طبقه بندی تفاسیر شیعه بر اساس روش های تفسیری
جمعه 31 شهریور 1391 12:28 AM
|
طبقه بندی تفاسیر شیعه بر اساس روش های تفسیری
علي محمدي يدك*
اشاره
روش شناسی در هر علمی تعریف ویژه همان علم را می طلبد. بر این اساس، روش شناسی در دانش تفسیر نیز دارای تعریف خاصی است و با آنچه در سایر رشته های علمی مطرح است، تفاوت خواهد داشت. از میان تعریف های ارائه شده از روش تفسیر، شاید بتوان بر این تعریف تأکید بیشتری ورزید: «روش تفسیری، استناد به منابعی است که مفسر در تفسیر قرآن به كار می برد». از روش تفسیری به «راهی که مفسر در تفسیر قرآن می پیماید» نیز می توان یاد کرد. بر پایه این دو تعریف، منبع و راهی که مفسر در تفسیر قرآن برمی گزیند، روش تفسیری او به شمار می آید. بدین ترتیب، چنانچه مفسر در تفسیر قرآن از خود قرآن استعانت بجوید، «روش تفسیری قرآن به قرآن» را به کار بسته است. اگر با تکیه بر منبع روایت به سراغ تفسیر قرآن برود «روش تفسیر روایی» را برگزیده است. همین طور است اگر با منابع دیگری نظیر عقل، علم و عرفان به تفسیر قرآن بپردازد. میراث تفسیري شیعه را مي توان از منظر روش شناسی تفسیری نگريست و آن را بر اساس روش هایي كه مفسران به كار گرفته اند مطالعه كرد. مقاله حاضر در مقام داوری دربارة این روش ها نیست؛ بلکه به دنبال ارائه گزارشی از روش های به کار رفته در تفاسیر شيعه است.
كلیدواژه ها:
تفسير، تفسیر شيعي، روش تفسیری، تفاسیر شیعه، طبقه بندی تفاسیر
مقدمه
از صدر اسلام تاكنون كوشش های فراوانی در تفسیر قرآن كریم صورت گرفته است و كتاب های تفسیری بيشماري درباره كل یا بخشی از قرآن نوشته شده اند. ليكن به دلیل ورود برخی مطالب نادرست به متون تفسیری نمی توان به همه این تفاسیر اعتماد كرد و بايد آنها را در معرض داوري و نقد قرار داد. برای داوری دربارة تفاسير باید مبانی، اصول، قواعد و روش های به كار گرفته شده در آنها را شناخت و میزان صحت و سقم آنها را ارزیابی کرد (رک: شاکر، 1382: 7). اهمیت پرداختن به روش شناسی در حوزه دانش تفسیر قرآن از همین نكته برمی خیزد؛ زیرا مجموعه مباحثی كه در قالب كلی روش شناسی تفسیر قرآن ارائه مي شود، در حقیقت نوعی وضعیت سنجی، بررسی و تحلیل محتوایی و حتی شكلي تفاسیر موجود به شمار می آید. امری كه در بهبود وضعیت موجود تفاسیر و رسیدن به نقطه مطلوب به كار خواهد آمد؛ افزون بر این، چالشها، موانع، كاستی ها، ناراستی ها و ضعف ها را برملا کرده، راه را برای بهتر شدن تفاسیر بعدی هموار مي سازد. آگاهي از اين مسائل جویندگان تفاسیر قرآن را از لغزشگاه ها، انحراف ها، تعصب ها و تصلب هاي فكری و فرقهای میرهاند. از دیگر سو آگاهی خواننده از روش و مبانی اندیشگی مفسر در داوری وی نقش آفرین است. خواننده در صورتی می تواند دیدگاه مفسری را رد كند یا بپذیرد كه از مبانی، مكتب و روش وی اطلاعات كافی داشته باشد. به عبارتي، مقدمه قضاوت دربارة هر تفسیر و مفسری، آشنایی با روش و مبانی فكری آن مفسر است. بدون این مقدمه، نمی توان به داوری درستی دست یافت.
