در محضر درس او حاضر می شد.

آقا نجفی از وصلت با دختر شیخ كبیر فرزندانی نیكو، عالم و بزرگوار نصیبش شد. شیخ محمدتقی برادر صاحب فصول است. و فرزندان ارجمند او شیخ محمدباقر اصفهانی، پدر حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی از مجتهدان مبارز، پرتلاش و شهید عصر رضاخان است.

صاحب حاشیه پس از خاتمه تحصیلات، از عراق، عازم اصفهان گردید. او

صفحه 235

سال ها در مسجد بزرگ اصفهان در میدان نقش جهان، بر كرسی استادی نشست و دانشمندانی به جهان تشیع تحویل داد.

آقا نجفی، اصفهان را دارالعلم نوینی ساخت كه اثر وجودی او هم كنون نیز در آن شهر باقی است. سید محمدباقر خوانساری كه مدت ها افتخار شاگردی او را داشته در وصف استادش در روضات الحیات چنین می نویسد:

«او به روزگار خویش در فقه و اصول، افضل دانشمندان بود. در اصول الفقه استادالكل فی الكل به حساب می آمد. در مراتب معقول و منقول، روضه ای مملو از میوه های علم و كمال محسوب بود. دل های طالبان دانش متوجه به او و گنجینه های فضل و كمال، مفتوح به همت او بود. در دنیا مدرسی چون مكتب او مملو از اصحاب كمال نبود. مجلسی مفیدتر از محضر او به حساب نمی آید. در مسجد شاه اصفهان نزدیك به سیصد تن، دانشجو در درس او شركت می كردند و من هم از كسانی بودم كه به درس او حضور می یافتم.

صاحب روضات اضافه می كند:

از آثار معروف و مهم او هدایةالمسترشدین (حاشیه بر معالم) است كه آن را در شرح بر معالم تدوین نمود. این كتاب در بردارنده متجاوز از شصت هزار بیت (سطر) در اصول فقه است. همچنین وی شرحی بر وافی و رسائلی در فقه استدلالی دارد كه قسمتی از آن تدوین شده است. آقا نجفی در هنگام زوال ظهر جمعه نیمه شوال سال 1248 ق. وفات نمود. حجةالاسلام شفتی اصفهانی با عده بسیاری از شیعیان بر او نماز خواندند و او را با عزّت و احترام در تخت فولاد اصفهان، نزدیك تكیه آقای خوانساری به خك سپردند.

2 - شیخ محمد حسن صاحب جواهر

صفحه 236

یكی از استادانی كه نقش به سزایی در رسیدن ملاّ محمّدصادق به مقامات بلند علمی داشت، شیخ محمدحسن، صاحب كتاب ارزشمند جواهرالكلام است.

صاحب جواهر در دوران كودكی وارد حوزه علمیه نجف اشرف شد. وی مقدمات و سطح را به سرعت، نزد سید حسین شقرایی عاملی (متوفای 1230 ق.)، شیخ قاسم آل محیی الدین (متوفای 1238 ق.) و شیخ حسن (متوفای 1250 ق.) گذراند و در نوجوانی به درس خارج فقه و اصول راه یافت.

شیخ محمدحسن، سالیان دراز در درس آیات عظام: شیخ جعفر كاشف الغطا، سید مهدی بحرالعلوم، سید جواد عاملی و شیخ موسی كاشف الغطا شركت كرد. وی در سن 25 سالگی به درجه اجتهاد نائل گشت و نگارش كتاب بی همتای جواهرالكلام را آغاز كرد.

شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد: صاحب جواهر این امتیاز را بر دیگر عالمان داشت كه عموم شاگردانش از علمای بزرگ و سرشناس بودند و در محضر درس او، جمع فراوانی تربیت شده و در گوشه و كنار جهان منتشر گردیدند. آنان بعد از او مقام مرجعیت یافتند و بركرسی فتوا نشستند كه عدد آنان زیاد و شمارش آنان كار مشكلی است. صاحب جواهر درباره ولایت فقیه می نویسد: اگر ولایت عامه فقیه نباشد، بسیاری از كارهای مربوط به شیعیان معطل می ماند.

ایشان عالمانی را كه درباره ولایت فقیه تردید دارند، به سختی مورد نكوهش قرار داده، می نویسد: این افراد طعم فقه را نچشیده و از فرمایش امامان(ع) چیزی نفهمیده اند.

شاگردان

عالمان بسیاری از محضر مرحوم حاج ملا صادق بهره بردند، كه متأسفانه نام آنها در هاله ای از ابهام باقی مانده است. صاحب طبقات اعلام الشیعه درباره

صفحه 237

شاگردان مرحوم حاجی می نویسد:

از محضر درس مرحوم حاجی ده ها مرد فاضل و علمای اعلام استفاده كرده و به درجات عالی علمی رسیدند.»

شاخص ترین شاگردان ملاصادق عبارتند از:

1 - مرحوم محمد قزوینی كه مرد بسیار متقی، متدین و باورع بود؛ ولی متأسفانه قرینه ای ذكر نشده تا بتوانیم با شخصیت والای ایشان بیش تر آشنا شویم.

2 - حاجی میرزا ابوالحسن، فرزند برومند ملا محمدصادق.

