0

اسوه پارسایی امام حسن عسكری علیه السلام

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

اسوه پارسایی امام حسن عسكری علیه السلام
سه شنبه 1 اسفند 1391  1:15 AM

ابومحمد،حسن بن علی العسكری علیهم السلام در ماه ربیع الاخر سال 231 (و به نقلی 232 ق) در مدینه به دنیا آمد. پدر بزرگوارش امام علی هادی علیه السلام و مادرش بانویی صالح و عارف به نام سوسن (یا حدیثه یا سلیل) بود. آن حضرت 22 یا 23 سال داشت كه پس از شهادت پدر بزرگوارش (در سال 254 ق) به امامت رسید و در هشتم ربیع الاول سال 260 ق كه حدود 28 یا 29 سال داشت، شربت شهادت نوشید و در خانه خود، در جوار تربت شریف پدر در سامرا به خاك سپرده شد.
در شمایل آن حضرت آورده‌اند كه رنگش گندم‌گون، چشمانش درشت و سیاه، رویش زیبا، قامتش معتدل و اندامش متناسب بود و با وجود جوانی، مشایخ قریش و رجال و علمای زمان را تحت تاثیر خود قرار می‌داد. دوست و دشمن به برتری او در علم و حلم و جود و زهد و تقوا و سایر مكارم اخلاق اذعان داشتند. چون او و پدر بزرگوارش امام هادی علیه السلام در محله عسكر (قرارگاه سپاه) در شهر سامرا زندگی می كردند، به «عسكری» لقب یافتند و نیز این دو امام مانند امام جوادعلیه السلام به احترام جد بزرگوارشان حضرت رضا علیه السلام به «ابن الرضا» مشهور بودند.
مدت كوتاه حیات این امام همام به سه دوره تقسیم می گردد: تا چهار سال و چند ماهگی (و به قولی تا 13 سالگی) از عمر شریفش را در مدینه به سر برد، تا 23 سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می زیست (254 ق) و تا 29 سالگی یعنی شش سال و اندی پس از شهادت امام دهم علیه السلام در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی شیعیان را به عهده داشت. امام هادی علیه السلام پسری به نام ابوجعفر محمد داشت كه در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. همچنین پسر دیگری به نام جعفر داشت كه نزد شیعیان به لقب «كذاب» معروف شد؛ زیرا بعد از آنكه امام عسكری علیه السلام به امامت رسید، وی مدعی امامت گردید و شروع به كارشكنی و توطئه‌گری و فتنه انگیزی بسیار نمود و بعد از رحلت حضرت امام حسن عسكری علیه السلام هم دعوی امامت كرد و منكر وجود امام غایب (عج) شد. در حوادث رجب سال 255 قمری گفته‌اند كه دو تن از سادات حسنی در كوفه خروج كردند و در نتیجه به دستور حكومت عده‌ای گرفتار و زندانی شدند. یكی از این اشخاص ابوهاشم جعفری است كه روایت می‌كند شبی امام حسن عسكری علیه السلام و برادرش جعفر را به زندان آوردند و جعفر زاری و بی‌قراری می‌كرد؛ ولی حضرت عسكری علیه السلام او را ساكت می‌نمود.
آن حضرت مدتی از ایام حبس خود را نزد شخصی به نام علی بن اوتامیش گذراند و این مرد با همه شدت بغض و عداوت به آل محمد(كه درود خداوند بر او خاندانش باد) پس از یك روز از مشاهده احوال امام، از پیروان و معتقدان ایشان گشت. می گویند عباسیان و منحرفان از آل محمد(كه درود خداوند بر او خاندانش باد) بر صالح بن وصیف، متصدی زندانی كردن امام، فشار آوردند كه بر حضرت در زندان سخت بگیرد، وی گفت: «دو تن از شرورترین افراد را مامور این كار كرده‌ام، اما با دیدن حسن بن علی تحول یافته و روی به عبادت و نماز آورده‌اند و وقتی علت این تغییر حالت را از ایشان پرسیدم، گفتند از فیض دیدار امام به این سعادت رسیده‌ایم. او تمام روزها را روزه می‌گیرد و هر شب تا بامداد به نماز ایستاده است، با هیچ كس سخن نمی‌گوید و جز عبادت به كاری دیگر نمی‌پردازد، مهابت او بدان حد است كه وقتی به ما نگاه می‌كند، به لرزه می افتیم و خود را به كلی می‌بازیم» . در آن زمان خلافت عباسی بر اثر ضعف شدید خلفا و ناشایستگی ایشان سخت در معرض خطر بود و غلامان ترك و دیگر غلامان بر دربار خلافت مسلط بودند و امر و نهی به دست ایشان بود. از سوی دیگر در همان سالها شورش «صاحب الزنج» در بصره و قیام یعقوب ابن لیث صفار در ایران روی‌داد و خلافت سخت در معرض تهدید قرار گرفت. بنابراین وجود شخص بسیار محترم و بزرگواری مانند امام حسن عسكری علیه السلام و فرزند او برای عباسیان بسیار ناگوار بود می‌‌ترسیدند كه اگر حادثه‌ای پیش آید و در آن جمعی از عباسیان از میان بروند، هیچ كس شایسته‌تر ازعلویان و در میان ایشان شایسته‌تر از امام و خاندانش برای خلافت نخواهد بود. ابو الادیان می‌گوید: من خادم امام عسكری بودم و نامه‌هایش را به شهرهای دیگر می بردم و جواب می‌آوردم. در بیماری منتهی به رحلت وی هم نزد او رفتم نامه‌هایی را كه نوشته بود، به من داد و فرمود به مداین ببرم. من رفتم و بعد از پانزده روز برگشتم، اما دیدم بانگ زاری و شیون ازخانه امام بلند است و جعفر بن علی بر در خانه ایستاده به تعزیت شیعیان پاسخ می‌دهد. با خود گفتم: «اگر این مرد امام شده باشد، كار امامت دگرگون خواهد‌شد.» در این هنگام خادمی آمده و به جعفر گفت: «كار تكفین تمام شد. بیا بر پیكر برادرت نماز بگزار.» جعفر و همه حاضران به داخل خانه رفتند. من هم رفتم و امام را كفن شده دیدم. جعفر پیش رفت تا در نماز امامت كند. وقتی خواست تكبیر بگوید، ناگهان كودكی با چهره‌ای گندم‌گون و مویی كوتاه و مجعد و دندانهایی كه بینشان گشادگی بود، پیش آمد و ردای جعفر را كشیده، گفت: «عمو، عقب برو. من برای نماز بر پدرم از تو شایسته ترم» . جعفر درحالی كه رنگش از خشم تیره شد، عقب رفت و آن كودك بر جنازه امام نماز گزارد. او حضرت مهدی موعود، امام دوازدهم (كه خداوند ظهورش را نزدیك گرداند) بود.
تفسیر قرآنی در دست است كه به این امام همام منسوب است و عده ای‌از جمله علمای شیعه این تفسیر را تایید نموده‌اند.
دیگر از آثار امام علیه السلام نامه‌ای است كه به اسحاق ابن اسماعیل نیشابوری نوشته‌اند. دیگر مجموعه حكم و مواعظ و كلمات قصار امام است كه در كتب تاریخ و حدیث ثبت است. اثر دیگر منسوب به امام «رساله المنقبه» در مسائل حلال و حرام است كه ابن شهر آشوب در كتاب «مناقب» از آن سخن گفته است. در همین كتاب قطعه‌ای از احكام دین منسوب به امام هادی علیه السلام و امام عسكری علیه السلام منقول است. به علاوه احادیث و ادعیه بسیار از آن حضرت روایت شده است.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها