فرهنگ گفتارى و شنيدارى در آينه وحى
چهارشنبه 19 مهر 1391 11:42 PM
|
فرهنگ گفتارى و شنيدارى در آينه وحى
محمّد جواد قاسمى
عضو هيأت علمى دانشگاه امام حسين عليهالسلام
مقدّمه
ارتباط با ديگران، اعم از بيانى و غير بيانى، از مبانى تمدّنساز زندگى اجتماعى انسان بهشمار مىآيد. در اين ميان، ارتباط شنيدارى و گفتارى قسمت عمده ارتباطات آدمى را تشكيل مىدهد و از سوى ديگر، بخش قابل توجهى از عمر انسان صرف شنيدن و گفتن مىشود و گاه كلمه يا جملهاى زندگى دنيوى يا اخروى او را دگرگون مىسازد. و به گفته مولوى:
بخش اول: ارتباط شنيدارى در آموزههاى قرآن كريم
شنيدن مؤثر و هدفدار، تأثير جاودانهاى بر زندگى دنيوى و اخروى انسان دارد، تا جايى كه قرآن كريم از زبان جهنّميان مىفرمايد:
چگونه شنود اثربخش به دست آوريم؟
1) مسئولانه گوش فرا دهيم
در حالى كه خداوند توانايى شنيدن و پردازش حدود 600 تا 1000 كلمه در دقيقه را به ذهن آدمى عطا فرموده است، مسلّما انسان در مقابل اعطاى اين توانايى، بازخواست خواهد شد، چنان كه در اين زمينه مىفرمايد:
2) سپاسگزار خداوند به خاطر شنوايى خود باشيم
«وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الاَْبْصَارَ وَ الاَْفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»(10)؛ و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شاكر نعمتهاى او باشيد.
3) خداوند را مالك شنوايى بدانيم
«اَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الاَْبْصَارَ»(11)؛ چه كسى [جز خداى بزرگ] مالك [و خالق] گوش و چشمهاست؟
4) تقواى الهى را رعايت كنيم
«وَ اتَّقُوا اللّهَ وَاسْمَعُوا»(12)؛ از خدا بپرهيزيد و گوش فرا دهيد.
5) تقوا، شنود مؤثر، اطاعت و انفاق
«فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ اَطيعُوا وَ اَنْفِقُوا»(13)؛ پس تا مىتوانيد تقواى الهى پيشه كنيد و گوش دهيد و اطاعت نماييد و انفاق كنيد.
6) خوب بشنويم تا بهترين را برگزينيم
«فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ»(14)؛ پس بندگان مرا بشارت بده؛ همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند.
7) نظر و آراى ديگران را بشنويم
«وَ اَمْرُهُمْ شُورى بَينَهُم»(15)؛ و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنها انجام مىپذيرد.
8) هنگام شنيدن سكوت را رعايت كنيم
«وَ اِذا قُرِءَ الْقُرآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ اَنْصِتُوا...»(16)؛ هنگامى كه قرآن خوانده مىشود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد.
چگونه مهارتهاى شنود اثربخش را تقويت كنيم؟
1) از شنيدن سخنان بيهوده دورى گزينيم
«وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»(17)؛ و آنها كه از لغو و بيهودگى روىگردانند.
2) از شنيدن استهزاى آيات الهى گريزان باشيم
«اِذَا سَمِعْتُمْ ايَاتِ اللّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَاُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فى حَديثٍ غَيْرِهِ اِنَّكُمْ اِذًا مِثْلُهُمْ»(19)؛ و هرگاه بشنويد افرادى آيات خدا را انكار و استهزا مىكنند، با آنها ننشينيد تا به سخن ديگرى بپردازند، و گر نه شما هم مثل آنها خواهيد بود.
3) از شنيدن شايعات بپرهيزيم
«وَ لَوْلاَآ اِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَآ اَنْ نَتَكَلَّمَ بِهذَا»(20)؛ چرا هنگامى كه آن را (داستان افك) شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلّم كنيم».
4) در مورد اخبار فاسقان تحقيق كنيم
«اِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأ فَتَبَيَّنُوا»(21)؛ اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد درباره آن تحقيق كنيد.
5) به سخنان دروغگويان گوش ندهيم
«وَ مِنَ الَّذينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»(22)؛ و از يهوديان كسانى هستند كه سخنان دروغ را مىشنوند(23).
