0

تحليل راهبردي از «امامت» در دکترين امام رضا عليه السلام/ حامد پوررستمي*

 
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

تحليل راهبردي از «امامت» در دکترين امام رضا عليه السلام/ حامد پوررستمي*
چهارشنبه 13 دی 1391  8:03 PM

 تحليل راهبردي از «امامت» در دکترين امام رضا عليه السلام
حامد پوررستمي*
 

چكيده

بحث دربارة مباحث راهبردي و استراتژيک به ويژه در حوزه سياسي – اجتماعي، رشد فزاينده اي به خود گرفته است. با نگاه راهبردشناسانه به راهبري جامعه از منظر امام رضا عليه السلام مي‌توان راهبرد امامت را، نظام و برنامه جامعي دانست که بر اساس دين شکل گرفته و در آن، فن به کارگيري همة ظرفيت‌ها و امکانات معنوي و مادي براي سازماندهي و هماهنگي اجزا و فرايندهاي راهبرد لحاظ شده است. تعبير «نظام» دربارة امامت در کلام رضوي، نشان از آن دارد که امامت نظام واره‌اي است که رشته اتصال و سبب انسجام تعاملات خدا، انسان و هستي است. اين نظام و راهبرد از حيث مبدأ شناختي، خدا محور، از حيث غايت شناختي شامل سه هدف ابتدايي، مياني و نهايي، از حيث قلمرو شناختي جامع محور(پيوند و درهم تنيدگي دنيا و آخرت)، و از حيث راهکارشناختي نيز بر اساس روش انتصاب ماورايي و اصطفايي سامان يافته است که محور اول يعني ماورايي ناظر به مبدأ راهبرد و محور دوم (اصطفايي) ناظر به ملاک و معيار راهبرد است. راهبرد امامت بر اساس منشور و سند جاويدان قرآن کريم است که امام رضا عليه السلام بر جامعيت قرآن و اکمال آن تأکيد ويژه مي‌فرمايد. امام عليه السلام جايگاه علمي، حقوقي و شرعي امام و رهبر جامعه را نيز بر اساس (الامام، عالم بالسياسة، مستحق للرئاسة، مفترض الطاعة) تبيين كرده است. بر اساس کلام رضوي، راهبرد امامت را بايد الگويي بي بديل در نظام مديريتي و سياسي دنيا دانست که واجد بيشترين مزيت و کارکرد و کمترين عوارض و آسيب بوده، با هنر هماهنگي ميان خرده سامانه‌هاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي قادر است راه سعادت وکمال فردي و اجتماعي را فراروي بشريت نهد. در نهايت تبيين و ترويج اين راهبرد ميان جهانيان و بيان کارکردها و شاخصه‌هاي آن در خرده سامانه‌هاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي(در حوزه فرافردي) اشتياق و عطش جهانيان را به نظام ولايي فزون‌تر و گامي زمينه ساز براي طلوع دولت يار مي‌باشد.

كليدواژه‌ها: راهبرد، راهبردشناسي ديني، راهکار سياسي و اجتماعي، امامت، امام رضا عليه السلام.

طرح بحث

با توسعه روزافزون قلمرو و مرزهاي حيات بشري، ضرورت تدوين برنامه‌هاي راهبردي (استراتژيک) و بنيادين دوچندان مي‌شود. يکي از اين عرصه‌ها، موضوع رهبري و مديريت کلان جامعه است که گذر زمان نتوانسته است ذره اي غبار کهنگي بر روي آن بنشاند؛ بلکه گفتمان دربارة فلسفه و کارکردهاي آن، رشد فزاينده اي به خود گرفته است.

در جهان معاصر، حکومت‌ها سيطرة خود را بر همة انسان‌ها گسترانده‌اند و هر حکومتي بر پايه فلسفه سياسي خاصي استوار است که در آن، مسائل مهمي مطرح است. سستي و تزلزل حکومت با فلسفه سياسي آن ارتباط تنگاتنگ دارد و يکي از عوامل پايداري هر حکومتي قدرت اقناعي و تبليغي آن است که در راستاي فلسفه سياسي آن حکومت اعمال مي‌شود. (نوروزي، 1378: ص19)

هر نظام و حکومتي مي‌کوشد با ترسيم راهبرد رهبري و فلسفه سياسي مطلوب و جامع، باورهاي مردم را بر اساس نظام ارزشي حاکم بر جامعه جهت دهد و با ارائه تحليل‌هاي جامع و پاسخ‌هاي روزآمد به مشکلات، آنان را به‌سوي اهداف خود هدايت کند. در نظام‌هاي سياسي دنيا، الگوها و راهبردهاي گوناگوني وجود دارد که هر يک مي‌توانند روش حکومت بر مردم و نوع حقوق و وظايف آن‌ها را معين كنند.

در تفکر شيعي اين مهم، در قالب نظام امامت تعريف مي‌شود که تنها يک مدل سياسي نيست؛ بلکه امري فراسياسي است که با ايمان و اعتقاد مردم گره خورده و کارکردها و شاخصه‌هاي فراتر از يک مدل سياسي را در خود گنجانده است.

به بيان متفکر شهيد، آيت الله مرتضي مطهري همين مفهوم جامع و همه جانبه امامت است که آن را در رديف نبوت و در جايگاه خط استمرار آن قرار داده است؛ زيرا ختم نبوت به معناي ختم راهنمايي «وحي» الهي است، نه ختم رهبري الهي «امامت»؛ چرا که امامت و نبوت دو منصب و دو شأنند و احياناً قابل تفکيک مي‌باشند. (مطهري، 1364: ص28)

 به ديگر معنا مي‌توان گفت که در منشور معرفتي امامان شيعه، مدل سياسي يک جامعه، بخشي از راهبرد کلان امامت است که البته شاخصه‌ها و مباني اين راهبرد کلان با خرده سامانه‌هاي سياسي رايج در دنياي معاصر، متفاوت و متمايز است.

هدف اصلي اين مقاله، نگاه راهبردشناسانه به راهبري جامعه از منظر امام رضا عليه السلام مي‌باشد که در واقع نوعي راهبردشناسي ديني با خصوصيات ممتاز خود است. به بيان ديگر، ارائه راهبرد و تبيين شاخصه‌هاي راهبردي در موضوع رهبري جامعه از منظر امام رضا عليه السلام و تطبيق آن با مدل‌هاي سياسي جهان معاصر، موضوعي است که اين نوشته آن را دنبال مي‌کند.

فرضيه مقاله، آن است که بهترين الگوي مديريت سياسي که واجد بيشترين مزيت و کارکرد و کمترين عوارض و آسيب است، در نظام امامت نهفته شده است؛ برنامه و الگويي جامع که با کاربست همة ظرفيت‌هاي موجود هستي شناسانه و انسان شناسانه، راه سعادت و کمال فردي و اجتماعي را فراروي بشريت معاصر نهاده است.

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها