دکتر یاناگی ساوا Yanagi Sawa مغز شناس ژاپنی که برای نخستین بار در جهان عملکرد نیمکره های مغز را بررسی کرده و نشان داد که نیمکره ی چپ مغز واحد حساب و منطق و نیمکره ی راست واحد زیبا شناسی و درک احساسات است و در افراد چپ دست نیمکره ی راست بر چپ غالب است و در افراد راست دست ، نیمکره ی چپ مغز بر نیمکره ی راست غالب است ، یعنی افراد چپ دست قادرند مسایل ریاضی و منطق را با دید زیباشناسی بنگرند و افراد راست دست قادرند موسیقی و هنر را با دید ریاضیاتی درک کنند ؛
این دکتر ژاپنی به این نظر مهر تایید زده است ، آزمایش های وی روی بیش از 1200 کودک با ضریب هوشی کم تر از 70 نکات بسیار جالبی از توانایی تکامل فوق العاده ی انسان حکایت دارد ، ایشان اثبات کردند که در کودکانی که ضریب هوشی کمی دارند ، اگر از کودکی به آنان آموزش های ویژه ای داده شود که موجب فعالیت هر دو نیمکره به طور همزمان شود ( معمولا نیمکره ها مستقل از هم دیگر عمل می کنند – در عین هماهنگی) نظیر زدن 2 توپ به زمین با هر دو دست و یا گرداندن میله های فلزی بین انگشتان مختلف که هم زمان در هر دو دست انجام گردد ، این گونه فعالیت هایی توانست با هماهنگ کردن کامل نیمکره های مغز این کودکان نه تنها بر کمبود ذهنی آنان فایق آمد ، بلکه آن ها را قادر ساخت مانند افراد عادی و حتی بیش از آن بتوانند در زندگی روزمره فعالیت داشته باشند ، یک مورد جالب این آزمایش پسر جوانی بود که مادرش در کودکی وی را به طور مداوم به حل تمرین های دکتر وادار می کرد ، این پسر در دوران جوانی توانست وارد دانشگاه توکیو شود و در رشته ی مهندسی برق تحصیلات عالیه بگیرد و 10 سال بعد توانست به مقام استادی آن رشته نایل شود.
مشاهده می کنید که ضریب هوشی امری متغیر بوده و تحت تاثیر وراثت نیست ، بلکه کاملا با محیط در ارتباط است و می توان آن را با تغذیه ی مقوی ( شامل ویتامین ها و پروتئین های لازم برای عملکرد صحیح یاخته های مغز) و هم چنین تمرین های وی تقویت کرد و حتی به میزانی بیش از ان چه در وراثت وجود دارد ، رسانید و به راستی که این نیز از شگفتی های بشر است که قادر است ، حتی توانایی هایی را که طبیعت به او داده است ، دگرگون کند و از آن فراتر برود.
پایان سخن این که در آن جدول ضریب هوشی کشورهایی نظیر ترکمنستان و کازاخستان ( به قول ایشان) وجود ندارد ؛ حال ایشان با توجه به چه مدارک و بر اساس کدام دلیل علمی مستند – با کمی منطق- نتیجه گرفته اند که ضریب هوشی متوسط آن مردمان کم تر از 60 است ، بر ما مبهم است ، اما باید خاطر نشان کنم که افراد انسانی عموما ضریب هوشی میانگین دارند – 90 تا 110 – و ضرایب هوشی بالاتر یا پایین تر به نوعی استثنا در علم تبدیل شده اند ( البته اگر نتایج بررسی خود در روی ضریب هوشی را با استناد به محیط ، آموزش و تجارب قبلی و مهم تر از آن تغذیه ی افراد بیان کنیم.)
جالب است بدانید که ضریب هوشی برای نخستین بار قابل قبول است و کسانی که چند بار مسایل مشابه را حل کرده اند ، در مورد آن ها این ضریب اشتباها عددی را به دست خواهد داد ، و به همین دلیل است که این تست ها برای سنین مختلف به گونه های مختلف طراحی شده اند ( اما مهم ترین اشکال این جاست که تست ها برای افرادی که ریاضیات آن ها در حد خوبی است ، طراحی نشده اند و در واقع نقش آموزش در این تست ها به کلی از یاد رفته است ؛ زیرا یک ریاضی دان به راحتی می تواند از عهده حل مسایل فوق العاده پیچیده ی هوش بر آید .)