ویژگی ه

1 - ویژگی های ظاهری

مرحوم حاجی از لحاظ جثّه، مردی كوتاه قد و لاغراندام بود و ناصرالدین شاه از ایشان به «مجتهدی كوچك، ولی بزرگِ بزرگ» تعبیر كرده است.

2 - ویژگی های اخلاقی

حاجی در عین برخورداری از مقامات علمی و معنوی، بسیار ساده زندگی می كرد. وی حتی در زمان گشایش (4) باز هم با ریاضت زندگی می كرد و خورك غالب وی نان، ماست و پیاز بود.

كرامات

حاجی دارای مقامات عرفانی و معنوی بالایی بود. در این رابطه، حكایت های متواتری نقل گردیده كه به چند نمونه آن اشاره می شود:

صفحه 238

1 - نماز باران

مردم قم در یكی از سال های خشكسالی كه زراعت ها در شرف تباهی بود از حاجی درخواست كردند كه نماز باران (استسقا) بخواند. حاجی دستور داد مردم سه روز، روزه بگیرند و در روز سوم، حاضر شوند. وی در آن روز از حاضران كه بالغ بر هزاران نفر بودند خواست كه همگی پای برهنه و با تحت الحنك گشاده، به حال تضرّع و خشوع به طرف بیرون شهر برای نماز بروند. محلی كه میان پل قدیمی و امامزاده خك فرج واقع است.* برای نماز انتخاب كردند.

ایشان از زنانی كه بچه شیرخوار داشتند و در مراسم شركت كرده بودند، می خواهد كه بچه های خود را شیر ندهند و از آغوش خود جدا كنند. به این ترتیب، آن بیابان، یك پارچه كنده از ضجّه، زاری و همهمه مؤمنان و شیون بچه های دور از آغوش مادران بود.

در این حال حاجی با كمال خشوع، دست به دعا برمی دارد و از مكبّر می خواهد تا به طرف قبله، «الله كبر» و در جهت مخالف آن «لا اله الاّ الله» و به جانب راست «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و الله كبر» و به جانب چپ، «لاحول و لا قوّة الاّ بالله العلی العظیم» بگوید.

به تواتر و از افراد مورد اعتماد حاضر در مراسم نماز، نقل شده است، در حالیكه مكبّر این اذكار را می گفت بی درنگ، ابر از افق آن جانب بالا آمد تا در میان آسمان، ابر، از هر چهار طرف به هم رسید و رعد و برق، از نزول باران حكایت می كرد. حاجی فرمود: زودتر نماز بگذاریم كه آسمان مجال نخواهد داد. با اینكه نماز باران را به سادگی برگزار كردند همه نمازگزاران از باران خیس شدند.

صفحه 239

2 - چشم حقیقت بین

حجةالاسلام دكتر علی كبر صادقی از نوادگان ملاصادق به نقل از پدرش آیةالله میرزا مصطفی صادقی آورده است:

سالی در قم بیماری وبا شایع شد و گروه گروه مردم شهر را به دیار دیگر می فرستاد. روزی از همان روزها، مردی خدمت حاجی ملاصادق برای جماعت مغرب و عشا شرفیاب شده بود. حاجی از او در مورد كسانی كه از بیماری «وبا» مرده اند، پرسش نمود و نامبرده گفت: فلان شخص هم در محله باغ پنبه وبا گرفته و وفات كرده است. حاجی لحظه ای به فكر فرو رفت و پس از آن گفت: آن كس كه می گویی، نمرده است. آن مرد اصرار می كند كه خودم تخته تابوت و جمعیت را در برابر خانه آن آقا دیدم. حاجی باز تكرار كرد كه اشتباه می كنی، ایشان نمرده و از فردا نیز، دیگر در شهر هیچ كس به بیماری وبا نخواهد مرد.

بعد معلوم شد كه آن آقا دچار اسهال و استفراغ شده بود و اطرافیان به گمان اینكه وبا گرفته و به زودی خواهد مرد، مقدمات كفن و دفن و تجهیز او را آماده كرده بودند. بعد از آن روز، بیماری وبا از قم رخت بست و حاجی به همین مناسبت به خواص خود می گفت: من دفتر حیات و ممات، پیش چشمم گشوده است و از مرده ها و زنده ها می توانم آگاه باشم.

3 - حكایتی دیگر

دكتر صادقی از پدرش نقل می كند كه مردی سالخورده همه روزه از محله دوردستی در قم، به محله حاجی می آمد و دستگیره در خانه حاجی را می بوسید. از او می پرسند، چرا به این كار مداومت می كند.

وی گفت: روزی با عیالم كه از او صاحب چند دختر شده بودم، نزاع كردم و با

صفحه 240

كج خلقی او را ترك كردم و برای نماز، به مسجد حاجی رفتم. حاجی به طور خصوصی به من فرمود: چرا با عیالت بد رفتاری می كنی، او چه گناهی دارد، زن خوبی است، نباید با خواست خداوند جدال كنی، كنون برو و با عیالت صلح كن. همین امشب، نطفه فرزند پسری از تو در وی بسته می شود، اسم او را محمد بگذار! چنین شد كه پسرم با دعای مرحوم حاجی به دنیا آمد. هیچ كس در آن روز از دعوا و تندی من با عیالم خبر نداشت و هیچ كس پیش از من هم، از خانه بیرون نرفته بود تا احتمالاً مطلب را به كسی خبر داده باشد.

