آمدم باز به درگاه تو با قلب حزین
بنده‌ات را بِنِگر باز به سر خورده زمین

مهربانیت بلندست خداوند! دلت میسوزد
قلب بشکسته‌ی ما را بپذیری به یقین

 

تو کریمی تو رحیمی شنوایی و مجیب
بشنو این ناله‌ی العفو مرا ربّ برین

بی‌پناه و بی‌کسم… ای یاور درماندگان
حالِ این عبد پشیمان خودت را هم ببین

همه‌ی عمر گناه و همه‌ی عمر غرور
حاصل سوختن زندگی‌ام بوده همین

مصرع روضه‌ی من موقع استهلال است
ماه زینب شده در کوفه‌ی غم نیزه‌نشین

چشم زینب به هلالش نوک نی چون افتاد
خطبه را کرد رها زینب مضطر و حزین

حسین کریمی