ويژگيهاى صاحبان گوش شنوا
1) هنگام شنيدن آيات الهى اشك مىريزند
«وَاِذَا سَمِعُوا مَآ اُنْزِلَ اِلَى الرَّسُولِ تَرَىآ اَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ»(24)؛ و هر زمان آياتى را كه بر پيامبر [اسلام] نازل شده بشنوند چشمهاى آنها را مىبينى كه به خاطر حقيقتى كه دريافتهاند، از شوق اشك مىريزد.
2) به آيات هدايتگر الهى باور قلبى دارند
«وَ اِنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى امَنَّا بِه»(25)؛ و ما هنگامى كه هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم.
3) بهترين سخنان را برمىگزينند
«فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ»(27)؛ پس بندگان مرا بشارت ده؛ همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند.
4) پس از شنيدن (به كوتاهى خود پى مىبرند و) طلب آمرزش مىكنند
«قَالُوا سَمِعْنَا وَ اَطَعْنَا غُفْرانَكَ»(28)؛ گفتند ما شنيديم و اطاعت كرديم و از تو انتظار آمرزش داريم.
ويژگيهاى شخص فاقد گوش شنوا
1) از شنيدن حق ناتوان است
«وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ»(29)؛ و بر گوش و قلبش مُهر زده.
2) بدترين جنبندگان بهشمار مىآيد
«اِنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لاَ يَعْقِلُونَ»(30)؛ بدترين جنبندگان نزد خدا كَران و گُنگانىاند كه نمىفهمند.
3) تأثير نمىپذيرد
«اَفَاَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ كَانُوا لاَ يَعْقِلُونَ»(31)؛ آيا تو مىتوانى سخن خود را به گوش كران برسانى، هر چند نفهمند؟
4) بازگشتناپذير است
«صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ»(32)؛ آنها (منافقان) كران، گُنگها و كوراناند؛ لذا [از راه خطا [باز نمىگردند.
6) نابخرد و نادان است
«صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ»(33)؛ [اين كافران در واقع] كر و لال و نابينا هستند؛ از اين رو چيزى نمىفهمند.
7) ناشنوا و عصيانگر است
«وَلاَ تَكُونُواكَالَّذينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ»(34)؛ و همانند كسانى نباشيد كه مىگفتند: شنيديم، ولى در حقيقت نمىشنيدند.
بخش دوم: جايگاه گفتار
نيروى تفكّر و تكلّم، دو فيض بزرگ خداوند تبارك و تعالى به آدمى است، چنان كه پس از آفرينشِ انسان از نعمت بيان سخن گفته است:
ويژگيهاى ارتباط گفتارى اثربخش
1) مسئولانه سخن گفتن
«مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ»(43)؛ انسان هيچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر اينكه همان دم فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموريت [و ضبط آن] است.
2) تناسب با زبان مخاطب
«وَ مَآ اَرْسَلْنَا مِنْ رَّسُولٍ اِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ»(46)؛ ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنها آشكار سازد.
3) رسايى و شيوايى
موسى از خداوند درخواست كرد كه برادرش هارون را همراه او بفرستد؛ زيرا هارون در سخن گفتن فصيحتر بود.
4) بيان آسان
بىترديد يكى از علل پيشرفت دين مبين اسلام بيان ساده و روان آيات با كلام فصيح نبى اكرم صلىاللهعليهوآله است، چنان كه مىفرمايد: «فَاِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا»(48)؛ ما فقط آن (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم، تا پرهيزكاران را به وسيله آن بشارت دهى و دشمنان سرسخت را با آن انذار كنى.
5) مهربانى در سخن
«فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ»(50)؛ گويى مىخواهى خود را هلاك كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند.
6) گفتار ثابت و استوار و بدون ضد و نقيض
«يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذينَ امَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ»(51)؛ خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند به گفتار ثابت استوار مىسازد.
شيوههاى ارتباط گفتارى با مخاطبان مختلف
الف ـ ارتباط گفتارى با عموم مردم
«قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»(53).
ب ـ ارتباط گفتارى با والدين
«فَلاَ تَقُلْ لَهُمَآ اُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً كَريمًا»(60)؛ كمترين اهانتى به آنها (پدر و مادرت) روا مدار و بر آنها فرياد مزن و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو.
