پاسخ به:تايپك شيعه شناسي
چهارشنبه 15 شهریور 1391 1:48 AM
بحرى مواج
نگاهى به زندگانى شيخ بهايى
بهاء الدين محمد عاملى، فرزند حسين بن عبدالصمد از عالمان برجسته و مشهورى است كه با بهرهگيرى از گستره توان و دانش خويش، خدمات بسيارى را در ايران و براى مذهب شيعه انجام داد؛ به گونهاى كه او را مجدد شيعه در آغاز قرن يازدهم دانستهاند كه «رياست مذهب و ملت به وى منتقل گرديد».1
وى در سال 953 ق. در شهر بعلبك چشم به جهان گشود و در كودكى با پدرش به ايران آمد و با تلاش و كوشش، به تحصيل دانش پرداخت.
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم
پس از فوت پدر در سال 984 ق. او با سفر به شهرهاى مختلف ايران، كسب علم را ادامه داد و به حجاز، قدس و شام نيز سفر نمود. گستره دانش شيخ بهايى بدان حد بود كه به گفته مورخ همعصرش، در علم ظاهر و باطن، سرآمد روزگار و به اعتقاد اكثر علما و فضلا، رتبهاى عالى داشت.2
نصرآبادى درباره او مىنويسد: «در تزكيه نفس و تصفيه باطن، عديل نداشت. پيوسته از باده شوق، نشئهياب و از شاهد حقيقت، كامروا و كامياب بود».3
«راجر سيورى» نيز شيخ بهايى را در اين كلام توصيف كرد: او چكيده جامعه صفوى عصر شاه عباس بود؛ مهذّب، عالم، دانا و متّقى.4
او در سخنورى بىنظير بود و به عربى و فارسى، اشعار بسيار زيبايى از خود به يادگار نهاده است.5
ارتباط رسمى وى با شاه عباس، از سال 1004 ق. آغاز شد. او در برخى از سفرها، مانند سفر فتح مشهد، شاه را همراهى كرد و نيز در سفرى كه شاه به سال 1008 ق. پياده به مشهد رفت، شيخ بهايى، همراه وى بود. حضور شيخ در دربار، مقتدرانه، همراه با عزت و بزرگمنشى بود؛ به گونهاى كه شاه را به خود نزديك ساخته بود. او با چنين حضورى، به شدت، بر آن دسته عالمانى كه از سر خود باختگى در برابر شاه تعظيم مىكردند، مىتاخت.6
شيخ بهايى را آخرين نماينده برجسته گروه علماى مهاجر در ايران دانستهاند كه بالاترين مقام را در ساختار سياسى و دينى داشته است.7
خدمات چشمگير علمى و اجتماعى شيخ بهايى را در امور ذيل مىتوان نظاره كرد:
الف) عهدهدارى منصب شيخ الاسلامى
شيخ بهايى پس از درگذشت شيخ على منشار، عهدهدار منصب شيخ الاسلامى شد8 و با حضور خود، جايگاه اين منصب را - كه پيشتر، از اهميت آن كاسته شده بود - ارتقا بخشيد. مسئوليت شيخالاسلامى دارالسلطنه اصفهان9، تنها به شهر اصفهان ختم نمىشد وگسترهاى بسيارداشت؛ زيرا شيخالاسلام اغلب شهرهاى كشور، با مشورت و يا حتى حكم شيخالاسلامِ دارالسلطنه اصفهان تعيين مىشد.10
ب) اسطوره توسعه
شيخ، معمارى چهره دست بود كه در طراحى ساخت بناى جديد اصفهان، شاه را يارى كرد؛ آن گونه كه او را دست راست شاه در كار عملى ساختن اين طرح بلندپروازانه مىدانند.11 وى همچنين در طراحى نقشه مسجد شاه اصفهان كه از شاه كارهاى هنر اسلامى است، دست داشت. او حمامى برپايه علوم سينه به سينه و پنهان معمارى و بنايى ساخت؛ حمامى كه طبق گفته شاهدان آن، آب آن، فقط با يك شمع گرم مىشد. اين حمام، چهار دهه پيش تخريب شد.