فعالیت های فرهنگی و تبلیغی

در عصر حاجی ملا صادق، مدارس، مساجد و محافل مذهبی رونق گرفت. او در تربیت و تدریس فضلا و همكاری با علما كوشش می فرمود و عمر خویش را وقف مردم و مذهب نمود.

نویسنده كتاب تاریخ دارالایمان قم درباره ایشان چنین می نگارد:

«از علمای اعلام و نافذالحكم، مجتهدالزمانی، حاجی ملا محمدصادق كه مستجمع جمیع صفات است، خصوصاً در منبر و موعظه سبق از همگنان برده است، مجلس وعظ ایشان بر سایر علما امتیاز دارد.»

مرحوم حاجی از نظر تقوا و وراع شهرت داشت و شخصی عادل و صالح بود. ایشان حتی در زمان اجتهاد و مرجعیت خویش هم منبر می رفت و به موعظه اهل علم و ... می پرداخت.

همچنین وی در رسیدگی به مشكلات مردم و حل اختلافات، دغدغه بسیاری از خود نشان می داد، به طوری كه كثر اختلافات و مشكلات به دست ایشان حل می گردید.

صفحه 241

فعالیت های اجتماعی

حاج ملاصادق در شهر مقدس قم دارای مقام علمی و معنوی بالایی بود، به طوری كه بزرگان مملكتی نیز برای وی احترام زیادی قائل بودند. حتی شخص ناصرالدین شاه و صدراعظم میرزا آقاخان نوری، مدرسه ای برای تدریس طلاب و اقامه جماعت برای معظم له ساخته بودند كه فاصله چندانی با خانه مسكونی ایشان نداشت.

مدرسه حاجی

میرزا آقاخان نوری، صدراعظم ناصرالدین شاه در دوران صدارت فرزندش، ذوالفقارخان، در قم مدرسه و مسجدی (5) برای حاجی ملا محمدصادق قمی، روحانی و مجتهد بزرگ آن دوره بنیان نهاد. این مدرسه پس از گذشت سال ها نیازمند توسعه و تعمیر گردید كه آیةالله سید محمدرضا گلپایگانی(قدس سره) تصمیم به تجدید بنای آن گرفت و به همین منظور در دو دهه پیش 4 منزل مسكونی اطراف مسجد را خریداری نمود و اقدام به تجدید بنا كرد.

این بنا به سبك معماری اسلامی طراحی گردید؛ چند سال به حال خود باقی ماند، تا اینكه پس از رحلت آیةالله گلپایگانی، فرزندان ایشان: حاج آقا جواد و آقا سید باقر مدرسه را تحویل سازمان اوقاف و امور خیریه استان قم دادند و اوقاف هم آن را به صندوق عمران موقوفه كشور سپرد تا نوسازی شود.

نظارت بر ساخت مدرسه

زمانی كه مدرسه و مسجد یاد شده، به دستور اتابك اعظم ساخته می شد، حاجی دستور می داد كه هرچه بیشتر در تمام بنای آن تسریع كنند و به همین جهت برخی از دستورهای این بنا از استحكام لازم برخوردار نبود. وقتی علت

صفحه 242

شتاب را از حاجی پرسیدند، فرمود كه اتابك، به زودی از دنیا می رود و می ترسم ساختمان مسجد و مدرسه كامل نشده باشد و نیمه كاره باقی بماند. چنین هم شد و كمی بعد از اتمام آن بنا اتابك، دارفانی را وداع گفت.

پس از ساخته شدن مدرسه و مسجد، حاج رشیدخان بیگدلی اشعاری برای آن سرود كه در پایان شعر، ماده تاریخ بنای آن مدرسه را آورده است.

در زمان شهریار تاج دار تاج بخش

آن كه ذات بی همایش پادشاهی را سز

بوالمظفر ناصرالدین شاه غازی آن كه هست

مهتران را شهریار و خسروان را پادشاه

اعتمادالدوله ای شد، صدر اعظم آن كه داد

ملك جم را نظم ها چون آصف بن برخی

ز اهتمام میرباقرخان عادل پور صدر

آن كه قم از عدل او بس یافته برگ و نو

خان باذل، ذوالفقار آن كو به رنج فاقه گشت

با دل وافی دوا و با كف كافی شف

یافت چون اتمام این نیكو بنای دلپذیر

گاه آن شد تا رشیدالدین همی خواند ثن

از پی تاریخ این فرخ بنا، كلكش نگاشت

صدر ابجد را مبارك باشی ای نیكی بن

كه در پایان شعر، تاریخ بنا را نوشته است (1273 ه' .ق.)

صفحه 243

فعالیت های سیاسی

1 - مبارزه با مكاتب انحرافی

در عصر ملا محمدصادق تلاش های فرقه ضاله بابیت، رونق گرفته بود. وی به شدت با این فرقه مبارزه نمود و همواره آنها را ملحد و گمراه معرفی می فرمود.

2 - اعتراض به حكومت

از مرحوم حاجی، نامه ای اعتراض آمیز و تند در شكوه از مظالم و تجاوزات وزرا و عمّال حكومت قاجار، خطاب به ناصرالدین شاه وجود دارد. وی این نامه را در سال 1292 ق. در حدود هفتاد سالگی در سفر به (تهران) و پس از دیدار با شاه نوشته و در ضمن اگرچه وی كوشیده است در این نامه با خوش آمدگویی به شاه از خشونت نامه بكاهد درعین حال، این مكتوب گویای دلیری قابل تحسین، موقعیت اجتماعی و نفوذ و اقتدار اوست.

