چند ویژگی اخلاقی مرد اخلاق اصفهان!
پنج شنبه 5 بهمن 1391 2:59 AM

حضرت آیت الله صافی اصفهانی از نوادگان آمنه خاتون مجلسی دختر مجلسی اول بودند.وی در علم و زهد و پرهیزکاری شهره شهر بود.
ایشان استاد بزرگ اخلاق شهر اصفهان بودند که هم چون شمعی فروزان به نورافشانی می پرداختند و مردم و طلاب را از فیض وجود ملکوتی خویش بهره مند می ساختند.
ایشان سالهای سال زعامت حوزه علمیه اصفهان را بر عهده داشتند و منشاء خدمات بسیاری بودند.
چند ویژگی اخلاقی این استاد بزرگ اخلاق از این قرار است :
همیشه به یاد محبوب و مجذوب حضرت حق بود. همیشه در حال ذکربود، با ذکر خدا به خواب میرفت و با ذکر بیدار می شد و پس از بیداری بلافاصله به سجده می رفت و ذکر « الحمدلله الذی احیانی بعد ما اماتنی...» را زمزمه می نمود .
و تا از گفتن اذکار و اوراد فارغ نمی شد با کسی سخن نمی گفت، یاد محبوب در وجودش ملکه گردیده بود «الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً اوعلی جلوبهم....»
او سحر خیز بود و پیوسته پیش از اذان صبح، چون مولایش امیرالمۆمنین علیه السلام بیدار بود و به نماز و مناجات مشغول می شد و گاهی در دل شب ناله های جانسوز و اشکهای ریزان داشت.
نمازهای مستحبی را به جا میآورد نسبت به نوافل و مداومت برآن بسیار مقید بود و به دیگران نیز تأکید و سفارش می کرد.
اعتکاف که بریدن موقت از امور زندگی و اشتغال به ذکر خدا و انس با حضرت احدیت است در نزد ایشان محبوب و مهم بود و پایه گذار اعتکاف حداقل در اصفهان محسوب می شد.
در سال حداقل سه روز دهه سوم ماه مبارک رمضان در مسجد جامع اصفهان معتکف می شد و گاهی خود به تنهایی این سنت را برگزار می کرد.
نسبت به زیارات به خصوص زیارت حضرت ثامن الحجج علیه السلام در ماه رجب عنایت خاص داشت که معظم له تقریبأ پایه گذار آن در اصفهان بود « این گونه که اکنون فرا گیر است قبلاً نبود» همچنان پایه گذار خواندن دعای توسل به طور دسته جمعی با آه و سوز که بعداً در سراسر کشور رایج شد که از بیت شریف ایشان شروع شد.
به خواندن زیارت عاشورا و مداومت بر آن بسیار تأ کید داشتند و می فرمودند آن چه دارم از فیض زیارت عاشورا است که ابتدای تحصیل به برکت آن موانع مرتفع شده و درهای فیض الهی گشوده گشت خلاصه همیشه دست در دامن آل الله داشت و محور و اساس زندگیش با محبت و علاقه فراوان به اهل بیت علیهم السلام بود که وجودش عجین و عظمت شخصیتش رهین آن گشته بود، لذا نام معصومین علیهم السلام را با متانت خاص و با کمال ادب و عظمت می برد و حتماً بعد از نام آنان که اشک شوق در چشمانش حلقه میزد کلمه علیه السلام و مانند آنرا ذکر می نمود و مقید به آن بود.
می فرمود از عبد بندگی خواسته شده و ما بنده ایم پس باید خدا را بندگی کنیم، او فقط رضای حق را می طلبید که محور زندگیش همین اصل اساسی بود و یکسره از غیر او رخت بربسته در طلب رضای خدا بود.
معظم له بحق یک روحانی واقعی به تمام معنی الکلمه بود و مایه افتخار و زینت برای جهان اسلام و روحانیت شیعه بود و کمالات لازم این کسوت شریف و مقدس را دارا بود، آری کمتر کسی می تواند اهل علم بیدار و آگاه را به خود جلب کند و در عین حال لیاقت و صداقت و کمال لازم و صفای روح را داشته باشد.
او تنها بخدا وابسته و از غیر او منقطع گشته از همه وابستگی ها بکلی بریده و جدا شده بود، او هرگز در هوای ریاست، مقام، زعامت و زخارف دنیا دل نبسته بود و لذا وجود ملکوتی او مورد توجه خواص و احترام عموم مردم بود.