پژوهشي در واژگان دخيل در قرآن
پنج شنبه 13 مهر 1391 4:59 PM
|
پژوهشي در واژگان دخيل در قرآن
سيد عبدالرسول حسينيزاده1
چكيده
واژههاي دخيل قرآن، آن دسته از كلمات غيرعربي وارد شده به زبان عربي است كه با تغييراتي در قرآن آمده است. بحث از اين موضوع اهميت دارد؛ چراكه گمان شده است وجود واژگان دخيل در قرآن با عربي بودن آن، كه آيات متعددي به آن تصريح ميكند، ناسازگار است و بهانهاي براي شبههافكني برخي از مستشرقان شده است. در اين مقاله تلاش شده است با نقد و بررسي و تحليل ديدگاههاي مختلف اين نظر ثابت گردد كه وجود واژگان دخيل در قرآن كريم با توجه به اينكه اصل اين واژگان بيگانه است، پذيرفتني است هرچند از آنرو كه اين واژگان پس از عربيشدن در قرآن آمده است، ميتوان گفت قرآن خالي از واژگان بيگانه است. به اين دليل، آمدن اينگونه واژگان با عربي بودن قرآن ناسازگاري ندارد. همچنين همانندي برخي از واژگان قرآني با ديگر كتابهاي آسماني، ناشي از وحدت منبع و سرچشمه وحياني آنهاست، نه برگرفتن قرآن كريم از آنها، آنگونه كه برخي مستشرقان پنداشتهاند.
كليدواژهها:
قرآن، واژگان دخيل، المعربات، اعجاز قرآن.
مقدّمه
يكي از مباحث مهم در حوزه واژهشناسي قرآن كه از ديرباز مورد توجه مفسّران و دانشمندان علوم قرآن بوده و به بحث و تحقيق درباره آن پرداختهاند، واژههاي دخيل در قرآن است. واژههاي دخيل، آن دسته از كلمات غيرعربي است كه وارد زبان عربي شده است و با تغييراتي در اين زبان به كار گرفته شده و به تدريج جزء اين زبان شده است. به اين واژهها «الالفاظ الدخيله» و «المعربات» ميگويند. بررسي وجود اينگونه كلمات در قرآن كريم از آنجهتاهميتداردكهممكناستتصورشودوجودواژههايي با اصل و ريشه غيرعربي در قرآن، با عربي بودن قرآن كه در آيات متعددي به آن تصريح شده است منافات دارد و يا بهانهاي در دست مخالفان براي اشكال بر قرآن باشد.
ديدگاهها
دانشمندان درباره وجود واژگان دخيل در قرآن اختلافنظر دارند. گروهي مانند شافعي،18 همچنين لغتشناس معروف ابوعبيده معمربن مثني،19 مفسّر، فقيه و مورخ بزرگ طبري،20 لغتشناس نامي احمدبن فارس،21 فقيه اشعري باقلاني،22 متكلّم و مفسّر اشعري فخر رازي23 و از معاصران احمد شاكر، عبدالوهاب عزام،24 عبدالعال سالم مكرم25 و ... از مخالفان وجود چنين واژههايي ميباشند. در مقابل، عدهاي آن را پذيرفتهاند و دسته سوم به نحوي درصدد جمع بين دو قول برآمدهاند كه در اينجا به بررسي دلايل هر گروه ميپردازيم.
دلايل مخالفان وجود واژههاي دخيل در قرآن
1. وجود واژههاي دخيل در قرآن مخالف آياتي است كه قرآن را صريحا عربي معرفي مينمايد. مانند آيات: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْانا عَرَبِيّا»(يوسف: 2)، «وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْانا عَرَبِيّا» (طه: 113)، «قُرانا عَرَبِيّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ» (زمر: 28) و «وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْانا أَعْجَمِيّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ.»(فصلت: 44)26 ابوعبيده با استناد به آيه 2 سوره «يوسف» گفته است: «خداوند قرآن را با زبان عربي مبين نازل كرده است و هركسبپندارددرقرآنواژگان غيرعربي وجود دارد سخني ناروابر زبانآورده است.»27
دلايل باورمندان به وجود واژههاي دخيل در قرآن
در مقابل گروه نخست كساني معتقد به وجود واژههاي دخيل در قرآن ميباشند. علاوه بر گروهي از مفسّران نخستين، برخي از معاصران نيز به وجود واژگان دخيل در قرآن باور دارند؛ مانند: راغب اصفهاني،42 زمخشري،43 جواليقي، جويني، ابن نقيب و... .44 اين گروه براي ديدگاه خويش دلايلي آوردهاند كه مهمترين آنها عبارت است از:
جمع بين دو ديدگاه
به نظر ميرسد چنانكه ابوعبيده قاسم بن سلام باور دارد، دو ديدگاه پيشين با هم قابل جمعند. به اين بيان كه واژگانِ همانند، ميان قرآن و زبانهاي بيگانه را ميتوان با توجه به اصل و ريشه آنها، بيگانه به شمار آورد، اما هنگامي كه به عربها رسيده است با حذف يا تغيير حروف و يا تخفيف آنچه سنگين و دشوار بود، آنها را تغيير داده و به صورت واژههاي عربي درآوردند. سپس اين واژهها را در اشعار و محاوراتشان به كار بردند. در نتيجه، به صورت واژههاي عربي درآمدند و در زمان نزول قرآن در قرآن به كار رفتند. توضيح اينكه عربهاي اصيل ـ كه قرآن به زبان آنها نازل شده است ـ براي تجارت و غير آن به شام و حبشه و حيره سفر ميكردند و با ديگر اقوام و زبانها نشست و برخاست داشتند و با آنها به نوعي ارتباط يافتند و واژههاي بيگانه را وام گرفته و با تغييراتي آنها را جزء زبان خود كردند، به گونهاي كه رنگ عربي خالص يافتند. در چنين وضعي قرآن آنها را به كار گرفت.49 پس اين واژهها عربي هستند و اگر شخصي عربي معناي آن را نداند، جهل او مانند جهل به واژههاي اصيل ديگر لهجههاي عربي است. بنابراين، نظر كساني كه گفتهاند اين الفاظ عربي است درست است، همانگونه كه نظر كساني كه گفتهاند غيرعربي است نيز صحيح است.50 اين ديدگاه، ديدگاهي واقعگرا و صحيح است و انديشمنداني مانند ابن عطيه،51 ابن جوزي،52 ثعالبي53 و جمعي ديگر54 آن را پذيرفتهاند.
واژگان دخيل و اعجاز قرآن
برخي از صاحبنظران، استعمال واژههاي دخيل در قرآن را مانند ساير واژهها در نهايت فصاحت و بلاغت شمرده و وجود اين واژگان را از وجوه اعجاز قرآن كريم ميدانند؛55 مثلاً، كاربرد واژههاي غيرعربي مانند استبرق در قرآن كريم، نشانه فصاحت بلند اين كتاب آسماني است؛ زيرا واژه ديگري يافت نميشود كه همتراز آن در فصاحت بوده و همانند آن در ميان كلمات ديگر نقش ايفا كند.56 افزون بر اين، وجود واژگان دخيل در قرآن كريم ميتواند بر جنبه جهاني بودن قرآن كريم، اين معجزه جاويد محمّدي، مؤثر افتد.57
نتيجهگيري
از مطالب بيان شده نتايج ذيل حاصل ميشود:
پى نوشت ها
1 استاديار دانشكده علوم قرآنى قم. تاريخ دريافت: 19/10/87 ـ تاريخ پذيرش: 3/12/87. 2ـ مانند ابنعبّاس، ابنمسعود، ابوموسى اشعرى، عكرمه، قتاده، مجاهد، سعيدبن جبير، حسن بصرى، سدى، ابوميسره و.... . محمد روّاس قلعهجى، لغهالقرآن لغهالعرب المختارة، ص 16. 3ـ محمّدبن ادريس شافعى، الرساله، ص 41. 4ـ ابنحجر عسقلانى، تهذيب التهذيب، ج 1، ص 11، مقدّمه ترجمه مؤلف. 5ـ زبانهاى حبشى، فارسى، رومى، هندى، سريانى، عبرى، نبطى، قبطى، تركى، زنجى، بربرى. ر.ك. جلالالدين سيوطى، المتوكلى، ص 20. 6ـ در اينباره ر.ك: آرتور جفرى، واژههاى دخيل در قرآن مجيد، ص 18ـ20. 7ـ اين كتاب در سال 1997 توسط انتشارات دارالشرق در بيروت منتشر شده است. 8ـ اين كتاب در سال 1408 توسط انتشارات دارمجد لاوى در بيروت منتشر شده است. 9ـ اين كتاب در سال 1369 توسط انتشارات دارالشروق در بيروت منتشر شده است. 10ـ اين كتاب در سال 2002 توسط انتشارات جمعيهالدعوة الاسلامية العالمية منتشر شده است. 11ـ محمّدبن عبداللّه زركشى، البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 382ـ387. 12ـ جلالالدين سيوطى، الاتفان فى علومالقرآن، ج 1، ص 288. 13ـ جلالالدين سيوطى، معتركالاقرآن فى اعجازالقرآن، ج 1، ص 147. 14ـ آرتور جفرى، واژههاى دخيل در قرآن مجيد، ص 18. 