سکه در جنگ عظیم
شنبه 10 فروردین 1392 9:41 PM
در خلال يک نبرد بزرگ، فرمانده قصد حمله به نيروي عظيمي از دشمن را داشت. فرمانده به پيروزي نيروهايش اطمينان داشت ولي سربازان دو دل بودند. فرمانده سربازان را جمع کرد، سکه از جيب خود بيرون آورد، رو
به آنها کرد و گفت: سکه را بالا مياندازم، اگر رو بيايد پيروز ميشويم و اگر پشت بيايد شکست ميخوريم. بعد سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازان همه به دقّت به سکه نگاه کردند تا به زمين رسيد. سکه به سمت رو افتاده
بود. سربازان نيروي فوقالعادهاي گرفتند و با قردت به دشمن حمله کردند و پيروز شدند. پس از پايان نبرد، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت قربان، شما واقعاً ميخواستيد سرنوشت جنگ را به يک سکه واگذار کنيد؟
فرمانده با خونسردي گفت: بله و سکه را به او نشان داد. هر دو طرف سکه رو بود