گویا فلک امروز بریزد به سر خلق

پس ماندهٔ آن شیر برنج شب معراج

حلاج شدست ابر و زند برف چو پنبه

لرزان من ازین حادثه چون خایهٔ حلاج

گویی که یکی سید، مندیل عوض کرد

زان برف فراوان که نشسته به سرکاج