15ـ اين كتاب در سال 1938 به چاپ رسيده است. 16ـ ترجمه ديگرى از اين كتاب با عنوان «لغات دخيله قرآن» نيز توسط آقاى سعيد نورى انجام شده است و انتشارات نويد نور آن را در سال 1385 منتشر كرده است. 17ـ براى نمونه به واژههاى ذيل در اين كتاب مراجعه نماييد: «تاب»، ص 151، «تفسير»، ص 157، «جبرئيل»، ص 166، «جنه»، ص 170، «صوم»، ص 298، «قدس»، ص 338، «يقين»، ص 418. 18ـ محمّدبن ادريس شافعى، الرساله، ص 41. 19ـ جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 289. 20ـ محمّدبن جرير طبرى، جامعالبيان، ج 1، ص 21ـ22. 21ـ جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 289. 22ـ محمّدبن عبداللّه زركشى، البرهان، ج 1، ص 383. 23ـ ر.ك: محمّد روّاس قلعهجى، لغهالقرآن لغهالعرب المختاره، ص 17. 24ـ ر.ك: عبدالعال سالم مكرم، اللغهالعربية فى رحاب القرآنالكريم. 25ـ عبدالعال سالم مكرم، اللغهالعربية، ص 116 / عبدالعال سالم مكرم، قضايا قرآنية فى ضوءالدراسات اللغوية، ص 52ـ54. 26ـ نيز ر.ك. فصلت: 3 / شورى: 7 / زخرف: 3. 27ـ ر.ك. ابومنصور جواليقى، المعرب من الكلام الاعجمى على حروف المعجم، ص 4 / محمّدبن عبداللّه زركشى، البرهان، ج 1، ص 383. 28ـ جلالالدين سيوطى، معتركالاقران، ج 1، ص 148. 29ـ ر.ك: ابن فارس، الصاحبى فى فقه اللغة، ص 28ـ30 / محمّدبن عبداللّه زركشى، البرهان، ج 1، ص 387 / جلالالدين سيوطى، معتركالاقران، ج 1، ص 147. 30ـ عبدالرحمنبن محمّدبن ابىحاتم، تفسير القرآنالعظيم، ج 1، ص 317 / محمّدبن جرير طبرى، جامعالبيان، ج 7، ص 211. 31ـ محمّدبن ادريس شافعى، الرساله، ص 41. 32ـ محمّدبن عبداللّه زركشى، البرهان، ج 1، ص 387 / جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 289. 33ـ همان. 34ـ عبدالعال سالم مكرم، اللغهالعربية، ص 115ـ116 / همو، قضايا قرآنية فى ضوءالدراسات اللغوية، ص 52ـ54. 35ـ ابومغلى سميع، فى القرآن من كل لسان، ص 55. 36ـ آرتور جفرى، واژههاى دخيل در قرآن مجيد، ص 6. 37ـ همان، ص 10. 38ـ پرويز ناتل خانلرى، زبانشناسى و زبان فارسى، ص 111ـ112. 39ـ ر.ك. آرتور جفرى، واژههاى دخيل در قرآن مجيد، ص 11ـ12. 40ـ ر.ك. محمّدبن جرير طبرى، جامعالبيان، ج 1، ص 20ـ24 / ابن قتيبه، غريب الحديث، ج 2، ص 89 / عبدالرحمنبن محمّدبن جوزى، زادالمسير، ج 6، ص 345. 41ـ عبدالحقبن غالبابن عطيه، المحررالوجيز، ج 1، ص 51. 42ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، 1427، ص 406 و 434. 43ـ محمودبن عمر زمخشرى، الكشاف، ج 1، ص 335 و 363. 44ـ محمّد روّاس قلعهجى، لغهالقرآن، ص 16. 45ـ جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 289 / محمود آلوسى، روحالمعانى، ج 12، ص 174. 46ـ ر.ك: محمّدبن جرير طبرى، جامعالبيان، ج 1، ص 20ـ24. 47ـ جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 289. 48ـ همان. 49ـ عبدالحقبن غالبابن عطيه، المحررالوجيز، ج 1، ص 51. 50ـ ر.ك: جلالالدين سيوطى، المزهر فى علوماللغة و انواعها، ص 209ـ210. 51ـ عبدالحقبن غالب ابن عطيه، المحررالوجيز، ج 1، ص 51. 52ـ ابن جوزى، فنونالافنان فى عيون علومالقرآن، ص 343 / جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 289. 53ـ عبدالرحمنبن محمّد ثعالبى، جواهرالحسان، ص 149. 54ـ ر.ك: جلالالدين سيوطى، معتركالاقران، ج 1، ص 150 / محمد روّاس قلعهجى، لغهالقرآن، ص 187. 55ـ جلالالدين سيوطى، معتركالاقران، ج 1، ص 147. 56ـ ر.ك: جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 289. 57ـ سيد علىمحمّد بلاسى، المعرب فى القرآنالكريم، ص 380.
منابع
ـ آلوسى، محمود، روحالمعانى، تحقيق محمّدحسين عرب، بيروت، دارالفكر، 1417. |