خداحافظي محبوب دلها ...
پنج شنبه 23 بهمن 1393 1:08 PMبا سلام
اگر بار گران بوديم و رفتيم ...
اگر نامهربان بوديم و رفتيم .....
دوستان بسيار پيام دادند و ( الكي ..خخ) گفتند دآخه چرا ؟ چرا گريه ؟ چرا از چشات داره اشك مياد ؟؟؟
بايد در جواب اين دوستان بگم كه هيچي نشده !! شما درست مي گيد ... از چشمام داره اشك جاري ميشه ميدونيد واسه چي ؟/
جاتون خالي چاي داغ خوردم ....
موج آرام نگاهم لاف دریا را شکست /( البته با نانچيكوم هم شكستم ..خخ)
روزگار عشق به راسخون خنده بر لبها گذاشت ....
غم بر روی شانه هایم سالها جايي نداشت ( به لطف خدا هم نخواهد داشت )
مهربانیهای تو ( راسخون و راسخوني ها ) ، قندیل غمهایم شکست..
ماييه افتخار اين بنده حقير بوده كه اين مدت بهترين لحظات زندگيم رو در راسخون پيش راسخوني هاي عزيز باشم .... خدا را بسيارشاكرم ....
همان طور كه مسنحضريد من شوخي هايي رو كردم كه شايد موجبات ناراحتي بعضي از دوستان رو داشتم ... از هميجا نانچيكو بدست .
من كه در كنار شما بسيار خوشحال بودم و اميد وارم اين خوشحالي به شما هم منتقل شده باشه البته در عوضش از شما ( لواشك و نخودچي كشمش و دَدَر رفتن و...خخخ) خواستم
دوستان همان طور كه بعضي هاتون ميدونيد خدمت سربازي من اخر اين ماه تموم ميشه و تكليفم مشخص نيست واسه همين شايد به احتمال زياد مثل روزهاي قبلي نتونم به سايت سر بزنم به همين علت نيمتونم بيام و خصومت يا ناراحتي از كسي ندارم ...
حاج آقاي مصباح - حاج آقا منتظمي ( بچه هاي بالا ..خخ) آقاي كياني و بقيه مسئولين محترم سايت ...
حاج خانم سلما - حاج خانم برخوار - خانم نانزين - خانم شايسته - خانم برخوار - خانم فاطمه ( همشون ) - خانم طهمورث - خانم زارع و بقيه آبجي هاي ديگه
داداش خدايي( جونمي ) - داداش فرزاد ( عشقمي )- داداش يحيي ( عمرمي )- داداش حسين (رزگل من ) - داداش محمد - داداش فنودي - داداش امير حسسن - داداش سيد و بقيه دادشهايگل خودم
و تمامي دوستاني كه ديگه نميتون اسمشون رو تك تك بيارم
به بزرگواري خودتون محبوب دلها رو حلال كنيد ....
واسه همه شما آرزوي سلامتي و تندرستي رو دارم
خدا يار و نگهدارتون .