ج ـ ارتباط گفتارى با مستمندان
«وَ اِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَآءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُورًا»(65)؛ هرگاه از آنان (مستمندان) روى برتابى و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى [تا گشايشى در كارت پديد آيد و به آنها كمك كنى] با گفتار نرم و آميخته با لطف با آنها سخن بگو!
د ـ ارتباط گفتارى با منافقان
«فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فىآ اَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغًا»(70)؛ از [مجازات] آنها صرف نظر كن! و آنها را با بيانى رسا اندرز ده و نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد نما.
ه ـ ارتباط گفتارى با مخاطبان سرسخت
يكى از سختترين ارتباطات گفتارى زمانى است كه انسان با مخالفان فكرى و اعتقادى خود روبهرو شده و قصد تأثيرگذارى و اطلاع رسانى داشته باشد. در چنين ارتباطى انتخاب كلمات، شيوه و قدرت بيان، برخورد اوّليه، حركات و رفتار و عزم و اراده گوينده، بسيار مهم و نقشآفرين است.
و ـ ارتباط گفتارى با غير مسلمانان و مخالفان
«ادْعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ»(82)؛ با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن.
ز ـ ارتباط گفتارى با نامحرم
سفارش قرآن در مواجهه با نامحرمان، رعايت قول معروف و ارتباط پسنديده است، چنان كه مىفرمايد:
آسيبشناسى گفتار
سخن گاهى از حمله و يورش كارگرتر، از شمشير برندهتر، از تير نافذتر، از همه چيز زيباتر و گاه زشتتر، از هر چيز خوبتر و گاه بدتر، از بهترين اعمال و گاه از بدترين اعمال، كليد هر خوبى و بدى(91) و منشأ بيشترين خطاها و گناهان بهشمار مىآيد و زبان در بيان معصومين عليهمالسلام گاه به درندهاى بدخو و گاه به كلب عقور و سگ گيرنده و تيرى كه به خطا مىرود تشبيه شده است(92).
1) از روى پندار و گمان سخن گفتن
«وَ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ اِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنى مِنَ الْحَقِّ شَيْـءًا»(94)؛ آنها به اين سخن يقين ندارند، تنها از ظن و گمان بىپايه پيروى مىنمايند. با اينكه گمان هرگز انسان را بىنياز از حق نمىگرداند.
2) نادانسته سخن گفتن
«وَ تَقُولُونَ بِاَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ»(95)؛ و با زبان خود سخنى مىگوييد كه به آن يقين نداريد.
3) مراء (جدالگرى)
«فَلاَ تُمَارِ فيهِمْ اِلاَّ مِرَآءً ظَاهِرًا»(97)؛ پس درباره ايشان جز به صورت ظاهر جدال مكن.
4) نجوا (سخن در گوشى)
ارتباط گفتارى به صورت نجوا يكى از ارتباطات مهم و حساس است؛ از اين رو در صورتى كه بجا و مناسب باشد بسيار مفيد خواهد بود و اگر مناسب نباشد از عمل شيطان بهشمار مىآيد(98).
5) گفتار بىعمل
«كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ اَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ»(100)؛ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه خود عمل نمىكنيد.
6) سخنان شيطانى و فرعونى
شيطان خطاب به خداوند گفت: «اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ». فرعون با مردم خود مىگفت: «اَنَا رَبُّكُمُ الاَْعْلى». از خود گفتن و خودستايى، از انواع سخنان شيطانى و فرعونى است كه بايد گوينده در هر حال از آن بپرهيزد.
7) انواع سخن باطل
«وَ اجْتَنِبُوا قَولَ الزّورَ»(101)؛ و از سخن باطل بپرهيزيد.
عوامل مؤثر در نطق گويندگان
پس از بررسى برخى از آموزههاى قرآنى پيرامون شيوههاى ارتباط گفتارى و آسيبشناسى گفتار، در اين قسمت برخى از عوامل بسيار مهم را كه در افزايش ميزان اثربخشى سخن در مخاطبان نقش دارند، ياد مىكنيم:
1) محتواى سخن (Contqinning)
بىترديد يكى از عوامل مؤثر در نفوذ كلام در مخاطبان، برخوردارى سخن از محتوايى ارزشمند و متقن است. سخن بنا به فرمايش قرآن كريم بايد سديد (محكم و استوار)، ثقيل (گرانبها) و طيب (پاكيزه) باشد.
2) شخصيت (Personality)
گوينده هر قدر محبوبتر و مقبولتر باشد، نفوذ كلامش بيشتر خواهد بود.