پیشینه
هیچ تفسیری را نمی توان یافت كه بر پایه روش علمی خاصی نچرخد؛ بنابراین، روش تفسیر قرآن پیشینه ای به درازای تاریخ تفسیر قرآن دارد. اما «روش شناسی تفسیر قرآن» به زبان علمی امروزی، كه توجه بسیاری از قرآن پژوهان معاصر را به خود جلب كرده، موضوعي جديد است. از این روی، بایستی سابقه روش شناسی تفسیر قرآن را بیشتر در آثار تفسیرپژوهان معاصر جست وجو كرد. كتاب هایی در این باره نگارش یافته، مقاله هایی چند و چون آن را بررسیده و پایان نامه هایی نیز به این موضوع اختصاص یافته اند. در چند دهة اخير بیشتر اين آثار به زبان عربی و فارسی هستند و غالباً با مراجعه و مطالعه همه تفاسیر، روش شناسی تفسیر قرآن را به طور كلی بررسیدهاند. برخی نیز به سراغ روش شناسی یك تفسیر یا یك مكتب تفسیری رفته اند. در این میان نوشته هایی نیز تنها نام روش شناسی تفسیر قرآن را بر خود دارند و در واقع سخن چنداني در اين زمينه ندارند (رک: علوی مهر، 1381: 57 و 58)
چیستی روش تفسیر
پیش از پرداختن به چیستی «روش تفسیر» بهتر است به اختصار دو نکته درباره روش شناسی علوم و واژه های معادل و مترادف با روش تفسیر بيان شود.
روش های تفسیری
همان طور كه اشاره شد، روش تفسیری، داوري بر پاية منابع و مستنداتی است كه مفسر در تفسیر قرآن آنها را به كار می بندد. اگر از اين حيث به تفاسير شيعه بنگريم، مي بينيم
1. روش تفسیر قرآن به قرآن
این روش، سابقه ای به درازای تاریخ اسلام دارد. شخص پیامبر اسلام (ص)، ائمه طاهرین (ع) و برخی صحابيان ایشان همگی از روش تفسیر قرآن به قرآن برای تبيين مفاهیم قرآن بهره برده اند (رک: رجبی، 1383: 208ـ212؛ عمید زنجانی، بی تا: 361 و 362). پس از پیامبر (ص) و ائمه (ع) بزرگانی چون ابن عباس (م 68 ق) و سعید بن جبير (م 95 ق) (رک: علوی مهر، 1384: 73 و 90؛ رجبی، 1383: 209)از نخستین مفسران شیعه بودند كه در تفسیر قرآن از خود قرآن كمك گرفتند. این روند را دیگر مفسران شیعه نیز در ادوار بعدی ادامه دادند. علامه شریف رضی (م 406 ق) از مفسران شیعی اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم است كه از روش تفسیر قرآن به قرآن بهره برده است. وی با نگارش كتاب حقائق التأویل فی متشابه التنزیل اصل اساسی در تفسیر آیه های متشابه قرآن را بازگردان آنها به آیه های محكم دانسته و افزون بر این، بر استفاده از سياق آیه ها در تفسیر قرآن نيز تأكید كرده است. شیخ طوسی (م 460 ق) در تفسير تبیانبا استفاده از این روش، به تفسیر برخی آیه های قرآن به كمك دیگر آیه ها پرداخته است. پس از او، در قرن ششم هجری، امین الاسلام طبرسی (م 548 ق) در تفسیر مجمع البیان برخی آیه های قرآن را با همین روش تفسیر كرده است. مفسران شیعی دوره های بعد، از جمله فیض كاشانی (م 1091 ق) به اندازه دانش و فرصتی كه برای مراجعه به آیه ها داشته اند، این راه را ادامه داده اند؛ قرن چهاردهم اوج بهره گیری از قرآن در تفسیر است. در این دوره، تفسیر های چندي از شیعه با همین روش نگاشته شده اند؛ از جمله: المیزان فی تفسیر القرآن، نوشتة علامه سيدمحمدحسین طباطبایی؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، اثر محمد صادقی تهرانی؛ تفسیر تسنیم، تألیف عبدالله جوادی آملی و تفاسیر موضوعی مانند معارف قرآن، از محمدتقی مصباح یزدی؛ منشور جاوید یا مفاهیم القرآن به قلم جعفر سبحاني و... .
