یکی از پر کاربرد ترین مغالطاتی که مسیحیت تبشیری برای تزلزل در بنیه‌ی اعتقادی غیر مسیحیان  به کار می‌برد، این است که جمعیت زیاد مسیحیان جهان را دلیل بر حقانیت این دین می‌دانند و بیان می‌کنند که اگر مسیحیت حق نبود، چگونه می‌توانست این همه پیرو داشته باشد؟ و در حقیقت تعداد پیروان را دلیل حقانیت معرفی می‌کنند. البته این دلیل سست تر از آن است که وقت زیادی را برای پاسخگویی به خود صرف کند چرا که تعداد مسلمانان عالم هم کم نیستند و پیروان بودیسم در شرق آسیا هم قابل توجه است. جالب اینجاست که منطق کتاب مقدس هم خلاف این ادعا را بیان می‌کند و در آیات بسیار نشان می‌دهد اولیای الهی همیشه در قلت بوده‌اند و گمراهان اکثریت جامعه را تشکیل داده‌اند و خود مسیح (علیه السلام) نیز متعرض این ناسپاسی است: «از در تنگ وارد شوید زیرا دری که بزرگ و راهی که وسیع است به هلاکت منتهی می شود و کسانیکه این راه را می‌پیمایند بسیارند، اما دری که به حیات منتهی می‌شود تنگ و راهش دشوار است و یابندگان آن هم کم هستند».[متی 7: 13-14]