حافظ
یک شنبه 16 آذر 1393 5:38 AM
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس دیدم به خواب حافظ توصف اتوبوس
گفتم:سلام خواجه، گفتا:علیک جانم گفتم:کجا روانی؟ گفتا:خودم ندانم
گفتم:بگیر فالی، گفتا:نمانده حالی گفتم:چگونه ای،گفت: دربند بیخیالی
گفتم که:تازه تازه شعرو غزل چه داری؟ گفتا که:می سرایم شعر سپید باری
گفتم ز دولت عشق؟گفتا که:کودتا شد گفتم: رقیب،گفتا: بدبخت کله پا شد
گفتم:کجاست لیلی،مشغول دلربایی؟ گفتا:شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم:بگو ز خالش،آن خال آتش افروز گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز
گفتم:بگو ز مویش، گفتا:که مش نموده گفتم:بگو ز یارش،گفتا:ولش نموده
گفتم:چرا،چگونه؟عاقل شدست مجنون؟ گفتا:شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم:کجاست جمشید؟جام جهان نمایش؟ گفتا:خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم:بگو ز ساقی حالا شده چه کاره؟ گفتا:شده پرستار یا منشی اداره
گفتم:بگو ز زاهد،آن رهنمای منزل گفتا:که دست خود را بردار از سر دل
گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم ها گفتا:آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم:بکن ز محمل یا از کجاوه یادی گفتا:پژو،دوو،بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم که:قاصدک کو؟آن باد صبح شرقی گفتا که:جای خود را داده به فکس برقی
گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره گفتا:به جای هدهد ، دیش است و ماهواره
گفتم:سلام مارا باد صبا کجا برد گفتا: به پست داده،آوُرد یا نیاوُرد؟
گفتم:بگو ز مشک آهوی دشت زنگی گفتا که:ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم: سراغ داری میخانه ای حسابی گفتا:آن چه بود از دم گشته چلوکبابی
گفتم: بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان گفتا:نمی هراسی از چوب پاسبانان
گفتم:شراب نابی تو دست و پات داری گفتا:به جاش دارم وافور با نگاری
گفتم: بلند بوده موی تو آن زمان ها گفتا:به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم به لحن لاتی:حافظ مارو گرفتی؟ گفتا: ندیده بودم هالو به این خرفتی
سید محمد رضا عالی پیام
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.