2. روش تفسیر روایی یا نقلی
اگر مفسر در تفسیر قرآن صرفاً از سخنان پیامبر(ص) و ائمه(ع) استفاده كند و از اين راه به سراغ تفسير قرآن برود، به روش او روش تفسیر نقلی یا روایی گفته خواهد شد. از این روش به «روش تفسیر به مأثور» یا «روش تفسیر اثری» نیز یاد شده است.حضرت محمد(ص) و امامان شیعه(ع) از جایگاه مفسران و مبينان حقیقی قرآن، نكاتي را در تفسير و تبيين كلام الاهي بيان مي كردند. صحابیان و دیگر پیروان با استماع و حفظ این احادیث آنها را به نسل های پس از خود انتقال دادند. عالمانی از شیعه نيز با تدوین این روایت ها در قالب دانش تفسیر شیعه به خلق آثاری پرداختند كه بعدها به تفاسیر نقلی و روایی شیعه شهرت یافت. برخی از مهم ترین تفاسیر روایی شیعه كه به دست ما رسیده، به شرح زير است:
3. روش تفسیر عقلی ـ اجتهادی
تفسیر عقلی ـ اجتهادی، مشهورترین روش و مبنای تفسیري در میان دانشمندان
4. روش تفسیر عرفانی
روش تفسير عرفاني[8] بر پایه سیر و سلوك و ریاضت و مجاهدت نفس به شرح آیه های قرآن می پردازد. در این روش، مفسر مدعی است كه خداوند از طریق قلب و دل معانی قرآن را به او الهام می كند و كشف و شهود و داده های درونی، منبع و مستند تفسیر او است. به دیگر سخن، راه رسیدن به تفسیر قرآن، داده های عرفانی مفسر است نه چیز دیگر. بنابراین، عقل و استدلال، روایت، گرایش های ادبی، كلامی، فقهی و نظایر آن در این روش راهی ندارد و یا كمتر بدان ها توجه می شود. درستی یا نادرستی تفسیرهای عرفانی و اقسام آن را در جای خود باید به بحث گذاشت (رک: معرفت، 1380: 2/ 333ـ383؛ ایازی، 1414: 58، 60 و 62 ؛ مؤدب، 1380: 259ـ261). آنچه اكنون باید بدان پرداخت، گزارشی است از به كارگیری این روش در میان برخی تفاسیر شیعه. تفاسیری كه روش غالب یا یكی از روش های آنها عرفان است. این دست تفاسیر عبارت اند از:
5. روش تفسیر علمی[10]
اين روش، از روش های جدید تفسیر قرآن است و سابقة آن را بیشتر باید در تفسیرهای معاصر جست وجو كرد. هواخواهان این روش تفسیری، معتقدند قرآن دربردارندة داده های جدید علمی ـ تجربی است كه با گذشت زمان و پیشرفت دانش های تجربی، بیشتر هویدا می شود. بنابراین، باید از این فرصت بهره برد، از راه دانش های جدید به سراغ قرآن رفت و با چنين دستمایه و منبعی، برخی مفاهیم قرآنی را به دست آورد.
6. روش تفسیر جامع
برخي از تفاسير از تركیب چند روش تفسیری پدید آمده اند. به این تفاسیر كه از قدیمی ترین تفسیرها پس از تفسیر نقلی شمرده می شوند، «تفاسیر جامع» مي گویند. برخی، از آنها به «تفاسیر اجتهادی» یاد کرده اند (علوی مهر، 1381: 209). بیشترین حجم تفاسیری كه تاكنون در شیعه و سنی نوشته شده است، به تفسیر جامع اختصاص دارد (رک: معرفت، 1380: 2/ 245؛ مؤدب، 1380: 291). مفسر در این روش، منابع و مستندات تفسیری متعددی را در کنار هم می چیند و به خلق اثر تفسیری می پردازد. در حقیقت این روش تفسیری ــ که از آن به «روش تفسیر چند منبعی» نیز می توان یاد کرد ــ آمیزه ای است از منبع قرآن، روایت، عقل، عرفان و علم. مهم ترین تفسیرهای شیعیان که با روش تفسیری جامع سامان یافته، عبارت اند از:
سخن آخر
یکی از عرصه های مطالعاتی در زمینه شیعه شناسی، آشنایی با روش های تفسیری شیعیان است. مفسران شيعه با تکیه بر منابع و مستندات تفسیری، از تخصص و دغدغه های ذهنی خود برای بیان تفسیر قرآن و خلق آثار تفسیری به خوبی بهره برده و مکتب تفسیری شیعه را بنا نهاده اند. بازشناسی روش های تفسیری شیعه، ضرورتی است که در صورت تحقق، توسعه و تداوم آن، افزون بر آشنایی با تلاش های مفسران پیشین و بهره مندی از تجارب و مهارت های فنی آنان در تفسیر قرآن، می تواند به ارائه تفاسیر تازه تر با ساختارهای علمی روز و متناسب با نیازهای علمی و عملی جامعه معاصر كمك كند. با شناسایی روش های تفسیری شیعه می توان به نوعی وضعیت سنجی تفاسیر موجود شیعه نیز دست یافت. بدیهی است چنانچه این وضعیت سنجی به خوبی اجرا شود، گام های بعدی برای رسیدن به نقطه مطلوب در تفسیر شیعه استوارتر برداشته خواهد شد.
