0

آموزش فیلمنامه نویسی

 
mehrad90
mehrad90
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 3997
محل سکونت : 'گلستان

آموزش فیلمنامه نویسی(شروع، میانه و پایان داستان)
شنبه 2 آذر 1392  8:27 AM

درس هفتم

شروع، میانه و پایان داستان

 

ارسطو در رساله معروفش در باب نمایشنامه نویسی و شعر، اولین تحلیل نمایشنامه را ارايه کرده است. او همچنین نخستين کسي بوده که راهکارهایی را پیشنهاد داده که از طریق آن‌ها نویسندگان می‌توانند ساختار داستان هایشان را اصلاح کنند. او اعتقاد داشت که هر داستان خوبی نه تنها داراي شروع، وسط و پایان است؛ بلکه شامل دو فاز داستانی مهم نيز مي‌شود: گره افکنی و گره‌گشایی.

از زمانی که شروع به معرفی شخصیت‌هایتان می‌کنید و به آن‌ها تمايل‌ها و آرزوهايي می‌بخشید، آن‌ها را در تعارض با آدم‌های اطرافشان قرار می‌دهید. منحنی طبیعی هر شرایطی به سوی پیچیده تر شدن می رود، تا وقتی که چالش به اوج خود برسد و مسئله حل شود.

 
زمانی که عناصر شخصیتي را که در درس های قبل مورد بررسي قرار گرفتند اضافه می‌کنید، نمودار ساختار می‌تواند مطابق آنچه در ادامه می‌آید تعديل شود:
 
 
امروزه بيشتر بزرگان فیلم‌نامه‌نویسی هالیوود، از سید فیلد و مایکل هاوج گرفته تا رابرت مکی و لو هانتر، بر این نظرند که یک فیلمنامه سینمایی هم باید داراي شروع، وسط و پایان باشد که تقريباً با ساختار سه پرده‌ای مطابقت دارد.
 
 
 
آلفرد هیچکاک اشاره معروفي دارد که «طول فیلم باید ارتباط مستقيم با تحمل مثانة انسان داشته باشد». درنتيجه بر مبناي اتفاق نظر فيزيولوژيک، توقع مي‌رود که فیلم‌ها در حدود دو ساعت طول بکشند و تقریباً شامل هشت سکانس، به طول حدوداً دوازده دقیقه‌ باشند. اگر توالی پیش‌روی و پس‌روی داستان را هم در نظر بگیریم، ممکن است بتوان الگوی جدیدی به این شکل رسم کرد:
 
 
چنین نمودارهایی نمی‌توانند فیلمنامه‌تان را برایتان بنویسند، اما ممکن است کمک‌تان کنند که ساختار داستان‌تان را برنامه‌ريزي کنيد.

توصیه مهم: تعدادی از استادان مشهور فیلم‌نامه‌نویسی مانند جان تروبی، کریستوفر وگلر یا فیل پارکر بر این باورند که پايبندي سفت و سخت به ساختار ۳ پرده‌اي که اتفاقات مشخص باید در جاهای مشخص رخ دهند، به خلاقیت‌تان آسیب می‌زند. زيرا آنچه واقعاً اهمیت دارد نقاط عطف است که داستان گره و پیچ احساسی پیدا می‌کند، نه اينکه دقیقاً در چه زمانی اتفاق بيفتند. اما حتي در اينجا هم یک اتفاق نظر عمومی وجود دارد که هنوز سه فاز برای هر داستان وجود دارد:

شروع: ایجاد مخمصه. شخصیت اصلي شما چه می‌خواهد؟ چه چیز لازم دارد؟ باید چه بکند که به آنچه می‌خواهد برسد؟

میانه: تعارض، عمل و عکس‌العمل. شخصيت اصلي برای به دست آوردن آنچه که می‌خواهد تقلا مي‌کند و معمولاً در انتهای قسمت میانه شکست می‌خورد. اما در اثنای این شکست شروع به درک نيازهاي حقيقي‌اش مي‌کند.

پایان: تقلای نهایی، رفع مشکل و پيامد. پایان احساسی که در آن شخصیت اصلي پي مي‌برد واقعاً به چه چیزی نيازداشته است، چه به آنچه که می‌خواسته برسد يا نرسد.

تمرین: سعي کنید داستان‌تان را در راستای خطوط نمودار آخر طراحی کنید. حالا به جای اینکه به هر سکانس شماره‌ای بدهید، یک جمله کوتاه در اين‌باره بنويسيد که شخصيت اصلي تلاش مي‌کند در آن سکانس چه کاری انجام دهد.این تمرین به شما کمک خواهد کرد تا استخوان‌بندي داستان‌تان را شکل بدهيد.
تشکرات از این پست
mghjkhhjiu
دسترسی سریع به انجمن ها