آموزش فیلمنامه نویسی(شروع، میانه و پایان داستان)
شنبه 2 آذر 1392 8:27 AM
درس هفتم
شروع، میانه و پایان داستان
ارسطو در رساله معروفش در باب نمایشنامه نویسی و شعر، اولین تحلیل نمایشنامه را ارايه کرده است. او همچنین نخستين کسي بوده که راهکارهایی را پیشنهاد داده که از طریق آنها نویسندگان میتوانند ساختار داستان هایشان را اصلاح کنند. او اعتقاد داشت که هر داستان خوبی نه تنها داراي شروع، وسط و پایان است؛ بلکه شامل دو فاز داستانی مهم نيز ميشود: گره افکنی و گرهگشایی.
از زمانی که شروع به معرفی شخصیتهایتان میکنید و به آنها تمايلها و آرزوهايي میبخشید، آنها را در تعارض با آدمهای اطرافشان قرار میدهید. منحنی طبیعی هر شرایطی به سوی پیچیده تر شدن می رود، تا وقتی که چالش به اوج خود برسد و مسئله حل شود.
توصیه مهم: تعدادی از استادان مشهور فیلمنامهنویسی مانند جان تروبی، کریستوفر وگلر یا فیل پارکر بر این باورند که پايبندي سفت و سخت به ساختار ۳ پردهاي که اتفاقات مشخص باید در جاهای مشخص رخ دهند، به خلاقیتتان آسیب میزند. زيرا آنچه واقعاً اهمیت دارد نقاط عطف است که داستان گره و پیچ احساسی پیدا میکند، نه اينکه دقیقاً در چه زمانی اتفاق بيفتند. اما حتي در اينجا هم یک اتفاق نظر عمومی وجود دارد که هنوز سه فاز برای هر داستان وجود دارد:
شروع: ایجاد مخمصه. شخصیت اصلي شما چه میخواهد؟ چه چیز لازم دارد؟ باید چه بکند که به آنچه میخواهد برسد؟
میانه: تعارض، عمل و عکسالعمل. شخصيت اصلي برای به دست آوردن آنچه که میخواهد تقلا ميکند و معمولاً در انتهای قسمت میانه شکست میخورد. اما در اثنای این شکست شروع به درک نيازهاي حقيقياش ميکند.
پایان: تقلای نهایی، رفع مشکل و پيامد. پایان احساسی که در آن شخصیت اصلي پي ميبرد واقعاً به چه چیزی نيازداشته است، چه به آنچه که میخواسته برسد يا نرسد.
ma.mr1384@chmail.ir
تالار و زیر تالار جام حذفی ، لیگ دسته یک ، سایر ورزشها ، صفحه اول روزنامه های ورزشی