كتاب نامه
آقا بزرگ تهراني، محمدمحسن (1403ق)، الذريعه الي تصانيف الشيعه، بيروت: دارالأضواء.
پي نوشت
* پژوهشگر در حوزة علميه قم. [1]. برخی از این تعریف ها در مقاله «چیستی و جایگاه روش شناسی» اثر رسول نادری آمده است (رک: نادری، 1389). [2]. برخی از این تعریف ها، افزون بر منبع پیشین، در این منابع نیز قابل مشاهده است: قراملکی، 1385 و 1386؛ جعفریان، 1382؛ خسروپناه، 1386؛ محمدی، 1382؛ شفیعی، 1387؛ نکونام، 1386. [3]. اندکی از این آثار را می توان در بخش منابع همین مقاله مشاهده کرد و برای اطلاع بیشتر رک: علوی مهر، 1381: 370ـ 379. [4]. مرحوم فیض دو تفسیر متوسط و کوچک دیگر به نام الأصفی و المصفی نیز داشته است. الأصفی تفسیر متوسط فیض کاشانی و برگزیده تفسیر بزرگ صافی است. مرحوم فیض در این تفسیر، تفسیر صافی را در بیست و یک هزار بیت خلاصه کرده است. الأصفی تفسیری موجز و لطیف و مشتمل بر مهم ترین مسائل تفسیری به شیوۀ اهل حدیث است. تفسیر المصفی، تفسیر کوچک فیض است که در آن به تلخیص الأصفی پرداخته است (رک: معرفت، 1380: 2/ 210). [5]. این تفسیر تاکنون به چاپ نرسیده ولی نسخه های کامل خطی آن موجود است. علامه شبّر افزون بر این، دو تفسیر دیگر نیز داشته است: 1. تفسیر وسیط یا الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین با حجمی کمتر از تفسیر کبیر (رک: ایازی، 1414: 435ـ 439)؛ 2. تفسیر وجیز که دارای نکته ها و ظرافت های برجستۀ تفسیری است (رک: معرفت، 1380: 2/ 220 و 222). [6]. این مفسر، سه اثر را به روش نقلی در تفسیر قرآن نگاشت: تفسیر کبیر، متوسط و مختصر. تفسیر کبیر او به صورت دست نوشته است و در کتابخانه خانوادۀ وی در قزوین نگهداری می شود. تفسیر متوسط که در سه جلد تنظیم شده، با حذف اسناد احادیث به تفسیر آیات پرداخته است. تفسیر مختصر برغانی در یک جلد و با گزیده هایی از روایت های تفسیری فراهم آمده است (رک: همان: 222). [7]. براي مطالعة بيشتر دربارة موارد مطرح شده، به ترتيب شماره، رك: 1. (معرفت، 1380: 2/ 146)؛ 2. (ایازی، 1378: 75 و 76؛ استادی، 1377: 20-27)؛ 3. (همان: 101 و 102؛ همان: 28-43؛ مؤدب، 1380: 186؛ علوی مهر، 1381: 147)؛ 4. (همان: 97 و 98؛ همان: 44-59؛ همان: 187 و 188؛ همان؛ معرفت، 1380: 2/ 183-187)؛ 5. (همان: 99 و 100؛ همان: 60-67؛ همان: 186 و 187؛ همان: 146؛ همان: 176-179؛ عمید زنجانی، بی تا: 242.)