آموزش فیلمنامه نویسی
پنج شنبه 25 مهر 1392 9:56 AM
فیلمنامه چیست ؟
برای کسانی که با عالم بدیهیات سروکار دارند؛ ممکن است طرح چنین پرسشی قدری عجیب باشد؛ و از خودشان بپرسند: این دیگر چه سؤالی است؟ معلوم است که فیلمنامه، متن نوشته شده یک فیلم است. به عبارت دیگر، فیلمنامه متنی است که نشان می دهد یک فیلم چگونه باید ساخته شود. این پاسخ درستی است. اما باز هم ما را باز نمی دارد که از خودمان در باره ماهیت واقعی و اصلی این ماده فکری و فرهنگی پرسش کنیم و در باره اش بیندیشیم.
به راستی فیلمنامه چیست؟
فیلمنامه به تعبیری «نقشه راه» تولید یک فیلم و اثر سینمایی است. یعنی راهنمایی است که به ما نشان می دهد چگونه یک ایده و فکر سینمایی را تجسم ببخشیم و از چه مسیری عبور کنیم؛ تا محصول مورد نظر به دست بیاید.
اما فقط این نیست. فیلمنامه اولین گام برای عینیت بخشیدن به یک ایده و فکر است. تلاش برای سازماندهی آن طرح و ایده است تا بشود نتیجه و محصول اش را به دیگران نشان داد. شما هر قدر هم در تعریف کردن افکار و تخیلات تان مهارت داشته باشید؛ باز هم نمی توانید همه چیز را در باره فیلمی که دوست دارید ساخته شود؛ برای دیگران بیان کنید. از آن گذشته، شما همیشه، همه جا نیستید تا این کار را بکنید؛ یعنی مدام نمی توانید داستان سینمایی تان را برای این و آن، بازگو کنید. بنابراین باید بتوانید آن را در قالب یک فیلمنامه مدون شده، به دیگران ارائه دهید؛ تا بخوانند و در باره آن، اظهار نظر کنند.
فیلمنامه مهمترین ابزاری است که شما می توانید با آن، دل یک سرمایه گذار را به دست بیاورید تا سرمایه مورد نیاز برای تولید فیلم را در اختیارتان بگذارد. سرمایه برای تولید یک فیلم، یک ماده حیاتی است و بدون آن، نمی توان تحت هیچ شرایطی فیلمی را ساخت و تولید کرد. بنابراین بدون یک فیلمنامه سنجیده و خوش پرداخت، شما چگونه خواهید توانست توجه یک سرمایه گذار را به داستان مورد نظرتان جلب کنید و ذهن او را چنان درگیر آن کنید که حاضر شود از دارایی نازنین اش بگذرد و آن را در اختیار شما قرار دهد؟!
اما از همه این حرف ها گذشته، نوشتن فیلمنامه، راهی برای بیرون انداختن، و به تعبیری، فرافکنی شما نسبت به اندیشه هایی است که مثل کرم در ذهن تان می لولند و تصاویری که مدام از جلو چشمان تان رژه می روند و تخیل شما را تحریک می کنند. وقتی آن ها را روی صفحه کاغذ می آورید؛ خودتان را از درگیری مداوم با آن ها خلاص کرده اید. شما با نوشتن فیلمنامه، خودتان را از ایده هایی که مدام وقت شما را می گیرند؛ رها می کنید.
فیلمنامه سازماندهی ایده ها و نکته هایی است که برای ساخت یک اثر سینمایی لازم است و یا شما آن ها را برای آن اثر لازم می دانید. شما برای یک فیلمی که قرار است ساخته شود؛ و یا دوست دارید ساخته شود؛ ممکن است هزاران ایده و فکر و نکته در ذهن داشته باشید. اما شما مجبورید آن ها را با همه پیچیدگی ها و ظرافت هایشان در ذهن تان حمل کنید و مدام نگران آن باشید که نکند در سر بزنگاه، یکی از مهمترین آن ها – شاید- از یادتان برود و کار ناقص بماند. وقتی فیلمنامه تان را می نویسید؛ آن ایده ها و نکته ها را گرد هم جمع می کنید و مرتب شان می کنید و پس از تدوین و نگارش، در اختیار هر کسی که ممکن است لازم باشد آن را بخواند؛ می گذارید. شما با نوشتن فیلمنامه، خودتان را از هر جهت سبک و رها می کنید.