حاجی در این نامه، از تجاوزات مقرالخاقان، حاجی میرزا نصرالله (احتمالاً مستوفی گرگانی، ممیز مالیات دیوانی) و دیگر كارگزاران حكومت، اظهار تعجب نموده است. او می نویسد: «اگر بعد از قرنی یك نفر پیدا شود كه در احقاق حق و رفع ظلم، سیف قاطع باشد، او را به فساد عقیده نسبت می دهند.»

وی می نویسد: «مأموران دولت، خانه و هستی رعایای بیچاره را غارت می كنند و كسی نیست به داد مردم برسد، و از آه مظلومان باید ترسید. یا اینكه اگر از وزیر و امیری به شخص شاه شكایت شود، رسیدگی به شكایت، به همان وزیر و امیر واگذار میشود، معلوم نیست سرانجام كار مملكت با این بساط به كجا خواهد كشید؟»

از نظر اهمیّتی كه این نامه در روشن ساختن وضع درهم ریخته دوره

صفحه 244

فرمانروایی شاهان قاجار و همچنین دخالت مثبت روحانیان آن عهد، در سامان بخشیدن به آشفتگی ها و جلوگیری از تجاوز و زورگویی های عمال حكومتی دارد؛ نیز از این رو كه بهر حال، اثری بازمانده از یكی از عالمان و فقیهان عالی قدر و بنام قم، در آن دوران است، در این بخش گنجانده شده است. با آن كه پاره ای از مطالب و عناوین این نامه در وصف مخاطب نامه به طور كلی و علی الاصول نادرست است. اما برای كسانی كه در تاریخ این دوره تحقیق می كنند قابل استفاده است. متن این نامه در دو نسخه آمده است كه اختلافات زیادی دارد و گویا در هریك، برخی از مطالب حذف و تلخیص شده است.

در این نوشتار، نامه یاد شده براساس نسخه كتابخانه مركزی دانشگاه تهران آورده می شود و برخی از قسمت ها كه فقط در نسخه دانشكده حقوق آمده بیشتر موارد آن میان دو قلاب مشخص شده است. اینك متن نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله الذی یؤتی الملك من یشاء، و تنزع الملك ممن یشاء، الذی امر بالعدل والانصاف و نهی عن الظلم و الاعتساف، والصلاة علی محمد و آله الحایزین لجمیل الاوصاف، و بعد: چون دهقان مشیت ازلی، تخم وجود بنی نوع انسان را در صحرای وسیع الفضای امكان جز به جهت تحصیل معارف حقه نگاشت و نقاش صنع لم یزلی نقش بدیع انموزج جمیع كلیات را در صفحه وجود، مگر به جهت تكمیل مكارم اخلاق شرعیه ننگاشت، لذا انبیاء مرسلین، رسائل فیوضات غیر متناهیه بودند كه از حق به خلق برسانند و علما كه نواب انبیا هستند می باید از ظل اله گرفته، به رعایا كه ودایع الهی و خزاین حضرت ظل اللهی می باشند، برسانند. آن مواهب بی پایان و آن عطایای بی كران كه باید به عامه رعایا عاید شود، انصاف و عدل است كه هیچ مملكت و هیج رعیت، آرامش و

صفحه 245

آسایش نداشته و ندارند؛ الا به این خصلت حمیده و این صفت پسندیده. خلفا در این معنا اهتمام تمام داشته اند و پیوسته در مجالس خود علما، وعّاظ را [ملتزم نموده، ایشان را به ذكر مواعظ و نصایح مدح و انصاف ] مأمور؛ بلكه مجبور می نمودند، تا از آثار پسندیده كه نتاج عدل است، همه روزه محفوظ باشند. [و از اختلال مملكت و ملت كه نتیجه ظلم و جور است محفوظ مانند]، هرگاه به شرح احوال ایشان در كتب سیر و غیرها رجوع شود، صدق عرایض مشهود و معلوم خواهد شد، با این خصال ایشان را خلفای جور می گویند، در دنیا با این لقب زشت و در آخرت محروم از بهشت خواهند بود؛ چرا كه در اظهار یك كلمه حقّه مضایقه كردند.

از روزی كه این خادم شریعت مطهر، به آوازه عدل و انصاف و وضع تنظیمات و جعل صنادیق عدل مغرور و مشعوف شده، به دارالخلافه آمدم، چیزها دیده و دانسته ام كه در این مدت هفتاد سال هرگز در خاطرم خطور نداشت. پادشاهی دیدم مؤید، قلب مباركش مرآت غیب نما، از رأفت و عدالت، عدلی مجسم و انصافی مصوّر، در حفظ ملك و ملّت ساعی و جاهد و در رفاه رعیت، عاشق و مایل. علاوه بر این همه عدل ذاتی و فطری، گویا ذات خجسته صفات همایونش خود رهنمایی به عدل و انصاف را فریضه دانسته و فهمیده همه روزه بر این امناء جور و اولیای ظلم، اعلام می فرمایند.