3) موضوع (Subject)
هر چه نياز مردم به يك موضوع بيشتر باشد ميل آنان به استماع بيشتر است. در روايات از اين موضوع به علم نافع تعبير شده است.
4) هنرمندى ناطق (Eloquence)
كار بست فنون و آداب سخن هر قدر بيشتر و دقيقتر باشد سخن جذابتر و مؤثرتر خواهد بود.
نتيجهگيرى
قرآن كريم به شنيدن و گفتن بسيار اهميت داده، تا جايى كه واژه قول و مشتقّات آن را حدود 1674 بار بيان نموده است. اهميت ارتباط شنيدارى و گفتارى زمانى روشنتر مىشود كه ما مقدار كلماتى را كه در يك روز شنيده و يامىگوييم محاسبه نموده و نوع آن را مشخص كنيم. به عنوان مثال اگر ما روزانه يك جزء از قرآن كريم را بخوانيم نزديك به 3 هزار كلمه وحيانى و با ارزش را بر زبان جارى كردهايم و اگر بتوانيم تعداد كلماتى كه با اطرافيان مىگوييم يا از آنها مىشنويم محاسبه كنيم، رقم بسيار زيادى خواهد شد.
پی نوشت ها:
1 ـ مولوى، مثنوى معنوى، انتشارات طلوع، 1369ش، دفتر اول، ص 83 . 2 ـ هفتهنامه پرتو، سال پنجم، ش 228، ص 8 . 3 ـ حسن زاده آملى، انسان و قرآن، چاپ دوم: تهران، انتشارات الزهراء، 1369ش، ص 49. 4 ـ ملك / 10. 5 ـ على رضائيان، مديريت رفتار سازمانى، چاپ سوم: انتشارات دانشكده مديريت دانشگاه تهران، 1374ش، ص 24، به نقل از Alpna yelsey . 6 ـ همان. 7 ـ همان، ص 244. 8 ـ فرقان / 44. 9 ـ اسراء / 36. 10 ـ نحل / 78. 11 ـ يونس / 31. 12 ـ مائده / 108. 13 ـ تغابن / 16. 14 ـ زمر / 18-17. 15 ـ شورى / 38. 16 ـ اعراف / 204. 17 ـ مؤمنون / 3. 18 ـ قصص / 55. 19 ـ نساء / 140. 20 ـ نور / 16. 21 ـ حجرات / 6. 22 ـ مائده / 41. 23 ـ محمّد حسين طباطبايى، الميزان، ترجمه سيد محمّد باقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1363ش، ج 5، ص 552. اين آيه به گونهاى ديگر هم ترجمه شده است: آنها سخنان تو (پيامبر صلىاللهعليهوآله ) را مىشنوند كه بر تو دروغ ببندند يا براى ديگران جاسوسى كنند. 24 ـ مائده / 83. 25 ـ جن / 13. 26 ـ جن / 2-1. 27 ـ زمر / 18-17. 28 ـ بقره / 285. 29 ـ جاثيه / 23. 30 ـ انفال / 22. 31 ـ يونس / 42. 32 ـ بقره / 18. 33 ـ بقره / 171. 34 ـ انفال / 21. 35 ـ الرحمن 4-1. 36 ـ محمّد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، قم، دارالحديث، ج 11، ص 5308. 37 ـ همان. 38 ـ همان، ص 5039. 39 ـ جان دبليو كولتنر، ارتباط گفتارى ميان مردم، ترجمه دكتر سيد اكبر مير حسينى ـ دكتر قاسم كبيرى، انتشارات امير كبير، 1369ش، ص 15. 40 ـ محمّد على فروغى، آيين سخنورى، چاپ دوم: تهران، انتشارات زوّار، ص 11-1. 41 ـ كولتنر، ارتباط گفتارى ميان مردم، ص 15. 42 ـ همان، ص 17. 43 ـ قآ / 18. 44 ـ ملا فتح اللّه كاشانى، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، چاپ دوم: تهران، كتابفروشى اسلاميه، 1344ش، ج 9، ص 11. 45 ـ نور / 24. 46 ـ ابراهيم / 4. 47 ـ قصص / 34. 48 ـ مريم / 97. 49 ـ عبدالواحد آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ترجمه محمّد على انصارى، قم، دارالكتاب، ج 1، ص 207. 50 ـ كهف / 6. 51 ـ ابراهيم / 27. 