اما با همه این حرف ها، چرا من هنوز احساس می کنم تعریف بهتر و اساسی تری از این مقوله به دست نداده ام؟آیا همان دو کلمه کلیدی یعنی همان «نقشه راه» برای این مقوله کافی نیستند؟
به عقیده من، فیلمنامه اولین و به عبارتی یکی از مهمترین بخش های خلق اثر هنری است. فیلمنامه اولین گامی است که یک هنرمند برای خلق اثر سینمایی برمی دارد تا شاید هنرمند دیگری با تجسم بخشیدن آن، در جلوی دوربین، با کمک هنرمندان دیگری در بازی، گریم، طراحی لباس و صحنه، نور، فیلمبرداری، خلق صداها، جلوه های ویژه و موارد دیگر، آن را تکمیل و به جامعه مخاطب، عرضه کنند. فیلمنامه برای همه این کاروان بزرگ و پرسروصدا، ساکت ترین و آرام ترین و بنیانی ترین بخش آن اثر است. چیزی است که در سکوت و تنهایی و آرامش نوشته می شود و در نهایت، تبدیل به چیزی می شود که ممکن است دنیایی را متوجه خود سازد و برای همیشه در ذهن و اندیشه من و شما جا خوش کند و شاید هم در گوشه ای از تاریخ هنری یک سرزمین، به یادگار بماند. مثل همه آثاری که چنین سرنوشتی پیدا کرده اند. اما همه چیز در این میان، از همان فیلمنامه آغاز شده است.
بنابراین فیلمنامه، فقط نقشه راه تولید یک فیلم نیست؛ حتی نمی شود گفت که بخشی از یک اثر هنری است؛ بلکه به زعم و گمان من، فیلمنامه خود می تواند یک اثر هنری به شمار آید.
اما چرا فیلمنامه ها را به عنوان یک اثر ادبی به حساب نمی آورند؟ من به عنوان یک فیلمنامه نویس شدیدا به این دیدگاه اعتراض دارم. چرا نباید یک فیلمنامه، یک اثر ادبی به حساب بیاید؟ این درست است که فیلمنامه مجموعه ای از توصیفات صحنه و گفتگوها است؛ اما آیا توصیف درست و شیوای یک صحنه و بخصوص گفتگوهای نغز و دلنشین و جذابی که برآمده از درون شخصیت های داستان است؛ و برخی مواقع از نظر شیوایی و زیبایی، هر خواننده ای را به شگفتی وامی دارد؛ چیزی از یک اثر ادبی کم دارد؟
من باید در این جا قطعاتی از چند فیلمنامه را به عنوان شاهد برای شما بیاورم. اما به دلایلی (حالا یا عدم دسترسی و یا تنبلی و شاید هم میل به خودنمایی!) شما را دعوت می کنم که به این جملات که برگرفته شده از چند فیلمنامه از خود من است و در طول سال ها نوشته شده؛ توجه کنید و بعد قضاوت کنید که آیا ما در این جا با یک متن ادبی سروکار داریم یا نه!
مدرسه. کلاس درس. روز. داخلی
محرم با خنده لگدی به صندلی نامتعادل می زند تا بیفتد.
دفتر مدرسه. داخلی. روز
فتحی (ناظم) با ترس و لرز وارد دفتر می شود. ذاکر (مدیر) پشت میزش در حال کار کردن است.
بیرون آشپزخانه. نیمه شب. خارجی
ماشین جیپ به پشت در آشپزخانه می رسد و ناجی و چند درجه دار از آن پیاده می شوند و به سمت آشپزخانه می آیند. هنوز صدای آواز خواندن از داخل می آید.
داخل آشپزخانه. همان وقت. داخلی
ناجی و همراهانش وارد می شوند. همت و یونس ساکت می شوند و سلام می دهند.
ناجی با عصبانیت جلو می آید. هنوز چند قدم برنداشته؛ روی زمین روغن خورده، لیز می خورد و ولو می شود. لنگه پاچه اش به هوا می رود.
درجه دارها با عجله جلو می آیند که او را بگیرند. ناگهان آن ها هم روی زمین سُر می خورند و یکی از آن ها که چاق است؛ با لگدی ناخواسته، ناجی را شوت می کند به سمت دیگ های روی آتش. ناجی فریاد کشان به سمت آتش می رود. درجه دارها هم فریاد می کشند. دوربین از دید ناجی به سمت آتش می رود. برخوردی صورت می گیرد.
منزل تانیا. شب . داخلی
دوربین از روی تخت خواب مادر - پیرزنی كه به خاطر سكته مغزی علیل شده و قادر به درك اطراف خود نیست - به سمت پذیرایی شیك منزل می رود. همه اعضای خانواده ، دور میزی در حال شام خوردن هستند: سونیا و تانیا - خواهران دوقلوی جهانگیر - به اتفاق شوهرانشان و بچه هایشان . جهانگیر مشخصاً تنها آمده و بدون اعضای خانواده اش شام می خورد. لحظات به سكوت می گذرد. جهانگیر، كنجكاو از موضوع این دعوت ، خواهرانش را می پاید.
همان جا.قسمت دیگر پذیرایی . بعداً
همه روی مبل ها نشسته اند و تانیا مشغول پذیرایی از آنان با چایی است .
لحظاتی به سكوت می گذرد.
همه سعی می كنند او را آرام كنند.
جهانگیر به طرف كیفش می رود تا آن را بردارد.
در یك بزرگراه .داخل ماشین جهانگیر.شب
باران می بارد. جهانگیر مشغول رانندگی است. اتوبان خلوت است و او بی مهابا و عصبی پیش می راند. كمی بعدتر یك ماشین پلیس جلویش می پیچد و او را وادار به توقف می كند. جهانگیر خسته و درمانده، سرش را روی فرمان می گذارد.
آپارتمان جهانگیر. شب . بعداً
جهانگیر وارد خانه می شود. كیفش را به كناری می اندازد و روی مبل یله می شود. صورتش را با دو دست می پوشاند. دوربین به او نزدیك می شود. صدای نفس های عصبیش شنیده می شود.
همان جا. حمام . بعداً
جهانگیر زیر دوش ایستاده است . سرش را بالا گرفته تا آب مستقیم توی صورتش بریزد.
همان جا. هال . بعداً
جهانگیر با روبدوشامبر از حمام خارج می شود. به طرف تلفن می رود. حالا آرام تر به نظر می رسد. دكمه پخش پیغام های تلفنی را می زند. صدای مردی شنیده می شود.
جهانگیر مكثی می كند و بعد دكمه خاموش را می زند. به طرف متن نمایش اش می رود تا روی آن كار كند.
یک کوچه . خانه مادر آرش. روز
شهلا سر می رسد. با احتیاط به اطراف اش نگاه می کند. جلو در می رسد. زنگ می زند. مادر آرش با نگاهی بهت زده، در را باز می کند. شهلا فوراً وارد می شود.
داخل خانه. همان وقت
مادر بهت زده به شهلا خیره می شود.
مغازه پیتزافروشی. روز
آرش با ترس و احتیاط از مغازه خارج می شود. ماشین های ساواک و شهربانی هنوز در محدوده هستند. آرش سوار یک اتوبوس می شود و در لابلای جمعیت، خودش را پنهان می کند.
خانه مادر آرش. طبقه دوم. روز
شهلا خودش را به پشت پنجره می رساند و با احتیاط پرده را کنار می زند تا اوضاع توی کوچه را بررسی کند. مادر مراقب او است.
پایین پله ها. همان وقت
مادر جلو در ایستاده؛ اما آرش هنوز با ترس و احتیاط، پشت سرش در کوچه را دید می زند. برمی گردد و با مادر روبرو می شود.
طبقه دوم. همان وقت
شهلا روی زمین در کنج اتاق افتاده و آرش بالای سر او ایستاده است.
داخل سنگر. همان وقت
مجید وارد سنگر می شود. قاسم و بچه ها در حال چیدن سفره هستند.
همه با هم از جا می پرند و به سوی قبضه می روند. هر کس جای خودش را به سرعت می گیرد. مجید مسئول تیربار است. شهریار کنار او می نشیند. سامان مسئول تعویض خشاب و تدارک مهمات است و قاسم مسئول بی سیم است. همه به آسمان نگاه می کنند که در میان نیزار محدود شده است.
و به جایی از آسمان که در بالای نی ها بریده می شود؛ اشاره می کند. یک هواپیمای دوموتوره عراقی از نقطه ای دور در حال عبور است. پدافندهای دیگر از همه طرف به سوی او شلیک می کنند.
هواپیما از جایی که به سوی او شلیک می کنند به سمت آنان می آید. هر لحظه به سنگر نزدیک تر می شود.
و به سویی که او اشاره می کند؛ نگاه می کنند. یک هلیکوپتر سیاه رنگ عراقی از زاویه 90 درجه هواپیما، بی صدا به آنان نزدیک می شود. مجید دیگر نگران می شود.
حالا مجید بی امان به سوی هواپیما شلیک می کند. در همین حال صدای هلیکوپتر هم شنیده می شود.
هلیکوپتر شروع به شلیک کردن موشک هایش کرده است. جهت پدافند را تغییر می دهند و به سوی هلیکوپتر شلیک می کنند. هلیکوپتر فوراً دور می شود. به سوی هواپیما نگاه می کنند. هواپیما هم دور شده است.
