رنگ همه خام وچنان پیچ و تاب

منتظرم تا چه برآید ز آب؟


ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم


روز اول كه سر زلف تو دیدم گفتم

كه پریشانی این سلسله را آخر نیست