52 ـ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان لعلوم القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1379، ج 3، ص 314. 53 ـ بقره / 83. 54 ـ محمّد حسين طباطبايى، الميزان، ترجمه سيد محمّد باقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363ش، ج 1، ص 331. 55 ـ طبرسى، مجمع البيان، ج 1، ص 239. 56 ـ همان. 57 ـ اسراء / 53. 58 ـ انعام / 108. 59 ـ نحل / 125. 60 ـ اسراء / 23. 61 ـ كاشانى، منهج الصادقين، ج 5، ص 273. 62 ـ محمّد جواد نجفى، تفسير آسان، ج 10، ص 20. 63 ـ منهج الصادقين؛ مجمع البيان و تفسير عاملى، ذيل آيه ياد شده. 64 ـ تفسير عاملى، ج 5، ص 420. 65 ـ اسراء / 28. 66 ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 12، ص 89. 67 ـ بقره / 263. 68 ـ كاشانى، منهج الصادقين، ج 5، ص 277. 69 ـ نجفى، تفسير آسان، ج 10، ص 27. 70 ـ نساء / 63. 71 ـ كاشانى، منهج الصادقين، ج 3، ص 60. 72 ـ علامه طباطبايى، الميزان، ج 4، ص 615. 73 ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 3، ص 447. 74 ـ طه / 44-43. 75 ـ طبرسى، مجمع البيان، ج 16، ص 25. 76 ـ فلسفى، سخن و سخنورى، ص 194، به نقل از: بحارالانوار، ج 13، ص 134 (قولاً ليّنا اى كنّياه). 77 ـ نجفى، تفسير آسان، ج 11، ص 355. 78 ـ طبرسى، مجمع البيان، ج 16، ص 25. 79 ـ همان. 80 ـ نجفى، تفسير آسان، ج 11، ص 355. يحيى بن معاذ مىگويد: «هذا رفقك بمن يدّعى الربوبية فكيف رفقك بمن يدّعى العبوديه»؛ پروردگارا اين چنين است مداراى تو با كسى كه ادعاى ربوبيت مىكند، پس چگونه است مدارايت با كسى كه ادعاى بندگى مىكند. 81 ـ پل ژاگو، آموزش گفتار، ترجمه نيلوفر خوانسارى، چاپ سوم: تهران، انتشارات ققنوس، 1380ش، ص 105. 82 ـ نحل / 125. 83 ـ محمّد محمدى رى شهرى، گفت و گوى تمدنها در قرآن و حديث، مركز تحقيقات دارالحديث، 1379ش، ص 22. 84 ـ بقره / 235. 85 ـ احزاب / 32. 86 ـ عبدالباقى، المعجم المفهرس. 87 ـ بقره / 235. 88 ـ نساء / 5. 89 ـ نساء / 8 . 90 ـ احزاب / 32. 91 ـ رىشهرى، ميزان الحكمه، ج 11، ص 5259ـ5238 و 5321-5308. 92 ـ نهج البلاغه، حكمت 60. 93 ـ آنتونى رابينز، به سوى كاميابى، ترجمه مهدى مجردزاده كرمانى، چاپ بيست و يكم: تهران، مؤسسه فرهنگى راه بين، 1379ش، ج 1، ص 192. 94 ـ نجم / 28. 95 ـ نور / 15. 96 ـ محمّد محمدى رى شهرى، گفت و گوى تمدنها در قرآن و حديث، ص 22. 97 ـ كهف / 22. 98 ـ «اِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ امَنُوا»(مجادله / 10). 99 ـ نساء / 114. 100 ـ صف / 3. 101 ـ حج / 30. 102 ـ انعام / 112. 103 ـ فرقان / 25. 104 ـ مجادله / 2. 105 ـ احزاب / 19. 106 ـ حجرات / 11. 107 ـ حجرات / 11. 108 ـ حجرات / 11. 109 ـ حجرات / 12. 110 ـ حجرات / 12. 111 ـ احزاب / 70. 112 ـ علامه طباطبايى، الميزان، ج 16، ص 347. 113 ـ مزّمّل / 5. 114 ـ با استفاده از تفاسير مجمع البيان، منهج الصادقين، الميزان و... . 115 ـ علامه طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 504. 116 ـ محمّد تقى فلسفى، سخن و سخنورى، ص 24؛ محمّد على فروغى، آيين سخنورى، ص 165-157 (با تلخيص). 117 ـ اسراء / 36. 118 ـ ق / 18. |