این ها چند نمونه فیلمنامه بود که برای تان به عنوان شاهد آوردم. بعضی فیلم های تلویزیونی و یا به اصطلاح تله فیلم بودند؛ و برخی سریال و برخی هم فیلمنامه سینمایی. هر کدام حال و هوا و ویژگی های خودشان را دارند. برخی به کمدی می زنند و برخی به درام و گونه های دیگر! اما همه در برخی خصوصیات، مشترک اند. همه فیلمنامه هایی هستند که به ما نشان می دهند چگونه باید آن فیلم را بسازیم و در عین حال، مستقل از آن چه که بعدا - و در فرآیند تولید فیلم - باید اتفاق بیفتد؛ می توانند ارزش های هنری خاص خودشان را داشته باشند.
بر اساس فیلمنامه است که بازیگران می دانند در کدامین صحنه، در برابر چه کسی باید چه جمله ای را به زبان بیاورند و یا در کدامین موقعیت، باید چه حرکت و رفتاری را از خودشان نشان دهند. طبق محتویات فیلمنامه است که برنامه ریزان و مسئولین تدارکات و پشتیبانی می توانند برای تأمین وسایل و امکانات هر صحنه برنامه ریزی کنند و تصمیم بگیرند که این امکانات را چگونه تأمین و یا حمل کنند. گریمورها، طراحان لباس، طراحان صحنه و دکوراتورها، همه و همه بر اساس فیلمنامه است که تکلیف خود را می فهمند و یا در باره آن، می اندیشند و با کارگردان به گفتگو می نشینند. فیلمنامه است که به کارگردان و تهیه کننده این امکان را می دهد که با ذهنیت روشنی نسبت به ماجرا در مورد روند تولید و ساخت فیلم، تصمیم بگیرند و برنامه ریزی کنند. و ...
بدون یک فیلمنامه دقیق و روشن، هیچ کدام از این موارد نمی تواند اتفاق بیفتد. در چنین صورتی، همه سردرگم و پریشان منتظر خواهند بود که کسی بیاید و تکلیف شان را روشن کند و برایشان تصمیم بگیرد.
پس عملاً همه چیز در سر صحنه به فیلمنامه برمی گردد. فیلمنامه اساس و پایه تولید فیلم است و در بحبوحه تولید فیلم، با توجه به همه استرس ها و فشارهایی که به طور طبیعی در هنگامه آن وجود دارد؛ دیگر کمتر کسی می تواند به کیفیت آن و چند و چون روابط شخصیت های آن بیندیشد. بنابراین، هر نوع اصلاح و تغییری باید پیش از این حرف ها صورت پذیرد. سر صحنه، جای تصمیم گرفتن برای جزئیات فیلمنامه نیست.
گاهی بعضی از کارگردان ها ادعا می کنند که بدون فیلمنامه، فیلم می سازند. در چنین وضعیتی، چگونه می شود ساخت فیلم بدون فیلمنامه را توجیه کرد؟
بله! ممکن است کسی در عمل موفق شود که فیلم اش را بدون فیلمنامه دقیق و روشنی بسازد؛ اما باید در نظر داشت که اولا فیلم بدون فیلمنامه نیست؛ بلکه فیلمنامه یا در ذهن کارگردان شکل گرفته و یا به صورت یادداشت های پراکنده در آمده و در اختیار اوست تا در هر صحنه بتواند تصمیم بگیرد که چگونه باید عمل کند و تصمیم بگیرد.
و نکته دوم این که؛بدیهی است که برای ساختن چنین فیلمی، باید زمان و انرژی بیشتری به کار برد و بودجه بیشتری را هم در نظر گرفت. نکته ای که قاعدتاً هیچ تهیه کننده و سرمایه گذاری از فکر کردن به آن هم خوش اش نمی آید؛ چه برسد به درگیر شدن در آن و ابتلای به چنین کارگردانی! موارد استثنایی را قاعدتا باید کنار گذاشت. ما داریم در باره قواعد حرفه ای حرف می زنیم؛ نه موارد استثنایی!
پس بر شما باد که فیلمنامه نویسی را به خوبی بیاموزید و شیوه سازماندهی اندیشه ها و تخیلات تان را هم یاد بگیرد؛ تا بتوانید فیلمنامه هایی بنویسید که به بهترین شکل ممکن، بتواند ایده ها و افکار شما را در برگیرد و آن ها را در قالب متنی سنجیده و سازمان یافته در اختیار دیگران بگذارد. در غیر این صورت، کمتر کسی به کار و اندیشه های شما اعتماد خواهد کرد و عوامل تولید فیلم هم قادر نخواهند بود که به خوبی با آن، ارتباط برقرار کنند و در نتیجه، درک روشنی از آن نخواهند داشت. در چنین وضعیتی چطور انتظار خواهید داشت که محصول و نتیجه، چیز خوبی از آب در بیاید؟
ادامه دارد ......
ma.mr1384@chmail.ir
تالار و زیر تالار جام حذفی ، لیگ دسته یک ، سایر ورزشها ، صفحه اول روزنامه های ورزشی