حقوق و وظایف زن از نگاه قرآن/ گفت و گو
دوشنبه 10 مهر 1391 3:18 AM
|
حقوق و وظایف زن از نگاه قرآن/ گفت و گو
هاله سحابی
چکیده:
خانم هاله سحابی در این گفتوگو نظرات ویژهای در باب حقوق زن در قرآن یادآور شده، از جمله اینکه قرآن صرفا وضعیت زنان زمان صدر اسلام را بیان کرده نه این که حکم کلی ارائه کرده باشد؛ و همچنین انتظار میرفت که قرآن به مسائل بیشتر و اساسیتری درباره زنان مطرح کند و خود زن را مورد خطاب قرار میداد. این که قرآن به زن خطاب نکرده، نمیتوان از آن برای زنان حکم استخراج کرد.
شما در تحقیق خود صرفا به متن قرآن مراجعه نمودهاید، دلیل آن چه بوده است؟
در بحث ما به دو دلیل تنها به خود قرآن مراجعه شده است، یکی آنکه متن معتبر و مشترک میان همه ما مسلمانها همین کتاب است. دوم آنکه ما به عنوان نحلهای که خود را وابسته به آن میدانیم یعنی نواندیشان دینی، این نیاز و این مسؤولیت را داریم که تکلیف و نسبت خود را با متن مقدس و قرآن کریم روشن کنیم. چرا که سالها و دهههاست که شعار نواندیش دینی بازگشت به قرآن بوده و سخن پیشکسوتان این جریان، آن بوده است زنگارها و خرافههایی که به دین بسته شده و از طرف فقه و دستگاه روحانیت رسما پیرایههایی بر چهره دین زده شده است، باید به اصل و قرآن بازگشت و زنگارها را زدود و باید قرآنرا از قبرستان به جامعه آورد و خواند.
چرا در این بررسی موضوع «زن» را انتخاب کردهاید؟ چون خودتان زن هستید؟
در مورد بحث حقوق بشر و در حوزه پژوهش قرآنی، اولویتها در سه محور مشخص میشوند:1. مسأله آزادی انسان و عقایدش و برخوردها و دیالوگهای قرآن با اندیشههای دیگر. 2. مسأله حکومت و حاکمیت، اطاعت مردم، رعیت، مسألهای مثل بردهداری یا مجازاتها. 3. مسأله زن و حقوق و تکلیف او. در اینجا به مناسبت آنکه این موضوع بیشتر موجب مناقشه بوده است، موضوع سوم را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
در بخش احکام قرآنی چه نقشی برای زنان ترسیم شده است؟
در این بخش درباره حقوق و نقش یا قوانین مربوط به نوع «زن» در جامعه صحبت شده است. در این بخش کلمه «نساء» بهکار برده شده کلمه «امراه»، زوج و انثی نادر است. نکتههای مهم در این بخش عبارتاند از:1. آیات این بخش در مدینه نازل شده، یعنی آن هنگامی که برای اداره کل جامعه وضع قوانین برای ساماندهی و اجرای لحظهای ضروری بوده، طرح شده است. 2. در این بخش، نقش زن در «خانواده» و فقط در رابطه با «مرد» مطرح شده است. کار و مسؤولیت دیگری، حتی تربیت فرزند، نگهداری فرزند و مادری و نگهداری از خانه یا اموال شوهر و... درباره او ترسیم نشده است. در دو مورد درباره شیر دادن زن هم صحبت شده است. 3. در این آیات هرگز خطابی به زن صورت نگرفته و از وی چیزی مستقیما خواسته نشده است. (تنها آیه 22 احزاب خطاب به زنان پیامبر است یا در جای دیگر درباره حجاب به پیامبر خطاب شده که به زبان بگوید.) در آیات احکام تنها به مردان یا جامعه خطاب شده و از آنان خواسته شده است تا حقوق او را رعایت نموده یا درباره او (نساء) تصمیمی بگیرند. افعال درباره نقش زنان به صیغه غایب آمده، بیشتر افعال به زمان مضارع است و نه در صیغه «امر». یعنی توصیف و وضعیت است و نه دستور و امر به زنان.
آیا نساء قشر خاصی از زنان هستند؟
در سوره نساء آیات بسیاری درباره حقوق یتیمان آمده و به صورت ترجیع بندی از اول و در اواسط سوره تکرار شده است. در میان همین آیات به حقوق زنان هم اشاره شده، گویی موضوع «نساء» به مسأله «ایتام» گره خورده است. بهطور طبیعی این استنباط به وجود میآید که لااقل تعدادی از این آیات مربوط به حقوق زنان محروم یا «یتیم» و یا به هر حال زنان فرودست و «حق ضایع شده جامعه» میباشد. مثلاً میفرماید: اگر میترسید که نتوانید در میان یتیمان قسط برقرار کنید، پس از زنان یک یا دو یا سه یا چهار تن را به همسری خود گیرید و اگر بیم دارید که عدالت نکنید پس فقط یک زن اختیار کنید. این راه بهتر است برای آنکه ستم نکنید (3 نساء)، آیه 129 با فاصله در همین سوره، زیر آیه تکمیلی آیه فوق، به این صورت آمده است: «شما هرگز نتوانید میان زنان به عدالت رفتار کنید هر چند خود بسیار راغب باشید، پس به یکی میل نکرده و دیگری را محروم و بلاتکلیف نگذارید». جالب آن است که در آغاز آیه میفرماید: «از تو درباره زنان فتوا میخواهند و در وسط و آخر آیه درباره «یتیمان» فتوا میدهد!
چرا گفتهاید که قرآن دستوری به زنها نداده و اصولاً خطاب آیات قرآن با زنان نیست؟
قرآن در باب خطاب مردان قولهای را مطرح میکمند. از آن جمله:الف) درباره مهر زنان: «مهر زنان را به طیب خاطر بپردازید و اگر خود آنها مقداری را بخشیدند، خوش و گوارایتان باد» (4 نساء). ب) در مورد وجوب غسل و تیمم: در این مورد که در چند جا تکرار شده است (43 نساء و 6 مائده...) گویی خطاب به مردان شده است، زیرا گفته میشود هر گاه که «زنان» را لمس کردید و یا آب نیافتید، به خاکی پاکیزه تیمم کنید. ج) درباره ارث: آیات مربوط به ارث بسیار پرکلمه و دقیق است. در اینجا دو نمونه از عبارات را میآوریم: «شما مردان از آنچه زنان باقی گذاشتهاند، به اندازه یک دوم سهم دارید...» در ادامه به زنان خطابی نمیشود، بلکه آمده است: «و زنان هم یک چهارم از آنچه از «شما» باقی مانده است، به ارث میبرند...»! (نساء آیه 12). د) طلاق: در آیه 20 سوره نساء تعریف معینی از طلاق و جدایی زن و شوهر آمده است: «هر گاه اراده کردید که همسری را (طلاق داده) به همسری دیگر تبدیل کنید (استبدال زوج) و مال بسیار مهر او کردهاید. البته نباید چیزی از مهر او بازگیرید یا به وسیله تهمت زدن مهر او را بازستانید که این گناهی بزرگ و زشتی آشکار است». در این آیه برای طلاق دادن زن، برای مردان غیر از اراده مرد، شرطی قانونی گذاشته نشده است. حتی هنگامی که شوهر بمیرد، باز برای ازدواج دوباره زن به مردان خطاب شده است. «مردانی از شما که میمیرند و زنانی بر جای میگذارند، باید که در مورد زنان خود وصیت کنند که هزینه آنان را یک سال بدهند و از خانه اخراجشان نکنند. پس اگر خود خارج شوند و درباره خود تصمیمی بگیرند، گناهی بر شما نیست» (240 بقره). در اینجا گویی مسؤولیت زن حتی پس از مرگ شوهر هم به نحوی با آن شوهر از دنیا رفته است. اگر چه «رهایی» زن از مرد خواسته شده، ولی به زن گفته نمیشود تو آزادی! ه) در باب ازدواج با مشرکان: به مردان خطاب میشود: «ای مردان مؤمن زنان مشرک را نگیرید، حتی اگر از حسن آنان به شگفت آیید. یک کنیز مؤمن بهتر از آزاد مشرک است» (221 بقره). انتظار میرود در ادامه به زنان مؤمن هم همین خطاب صورت گیرد، ولی آیه چنین ادامه مییابد: «و زنان دختران خود را به مشرکان ندهید تا آنکه ایمان بیاورند، یک برده مؤمن، بهتر از آزاد مشرک است...».