عصری است ضد عصر خلفا، دین علی بن یقطین در وجود مسعود همایون است و جور هارون الرشید در وجود وزرا [كه اگر ایشان را اولیای جور گویند خلاف و گزاف نگفته اند، چرا كه در هر روز هزار كلمه حقه را كتمان می كنند و هزار حكم ما انزل الله را عنوان ] وقتی در حضرت نوشیروان از عدل وصف ها راندند، گفته بود، عدلی ندارم ولی كاری كرده ام كه غیر از خودم در این ملك كسی قدرت بر

صفحه 246

ظلم ندارد. و در این دولت جاوید آیت، غیر از وجود مسعود همایون، همه كس قدرت بر ظلم دارد؛ بلكه غالباً غیر از ظلم، پیشه ای ندارند و كلام حضرت امیرالمؤمنین(ع) اندیشه ای:

لا تظلمن اذا مكنت مقتدر

فالظلم مقدرة بعضی الی الندم

تنام عیناه والمظلوم منتبه

یدعو علیك و عین اله لم تنم

مباشرین امور دیوانی كه گاهی «امنا» و گاه «اولیا» و گاه «رجال» و گاه «اركان» خوانده می شوند جمعی كسبه شده اند كه لیلاً، نهاراً معامله می كنند، هرحكم كه درباره هر یك از ایشان اغماض و اهمال را فرض می دانند و فرض می دهند، تا در خوردن مال دیوان یا اتلاف جان و مال مسلمانان به اضعاف؛ بلكه به آلاف استرداد كنند، چنانكه برملا می گویند با فلان امیر یا فلان وزیر یا فلان حكم چگونه می توان درشتی [كرد و زشتی ] نمود، یا فلان دستخط را چگونه می توان مجری داشت؟ [به عقیده ایشان ] این همه، های و هو [و این همه گفت و گو و این زمزمه انصاف و همهمه عدالت، مخصوص حمال و جمال است، نه از برای اركان و رجال. در هر قضیه كه متداعیین علی السواء باشند، رجوع به مرجحات خارجیه می شود [هرطرف به حسب اوضاع دنیا پیش و بیش است، اگر حق محض و محض حق با طرف مقابل هم باشد، پایمال و مضمحل است ] در هر طرف كه یك نوكر علاوه از طرف دیگر، پیش است و از بی انصافی و بی اعتدالی اگر در احقاق [حق ] مظلومی، اصرار یا اظهار بشود، می گویند این دستخط ظاهری است، نمی دانم بطون سبعه دستخط از كجا بر ایشان كشف شده كه ماها، استنباط و استخراج نمی توانیم نمود!

به چه دلالت «بگیرند» و «برسانند» را به «نگیرند» و «نرسانند» توجیه و تأویل می نمایند؟

صفحه 247

این خادم شریعت مقدسه، با هزار زحمت این جزیی ملك را فراهم كردم تا مدد معاش خود و عیال باشد و كل بر دولت و دیگران نباشم، با همه تفاصیل از همه گذشتم كه دستخط مبارك پادشاه اسلام، در مملكت خود در نزد نوكرهای خانه زاد و علمای پایتخت خود، زیاده از این بیشتر بی عظم و قدر نشود. به طور تحقیق بدانند كه دسته دسته، دستخطهای قطعی بسی در دست مردم مظلوم مانده، به هیچ كس دسترسی ندارد. هرگاه شی ء از دستخطهای مبارك بردارند، بعد از مدتی از انجام آنها جویا شوید، مشهور خواهد شد كه این مظلومین به حالت اوّلی باقی هستند. ملهوف و مظلوم وارد شدند، مأیوس و محروم مانده، مقروض و مغموم مراجعت می كنند، گذشته از این كه محض خیالات [هم ] كه شده در احقاق حقوق مردم، در اجرای این دستخطها اعتنا ندارند، به معاذیری متعذر می شوند كه نعوذبالله به مذمت ولی نعمت خود منتهی می شود، می گویند: طرف مقابل سخت است، دستخط مبارك سست است و ظاهری است. فلان عمله خلوت از باطن خبر دارد. از تلوّن و تجدد اندیشه داریم، از ناسخ و منسوخ می ترسیم به خداوند متعال چنین است كه می گویند.

ضبط ضیاع و عقار و حفظ جلال و وقار و اصلاح امورات و توجه به دهات و قنوات خود، مجال نمی دهد اعانت مظلومی یا اغاثت ملهوفی كنند. به عرض كسی گوش نمی دهند، بدهند ملتفت نمی شوند، بشوند، جواب نمی گویند [ناحساب می گویند] ای كاش به این ناحساب هم مستعد باشند. مزیت انسان به نطق است، سكوت و خموشی چرا ممدوح شده؟ اعلاء كلمه حقّه فضیلت داشته، كتمان حق چرا الحال محمود و ممدوح است.

اگر بعد از قرنی یك نفر پیدا شود كه در احقاق حق و رفع ظلم، سیف قاطع باشد، او را به فساد عقیده و سوء طریقه نسبت می دهند. ای كاش قدری از این

صفحه 248

فساد عقیده برای ایشان پیدا می شد كه این همه عدالت ها و انصاف مهمل و معطل نمی ماند. در مجلس ... قدری را كه رایحه عدل به شام مظلومین رسیده بود، مخرب نشاط خود دیده، طی آن بساط كردند. نفوذبالله الجبار من شر الاشرار

این همه عداوت با شرع از چه بابت است؟ مگر نه این شرعی است كه ایشان را از تمجس و تنصّر و تهوّر خلاص كرد؟ مگر نه احكام، عقود، مواریث، حلیّت ازدواج و اموال است كه علماء از قِبل انبیاء فرموده اند: فوالله لقد اصحبت الشریعه واهیةالقوی متفصمه العری، مهدومة الاركان، معدومةالاعوان. احكام خدا را افسانه می دانند، این جماعت را دكان داری می شمارند. مرافعات شرعیه را مدد معاش می گویند. صیغ شرعیه را مكر و حیله می نامند. هرگاه چندی از پیش علمای اعلام و ائمه دین را كه مخازن احكام سیدالمرسلین می باشند با عوام كالانعام توفیری می دادند و توفیری می كردند، این اوقات به جبران مامضی در تضیح آن عظیم و احترام، سعی و اهتمام تمام دارند. اگر كار بر این نسق بگذرد و عقاید باطنه ایشان بر ملا شود، بر اسلام، سلام باید گفت و وداع باید كرد.

لبیك علی الاسلام من كان بكی

و قد تركت اعلامه و ودائعه

العیاذ باالله اگر صِیَغ شرعیه، محل استهزا شود، زن های جوان در حباله پیران (به این دو كلمه عقد و نكاح چگونه از زنا و سفاح احتراز خواهند داشت) و هرج و مرجی بشود كه اصلاً اصلاح پذیر نباشد. گویا میل دارند كه این اسم بی مسمی و این رسم بی اصل را هم از میان بردارند، تا بكلّی آسوده شوند. (یریدون لیطفؤا نورالله بافواههم و الله متم نوره ولوكره الكافرون).

هر دقیقه داعی را حیرت بر حیرت افزوده می شود كه كار این مردم، با این وزرا، چه خواهد شد؟ اگر عرض كنم، فلان شخص به دستخط مبارك و توقیع

صفحه 249

همایون وقعی نگذاشت و مجری نداشت، باز همان وزیر رجوع می شود. در «كرٌّ علی مافرٌ» همین فی الحقیقه محظوری به محظوری مبدل می شود.

شتان ما یومی علی كوره

و یوم حیان اخی جابر

این امنا غیر از كارهای خود، هیچ امر را كار نمی دانند و به درد احدی نمی رسند. محض تصدیق عرایض داعی و اطلاع از حالت رعایا، جویا شوید كه عرایض داعی چه بوده و چه واقع شده؟ در منزل جناب امام جمعه چه قسم صلح شده و چه نحو صیغه محكمه شرعیه جاری نموده كه مجال خیاری و خیالی باقی نمانده؟ صورت مجلس را مطالبه فرمایی، مشهود رأی عدالت پیرا شود، كه هنوز تفصیل عرایض داعی و آن مصالحه نامچه را... نكرده، چرا كلمات لاطائل بگویند؟ چرا حكم شرعی و سلطان را به مزخرفات باطل كنند. بر این مشیت رعایا رحم كنید! از دست رفتند، فریادرس ندارند، چیزی برای ایشان باقی نمانده است، بضاعت و سرمایه كه هزار رعیت به آن تعیّش می كنند، اسباب یك اطاق شد و ملكی كه هزار نفر به آن نان می خورند، به خرج طویله امیری و وزیری رفت، چه بلایی شدند برجان و مال مسلمین.

به صاحب شریعت قسم، ای كه داعی، قبله عالم را از نوشیروان عادل تر می دانم چرا كه در اطراف او این گونه، اگر این وجود همایون مؤید نبود، و دست غیب او را نگاهداری نمی كرد، كار این مردم به كجا می رسید.

اگرچه می دانم بعد از این عریضه - كه محض رضای خدا و اطلاع سایه خدا خود را مكلف و مأمور دانسته، بی ملاحظه به عرض رسانیدم - دیگران از جانب مقرب الخاقان حاجی میرزا نصرالله وكیل مطلق بلاعزل خواهند بود، هست و نیست مرا بر باد خواهند داد.

محض قوام دولت و نظام ملت و دعای وجود مسعود همایون كه دقیقه ای از

صفحه 250

خیال خجسته مآل عدالت غافل نیست، باز عرض می كنم، با این حالت ها، مردم تمام خواهند شد و خوب می شوند. [آبادی عباد و عمارت بلاد و رفع فساد نخواهند شد]. از عمر دعا گو چیزی باقی نمانده فردا از این شهر و عنقریب از دنیا خواهم رفت.(6) در شهری كه احكام و اركان دین را افسانه می شمارند و دستخط مبارك پادشاه اسلام را كه مَثَل اولی الامر است محل اعتنا نمی دانند توقف حرام است. هر قدر زودتر برویم دیر شده است. باید برون كشید از این ورطه، رخت خویش بر این خادم شریعت مطهر محقق شده است كه دفع ظلم حاجی میرزا نصرالله برای داعی مقدور نخواهد شد و با این وزرا و امنای خائن كه از هزار راه از او خوف و بیم و تمنای زر و سیم دارند، هیچ حكم و دستخطی از پیش نخواهد رفت و الاّ اسناد شرعیه و احكام عرفیه از این بیشتر نمی شود كه چند نفر عالم و مجتهد اهل تقوی و فطانت مطلب را تمام كنند و صیغه شرعیه بخوانند و علماء دیگر كه اركان اسلام هستند تصدیق كنند. ناچار به ارض مقدسه قم معاودت می كنم و اگر در آنجا هم بر اولیای دولت گران و ناگوار است، به عتبات عالیات ائمه هدی(ع) پناه می برم و تظلمات خود را در آنجا می كنم. عرض می كنم هفتاد سال است در نشر احكام شرعیه خودداری نكردم، جوانی را به پیری رساندم، بر من ظلم كردند، به پادشاه اسلام تظلم كردم، هشت دستخط كید و كید محض عدل و انصاف صادر فرمودند، رجال دولت اعتنا نكردند، از من رفع ظلم ننمودند، اولاً انتقام پادشاه اسلام را از این رجال صوری كه در حقیقت، خائن دولت هستند و بر خلاف میل و ضد اراده ولی نعمت خود، كمر بسته اند می خواهم، خواهند داد، خواهید دید، ثانیاً در انتقام این پیر غلام شریعت كه در نظر احكام و ترویج شریعت مطهره عمری گذرانیدم، تعجیل می طلبم، الظلیمه، الظلیمه، العجل، العجل یارسول الله و اوصیاء رسول الله.

صفحه 251

غیرت اسلام این عرض را هم بر داعی فرض كرده است كه به جسارت عرضه دارم، كه عزّت دستخطهای مبارك، كه عز خداداد است، نگاه دارید و اگر بر حسب لزوم و وجوب صادر خواهید فرمود به عهده اشخاصی باشد كه امتثال حكم همایون را فرض بدانند.

شنیده ام جناب سپهسالار اعظم و جناب علاءالدوله و بعضی از رجال دیگر، حالت اعتنایی دارند و احقاق حقوق مظلومان می كنند. لاحول و لاقوة الاّ بالله العلی العظیم.

ای كاش این وزرا به قدر الضیف، از این خادم شریعت مطهره، رعایتی منظور می داشتند. خدا را به شهادت می طلبم كه در نهایت یأس و دلتنگی از حقوق خود صرف نظر كردم و از این شهر رفتم، فردا به حضرت عبدالعظیم به دعای وجود آن عدل محض مشغول، و بعد از آن در [حرم ] حضرت معصومه(س) با سایر عتبات عالیات دعاگو خواهم بود.

از خداوند عزّ اسمه، استدعا می كنم، برای ظل الله اعوان و انصار دولتخواه و نوكر دلسوز و ناصر ملّت و دولت كه موجب نیكنامی و ازدیاد عمر و دولت و شوكت باشد، برساند...

از فضل خداوند متعال و حضرت ذوالجلال كه ثانی و تالی آن، ذات خجسته صفات همایون باشد تا از آن منبع عدل و انصاف، عدالت ها را اخذ نموده، مجری دارند. الله الله من هولاء الامناء والوزراء. [الله ] الله فی الریا(7) فانهم ودایع الرحمان و خزائن السلطان، و ما علینا الا البلاغ، اعدلوا هو اقرب للتقوی.

می ترسم این مظلومین، از این درگاه مأیوس شوند و [رو] به درگاه قاضی الحاجات ببرند. نمی دانند كه حضرت اقدس شهریاری تمام اوقات لیل و نهار خود را صرف رفاهیت عامه رعایا و قاطبه برایا كرده لیكن جمعی از بطالت و

صفحه 252

اغراض فاسده و خیالات كاسده در عهده تعویق می اندازند، از آن مظلومین باید ترسید.

خداوند وجود اقدس شهریاری را در همه حال از آفات و بلیات محافظت فرماید.

خادم الشریعه: حاج محمدصادق قمی.

وفات

حاجی ملا محمد صادق مجتهد قمی، مردی كه علم، تقوا و بركات را یك جا در خود جمع كرده بود، پس از عمری خدمت فرهنگی و اجتماعی، در شوال 1298 ق. به دیار باقی شتافت.

پیكر پكش پس از انجام مراسم تشییع، با احترام و عزّت، در قبرستان شیخان قم كه مزار بسیاری از مشایخ اسلام و برخی از راویان احادیث اهل بیت(ع) است به خك سپرده شد.

فرزندان

از حاجی، شش پسر به یادگار ماند كه برخی از آنها عبارتند از:

1 - میرزا ابوالحسن قمی؛

از عالمان و فضلای قم كه در نجف اشرف مدتی در محضر علامه میرزا حسین خلیلی تهرانی و... حضور یافت و بعد از تكمیل تحصیلات به شهر مقدس قم مراجعت نمود. این مجتهد عالی مقام در قم در مقام پدرش قرار گرفت و به اصلاح امور از خاص و عام پرداخت. از جمله فعالیت های مرحوم میرزا ابوالحسن، تولیت مدرسه حاجی و مسجد بود.

صفحه 253

2 - آقا تقی

3 - آقا حسین، معروف به آقازده

4 - آقا محمود، كه ایشان نیز از بزرگان شهر قم بودند.

خاندان صادقی

حاج ملامحمد صادق قمی، سرسلسله خاندان صاقی و از خاندان های بزرگ و مشهور قم و تهران است.

از این خاندان می توان از میرزا مصطفی صادقی، فرزند میرزا ابوالحسن نام برد كه در سال 1311 ق. در نجف متولد شد و با پدرش به قم مهاجرت نمود. وی ادبیات، سطوح اولیه و عالیه را نزد استادان و عالمان قم، تلمذ نمود و سپس به نجف اشرف مهاجرت كرد و از محضر درس آیات: شریعت اصفهانی، نایینی و سیدابوالحسن اصفهانی استفاده نمود. وی در سال 1342 ق. به قم بازگشت و به تدریس علوم حوزوی و ترویج دین پرداخت و همچنین از محضر آیةالله حایری یزدی بهره مند گردید.

این عالم متنفّذ و محبوب كه تجسّم اخلاق حسنه بود و در شهر قم منشأ خدمات فراوان گردید، در خرداد 1358 ش. مطابق با هفتم رجب 1399 ق. در تهران دارفانی را وداع گفت و در قبرستان شیخان كنار پدر و جدّ خود آرمید.

مرحوم میرزا مصطفی، دارای فرزند برومندی به نام حجةالاسلام دكتر علی كبر صادقی است كه در سال 1308 ش. در بیت علم و تقوا دیده به جهان گشود و پس از فراغت از تحصیلات جدید، به فراگیری علوم دینی پرداخت. وی پس از بهره مند شدن از محضر آیات: حاج آقا حسین بروجردی و سید محمد محقق داماد و پدر زن خود، آیةالله سید رضا صدر، به مراحل بلند علمی دست

صفحه 254

یافت.

وی به تشویق بعضی از بزرگان وارد دانشگاه تهران (دانشكده حقوق) گردید و موفق به دریافت درجه دكترا گردید و به عنوان دانشجوی ممتاز، فارغ التحصیل و به استادی دانشگاه برگزیده شد. دكتر صادقی، پدر زن جناب آقای سید محمد خاتمی، رئیس جمهور فعلی كشور است.

منابع

1 - گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 57، 140 و 141؛ ج دوم، ص 188، چاپ 1، اسلامیه، سال 1352 ش.

2 - چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدین شاه، ج 1.

3 - رجال قم، سید محمد مقدس زاده، چاپ 1335 ش.

4 - آیینه دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، چاپ سوم، مهرماه 1372ش، انتشارات كتابخانه آیةالله مرعشی نجفی.

5 - صدر اعظم های سلسله قاجاریه، پرویز افشاری، چاپ اول، 1372 ش.، انتشارات وزارت امورخارجه.

6 - تاریخ دارالایمان قم، محمدتقی بیك ارباب.

7 - تربت پكان، مدرسی طباطبایی، ج 2، چاپخانه مهر قم، شهریور 1335 ش.

8 - طبقات اعلام الشیعه، فی القرن الثالث بعد العشره، آقا بزرگ تهرانی، چاپ دوم، 1404 ق.، قسم دوم از جزء دوم، ص 262 و 263، ص 215.

9 - تاریخ نو، جهانگیر میرزا، ناشر: كتابخانه علی كبر علمی و شركاء، 1327 ش.

10 - تاریخ قم، شیخ محمدحسین ناصرالشریعه، با مقدمه و افاضات علی دوانی، چاپ 1342 ش.، چاپ حكمت قم، ص 270 و 271.

11 - گلشن ابرار، ج 1، چاپ اوّل، تاستان 1379 ش، نشر معروف، ص 353 -

12 - المأثر والآثار، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1363 ش.

13 - علمای بزرگ از كلینی تا خمینی، م - جرفادقانی - ص 276، انتشارات معارف اسلامی قم، چاپ اوّل، مهر 1364 ش.

14 - فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، از قرن اوّل تا چهاردهم، به اهتمام آذر تفضیلی و میهن فضایلی جوان، آبان 1372 ش. بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ص 416 -

15 - تاریخ فرهنگ معاصر، (فصلنامه مركز بررسی های اسلامی، گروه تاریخ) سال دوم، شماره پنجم، پاییز 1371 ش.، ص 110.

16 - آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، رضا برنجكار، قم، مؤسسه فرهنگی طه، چاپ سپهر، نوبت دوم، زمستان 79، ص 192 و 193.

17 - تحقیقات میدانی، علی كبر صادقی.

پی نوشت ها:

1 - نویسنده كتاب المأثرو الآثار، در شرح حال علما .

2 - از نوادگان مرحوم حاج ملا صادق قمی .

3 - فرهاد میرزا بن عباس میرزا بن فتح علی شاه قاجار (معتمدالدوله) مورخ، ادیب، فاضل، متوفی در تهران، مدفون در كاظمین، در عهد ناصرالدین شاه قاجار زندگی می كرد و مدتی به حكومت لرستان و زمانی خوزستان منصوب و به نایب الایالة معروف شد از آثارش كتاب زنبیل، كنزالحساب، و منشآت می باشد .

4 - رجوع شود به صفحه 5 (مقام علمی حاجی).

* بعد از آن روز، آن محل به زمین های مصلا معروف شد .

5 - كوی قاضی، نزدیك میدان میر، واقع در خیابان 45 متری عمار یاسر كنونی و محلی كه حضرت فاطمه معصومه(س) در مدتی كه در قم بودند، در این محل به عبادت می پرداختند و به بیت النور معروف است .

6 - تاریخ نگارش نامه 1292 و تاریخ وفات 1298 ه' ش .

7 - احتمالاً «الرعایا» بوده و در چاپ چنین آمده است .

نویسنده :