؛ 6. (معرفت، 1380: 2/ 205 و 206؛ ایازی، 1414: 679-683)؛ 7. (شریف لاهیجی، 1373: 1، مقدمه)؛ 8 . (معرفت، 1380: 2/ 207-209؛ ایازی، 1414: 500-506؛ علوی مهر، 1381: 150؛ مؤدب، 1380: 189)؛ 9. (همان: 210-212؛ همان: 200 و 201؛ همان: 148؛ همان: 190؛ عمید زنجانی، بی تا: 243)؛ 10. (همان: 213؛ همان: 731 و 732؛ همان: 149؛ همان: 244 و 245)؛ 11. (مؤدب، 1380: 191)؛ 12. (معرفت، 1380: 2/ 216 و 217؛ ایازی، 1414: 593-597؛ علوی مهر، 1381: 150)؛ 13. (همان: 218)؛ 14. (همان: 222)؛ 15. (ایازی، 1414: 661)؛ 16. (همان: 718 و 722؛ مؤدب، 1380: 194 و 195)؛ 17. (مؤدب، 1380: 195)؛ 18. (ایازی، 1414: 257-260)؛ 19. (مؤدب، 1380: 196)؛ 20. (ایازی، 1414: 143-147؛ مؤدب، 1380: 197)؛ 21. (همان: 123-125؛ همان: 197 و 198)؛ 22. (مؤدب، 1380: 198)؛ 23. (علوی مهر، 1384: 380). [8]. برخی، این روش را از گرایش های تفسیری شمرده و از آن به «گرایش صوفی و عرفانی» یاد کرده اند (رک: علوی مهر، 1381: 217)؛ اما برخی دیگر آن را از روش های تفسیر عقلی دانسته و از آن به «تفسیر باطنی و صوفی» نام برده اند (سبحانی، 1384: 117 و 125). [9]. براي مطالعة بيشتر دربارة موارد مطرح شده، به ترتيب شماره، رك: 1. (علوی مهر، 1384: 227)؛ 2. (همان: 247)؛ 3. (همان: 270)؛ 4. (همان: 273؛ مؤدب، 1380: 264)؛ 5. (معرفت، 1380: 2/ 427)؛ 6. (علوی مهر، 1384: 303)؛ 7. (همان: 311؛ معرفت، 1380: 2/ 428)؛ 8. (همان: 304)؛ 9. (مؤدب، 1380: 267)؛ 10. (همان)؛ 11. (همان)؛ 12. (همان: 268؛ علوی مهر، 1384: 340)؛ 13. (همان: 269)؛ 14. (علوی مهر، 1384: 341)؛ 15. (همان: 342)؛ 16. (همان: 343)؛ 17. (همان: 382)؛ 18. (همان: 383)؛ 19. (همان)؛ 20.(همان: 385؛ مؤدب، 1380: 269). [10]. دسته ای، این روش را در شمار گرایش های تفسیری قرار داده اند (علوی مهر، 1381: 299)؛ اما بعضی دیگر، آن را از روش های تفسیر عقلی شمرده اند (سبحانی، 1384: 113). [11]. براي مطالعة بيشتر دربارة موارد مطرح شده، به ترتيب شماره، رك: 1. (علوی مهر، 1384: 338)؛ 2. (ایازی، 1414: 448؛ مؤدب، 1380: 290)؛ 3. (همان: 568-572؛ همان)؛ 4. (همان: 703-711؛ همان)؛ 5. (علوی مهر، 1384: 382)؛ 6. (ایازی، 1414: 155؛ مؤدب، 1380: 290)؛ 7. (همان: 748-752؛ همان)؛ 8. (همان: 754-761؛ همان)؛ 9. (علوی مهر، 1384: 385)؛ 10. (ایازی، 1414: 207؛ مؤدب، 1380: 290). [12]. براي مطالعة بيشتر دربارة موارد مطرح شده، به ترتيب شماره، رك: 1. (همان: 246؛ علوی مهر، 1381: 209)؛ 2. (همان: 253؛ همان: 210)؛ 3. (همان: 262؛ همان، 1384: 247 و 1381: 211)؛ 4. (همان: 303)؛ 5. (مؤدب، 1380: 296)؛ 6. (همان: 297)؛ 7. (همان: 268). |