طراحى ايجاد شبكههاى كامل آبيارى و ارتباطى اصفهان و همچنين بنياد نهادن شهر بازرگانى نجف آباد نيز از ايدههاى شيخ بهايى است.12 وى نقشه باغ زيباى فين كاشان را طراحى كرد. او همچنين ميزان آب زاينده رود را محاسبه كرد و آن را بين اراضى اطراف مسير رودخانه در اصفهان توزيع نمود؛ كارى كه به طومار شيخ بهايى شهرت يافت. اين امر با راه حلهاى پيچيده رياضى صورت گرفت و محاسبه او به گونهاى بود كه بيش از يك و نيم قرن بعد نيز مورد بهره بردارى قرار گرفت و فقط پس از ساختن سد بر روى رودخانه زايندهرود بود كه شيوه توزيع آب او منسوخ شد.13
ج) تدوين كتابهاى مذهبى
شيخ بهايى آثار بسيارى را در رشتههاى مختلف به نگارش درآورد. اين گستره و گوناگونى، مرهون استعداد فراوان و دانش بسيار او بود. تنوع آثار شيخ، حاكى از نبوغ چند بعدى اوست. نصرآبادى مىنويسد:
«تصانيف وتأليفاتش همگى مرغوب، خصوصاً مفتاح الفلاح واربعين وخلاصه در علم حساب و رساله در اسطرلاب و تشريح الافلاك ومشرق الشمسين در فقه و حاشيه بر تفسير قاضى و كشكول. مجملا قريب به صد تصنيف و تاليف دارد؛ جميع مختصر و مفيد.14 كتاب جامع عباسى در علوم دينى را نيز به توصيه شاه عباس تاليف نمود تا همگان از آن سود برند».15
د) تدريس علوم اسلامى
شيخ بهايى، تلاش بسيارى را در تربيت و پرورش شاگردان علوم دينى به خرج داد و حوزه علمى وى، پويايى و طراوتى خاص داشت. اسكندر بيك مىنويسد:
«بحرى است مواج كه آثار فيضانش به اكناف و اطراف رسيده، اكنون وجود شريفآن فريدعصر، زينتبخش رياضجهان وطراوتافزاى عرصه ايران است. جمعى كثير از طلبه علوم و افاضل عصر، از استفاده مجلس او كامياب معنىاند».16
شيخ بهايى در شوال 1030 ق. دار فانى را وداع گفت. اسكندر بيك، مراسم تشييع او را چنين گزارش مىدهد:
«ازدحام خلايق به مرتبهاى بود كه در ميدان نقش جهان، با همه وسعت وفسحت، بر زيريكديگر افتاده،از هجومعام، بردن جنازه دشواربود.17 پيكر آن عالموارسته، بنا بر وصيتش، در پايين پاى مبارك حرمامامرضا (ع) در منزلى كه در ايام اقامت در مشهد مقدس، مَدرس شيخ بود، به خاك سپرده شد».
پی نوشت ها:
1. ميرزا عبداللَّه افندى، رياض العلما، ج 5، ص 160.
2. اسكندر بيك منشى، عالم آراى عباسى، ج 1، ص 248.
3. محمد طاهر نصرآبادى، تذكره نصرآبادى، ج 1، ص 218.
4. راجر سيورى، ايران عصر صفوى، ترجمه عزيزى، ص 152.
5. تذكره نصر آبادى، ج 1، ص 219.
6. جعفريان، صفويه از ظهور تا زوال، ص 247.
7. گرچه پس از او چندين نفر از عالمان جبل عاملى مىزيستند و شيخ حر عاملى نيز عالم پر اهميتى بود كه شيخ الاسلام مشهد مقدس بود، اما اين عالمان در رأس هرم قدرت ساختار دينى نبودند. (ر.ك: صفت گل، ساختار نهاد و انديشه دينى در ايران عصر صفوى، ص 181).
8. محمد يوسف واله، خلد برين، ص 435.
9. عالم آراى عباسى، ج 1، ص 248.
10. جعفريان، ر.ك: صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست، ج 1، ص 268.
11. ايران عصر صفوى، ص 152.
12. همان، ص 155.
13. تاريخ ايران دوره صفويان (پژوهشى از دانشگاه كمبريج)، ترجمه يعقوب آژند، ص 344.
14.تذكره نصرآبادى، ج 1، ص 219.
15. عالم آراى عباسى، ج 1، ص 246.
16. همان، ج 1، ص 249.
17. همان، ج 3، ص 1602.
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی