اگر در آسايشگاه يك حركت دست انجام مي‌داديم، عراقي‌ها مي‌گفتند: «ورزش ممنوع است» و ما را مي‌زدند.
در آسايشگاه يكي از دوستانم كه اهل شيراز بود خميازه كشيد و دست‌هايش را از هم باز كرد. صبح كه ما را براي آمار بيرون بردند، يك كتك مفصل به او زدند و گفتند چرا ورزش كرده‌اي؟
او گفت: «مگر در مملكت شما اين ورزش است؟ من دست‌هايم را باز كردم و خميازه كشيدم» گفتند: «اين ورزش است و ممنوع است و نبايد ورزش بكنيد».

منبع: كتاب فرهنگ آزادگان جلد5   -  صفحه: 248  

راوي: مرتضي محمديان