با توجه به نکات فوق آیا قرآن حقوق زنان را ارتقاء داده است یا آنها را محدود ساخته است؟
کلمه نساء از ریشه نسی یا نسیان به معنی فراموشی است (کلمه نساء در کتاب المعجم پیش از نسی آمده است). بنابراین همانطور که برخی پژوهشگران دیگر اشاره نمودهاند «نساء» میتواند به معنی فراموشی شدگان یا طبقه فراموش شده باشد. بر عکس کلمه «مذکر» که به معنی «بسیار به یادآورده شده» میباشد. البته کلمه مقابل «نساء» معمولاً «رجال» است. رجال «و رجل» یعنی مرد کامل و طی طریق کرده، مرد سیاسی، مردی که از محسوسات مرد بودن بالا رفته است. با توجه به این تعریف اینطور فرض میشود کرد که، قرآن با توجه به جو و فضای موجود در آن روز به طبقه مطرح و بسیار به یادآورده شده، دستوراتی درباره گروه از یاد رفته (بخصوص یتیمان و مستضعفان آنها) میدهد و حقوق آنان را یادآوری میکند. احکام قرآن با آنچه در جامعه عرب جاهلی حاکم بوده، سه نوع برخورد داشته است. یا آنرا پذیرفته یا برانداخته و یا آنرا در دراز مدت و بهطور تدریجی تغییر داده است. در مورد «زنان» آنچه را قرآن و اسلام به کلی برانداخته، سه مورد بوده است:الف ـ زنده به گور کردن ب ـ به ارث رفتن ج ـ به زور شوهر کردن زنان و دختران یعنی از همان آغاز بعثت، قاطعانه با این سنتها مبارزه شده و این امر در میان مسلمین دیگر اجرا نشده است. بنابراین ایستادگی در برابر این سنتها قاطع، شفاف و بیپرده بوده است. در مورد زنان آنچه تغییر داده نشد، مسؤولیت و تصمیم گیرندگی مرد در خانواده بهطور عام بوده است. تغییرات دیگری هم ایجاد شد که محتوای آن رویکرد درازمدت داشت. این احکام یا به صورت دستور و یا به صورت توصیههای اخلاقی به مردان، ولی در جهت رعایت حقوق انسانی زنان آمده است. مثلاً به آیه 19 سوره نساء توجه میکنیم: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، حلال نیست بر شما که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید. بر زنان سختگیری نکنید تا قسمتی از آنچه را مهر آنان کردهاید، به جور باز پس گیرید... با آنان خوش رفتاری کنید، حتی اگر دلپسند شما نباشند. بسا چیزی که شما اکراه دارید، ولی خداوند خیری در آن قرار داده است». قسمت اول: قانون و حکمی قاطع (حلال نیست) برای به ارث بردن و به اکراه وادار به شوهر کردن است. قسمت دوم: یک دستور دینی برای جور نکردن و پرداخت کامل مهریه. قسمت سوم: توصیه اخلاقی و برای حسن سلوک مردان. مسؤولیت احقاق حق در احکام قرآن متوجه زن نیست. به زن گفته نشده که حق خود را در جامعه چگونه بازستاند یا درباره خود چه تصمیمی بگیرد (مگر اصلح و اصلاح). اما رویکرد قرآن به سوی حفظ کرامت و مهربانی و خوش رفتاری مرد با زن بوده است. به گفته مهندس عبدالعلی بازرگان، بیشترین تکرار کلمه تقوی در قرآن در رابطه با طلاق و حفظ حدود خدا درباره زنان آمده است.
بنابر آنچه گفته شد، قرآن مرد را برتر از زن میداند
صحبت قرآن از فضیلت است، نه لزوما برتری! آن هم در شرایطی خاص.
اشاره
1. منابع دینشناختی اسلام:
اینکه گوینده محترم ادعا دارد من فقط به قرآن رجوع کرده و فقط از قرآن تحقیق میکنم از جهاتی چند قابل نقد است:
2. قرآن و وضعیت زنان:
گوینده در برخی از موارد ادعا دارد که خطاب قرآن مردانه است و چون مردانه است حقوق زنان نادیده گرفته شده و به عبارتی زنان را به حساب نیاورده است. درحالیکه با اندک تأملی در این موارد مییابیم که دقیقا همین موارد مصداق تمام عیار احقاق حقوق از دست رفته و پایمال شده زنان است که قرآن درصدد احیای آنهاست.
پی نوشت :
1. آل عمران، 3: 7 |