«تحليل سياسي هفته» - روزنامه جمهوري اسلامي
پنج شنبه 1 تیر 1391 11:21 AM
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛طليعه هفته جاري با سالروز شهادت امام بزرگواري همراه بود كه اسلام راستين و سنت نبوي را كه به واسطه تعاليم و مجاهدتهاي پدر بزرگوارش احياء شده بود، با نثار جان خويش مستحكم ساخت و در جهت حفظ و تقويت آن 14 سال از عمر شريف خود را در زندانهاي حكام ظالم گذراند. آن حضرت به جهت كثرت زهد و عبادت، معروف به "عبد صالح" و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه به "كاظم" مشهور شدند.
هفته جاري به مناسبت سالروز مبعث پيامبر رحمت، اسوه رأفت، تجلي هدايت و فروغ ابديت، حضرت محمد مصطفي(ص) از خجستگي ويژهاي برخوردار بود. هفته پاياني ماه رجب با بعثت فرستادهاي از جنس نور و عاطفه و پيامآوري جهاني همراه بود كه خدايش در حق او فرموده است: "و ما ارسلناك الارحمة للعالمين". براستي كه بعثت پيامبر اسلام، تبلور روح حقيقت جوي انسان و سرچشمه بيداري و برانگيختگي هميشگي است، از اين رو از مسلمانان و پيروان اين آئين انتظار ميرود، فلسفه بعثت پيامبر اكرم را كه حاكم كردن اخلاق و احياي خرد و فضائل انساني بر جامعه و ارائه تصويري شايسته از ادب و متانت در رفتارهاي فردي و اجتماعي است، محقق كرده و در اين راه بكوشند.
به واقع بعثت، سرآغاز يك تحول و دگرگوني اساسي است، تحولي كه جامعه را از ظلم و شرك و فساد، پاك ميكند و آنرا به عالم غيب متصل مينمايد. تغييري بنيادي كه رسوم جاهلي را از پيكر جامعه ميزدايد و با كنار نهادن افراد نادان، فضلا و مهذبين را بر صدر مينشاند. پيامبر خاتم و رسول مكرم اسلام طي 23 سال نبوت، با اخلاق محمدي(ص) توانستند توحيد و معرفت زندگي را به اعراب جاهلي بياموزند و دستورالعملهايي را براي جوامع ارائه كنند كه تا ابديت در جهان موضوعيت دارد.
اين هفته محل التقاي دو ماه آسماني نيز بود. از امروز با پايان ماه رجب، افق ماه شعبان المعظم با همه خجستگي و مواليد فرخندهاش بر ما روي ميگشايد و اميد آنكه از فرصت اين ماه براي پالايش روحي از پيرايهها و زنگارهاي دنيوي كه در طول زمان بر آدمي نقش بسته، استفاده شود.
هفته جاري در سالروز مبعث خجسته پيامبر عظيم الشان اسلام، رهبر انقلاب در ديدار مسئولان نظام ضمن بر شمردن بركات بيشمار بعثت، برانگيخته شدن فكر و انديشه و همچنين تهذيب اخلاق را مورد تاكيد قرار داده و فرمودند: "جامعه امروز، به شدت نيازمند انديشيدن، خردورزي، تفكر و ريشه يابي مشكلاتي است كه از هر سو بشريت را احاطه كرده است."
حضرت آيتالله خامنهاي با تبيين توطئههاي بيوقفه زورگويان جهاني براي كنترل و منحرف كردن انقلابها افزودند: "ملتها با تكيه بر گنجينه خدادادي تفكر و خرد و حسن ظن به وعدههاي نصرت الهي ميتوانند روي پاي خود بايستند و با مقاومت در برابر سلطه گران، سرنوشت خويش را رقم زنند."
در هفته جاري، مذاكرات هستهاي با گروه 1+5 در مسكو بدون دستيابي به نتيجهاي ملموس و قابل ارائه، به پايان رسيد. بسياري از كارشناسان معتقدند ماهيت مواضع غرب و كاترين اشتون رئيس هيات مذاكره كننده اروپايي، هرگونه روزنهاي را براي رسيدن به توافق هستهاي مسدود كرده است و لذا اين بار نيز عليرغم گامهاي عملياتي ايران براي اعتمادسازي در نشست مسكو شاهد رويكردي مثبت از طرف مقابل نبوديم. آنچه مسلم است اينست كه هدف اشتون به عنوان مسئول مذاكره كننده ارشد هستهاي غرب بر جلوگيري از دستيابي ايران به حقوق هستهاي و متوقف كردن فعاليتهاي غني سازي هستهاي كشورمان متمركز است.
مذاكرات مسكو نشان داد كه غربيها حتي به توافقات اوليه در اجلاس اسلامبول و بغداد نيز پايبند نبوده و اعتمادسازي را امري يكطرفه و منحصر به ايران ميدانند و حاضر نيستند گامهاي متقابل را در راه رسيدن به توافق بردارند. طبعاً اين باج خواهيها، چيزي نيست كه ملت ايران زير بار آن برود و شكاف عميق موجود بين ديدگاهها و مطالبات دو طرف به تنهايي با حسن نيت طرف ايراني قابل ترميم نيست.
شايد تنها دستاورد اجلاس مسكو، كاهش سطح مذاكرات و عدم پذيرش حقوق هستهاي قانوني ايران از سوي غرب بود كه طبعاً نميتواند گامي به جلو محسوب شود ولي برخي تحليلگران بر اين باورند كه عليرغم خاكستري شدن جو مذاكرات، هيچ يك از طرفين نميخواهند پايان روند ديپلماسي را اعلام كنند و اميدوارند براي زنده نگهداشتن گفت وگوها، عليرغم اختلافات عميقي كه بين دو طرف وجود دارد، كارشناسان به نتايج ملموسي براي ادامه مذاكرات دست يابند.
در صحنه بين المللي، تحولات مصر، مهمترين موضوع خارجي هفته را تشكيل ميداد و در كنار آن، ادامه بحران در سوريه و مرگ وليعهد عربستان از ديگر موارد مهم خبري خارجي طي يك هفته گذشته بودند.
در مصر، در آستانه برگزاري رخداد مهم و حساس برگزاري مرحله دوم انتخابات رياست جمهوري، نظاميان دست به دو اقدام كودتاگونه زدند كه موجي از اعتراض و خشم مردم مصر را موجب شد و تحولات سياسي اين كشور را با پيچيدگي و ابهام بيشتر مواجه نمود. در مورد نخست، دادگاه قانون اساسي مصر كه تحت نفوذ و حمايت شوراي نظامي مصر قرار دارد عضويت يك سوم از نمايندگان مجلس را بياعتبار اعلام كرد. اين تشكيلات، حتي فراتر از اين، اعلام كرد مجلس تازه تشكيل شده به دليل عدم انطباق با قانون اساسي، صلاحيت فعاليت ندارد و بايد منحل شود. اين حكم به اصطلاح دادگاه مصري در عين اينكه شوك خبري بزرگي به جهان وارد كرد، مردم مصر را بيشتر به اين نكته آگاه كرد كه اراده بسيار جدي براي به شكست كشاندن انقلابشان و باز گرداندن بساط سابق در جريان است. شوراي نظامي پس از اينكه اين حكم را مورد تأئيد قرار داد، بلافاصله تبصرهاي به قانون اساسي اضافه كرد و براساس آن، اختيارات رئيس جمهوري منتخب را محدود كرد و قدرت اين شورا را به شكل وسيعي افزايش داد.
ناظران اين تحول را به عنوان دومين كودتاي نظاميان ارزيابي كردند. در پي اين اقدامات، شهرهاي مصر طي روزهاي گذشته صحنه اعتراضات گسترده بود. اخوان المسلمين، به عنوان بزرگترين تشكل صحنه سياسي مصر نيز به اين اقدام اعتراض كرد.
برگزاري دور دوم انتخابات رياست جمهوري مصر در چنين فضايي، موجب شد تا سردرگمي و نااميدي مردم نسبت به دور قبل بيشتر شود و نتيجه آن شد كه كمتر از نيمي از واجدين شرايط راي در پاي صندوقها حاضر شدند. در اين ميان برخورد كشورهاي غربي با اقدامات كودتاگونه شوراي نظامي نيز قابل تأمل ميباشد. اين كشورها كه خود را مدعي دفاع از دمكراسي جلوه ميدهند هيچ گونه واكنش و اعتراض به اقدام شوراي نظامي مصر نشان ندادهاند.
مصر اكنون در برهه بسيار حساسي قرار دارد كه تحولات جاري آن نه تنها بر سرنوشت و آينده اين كشور تأثير تعيين كنندهاي خواهد داشت بلكه بر كل منطقه و بخصوص كشورهاي عربي كه مردمشان عليه ظلم و استبداد حاكمانشان قيام كردهاند تأثير خواهد گذاشت. اين حساسيت و اهميت موجب شده است تا تلاشهاي بسيار گسترده سازمان يافتهاي در داخل و خارج مصر براي تغيير جهت تحولات و جلوگيري از پيروزي انقلاب به جريان بيفتد. هرگونه عقب نشيني و غفلت مردم مصر در برابر توطئههاي جاري ضربهاي سهمگين و خسارتي جبران ناپذير وارد خواهد ساخت كه سالها آثار و تبعات آن ادامه خواهد داشت.
اين هفته، بحران در سوريه ادامه يافت. همزمان با ادامه درگيريها، در صحنه ديپلماسي نيز شاهد رويدادهاي تازهاي بوديم. در مكزيك، باراك اوباما رئيس جمهوري آمريكا در ديدار با همتاي روسي اش، پوتين، شديداً تلاش كرد تا وي را به پذيرش نظرات واشنگتن در مورد سوريه، از جمله باز كردن مسير اقدام نظامي عليه حكومت سوريه وادار سازد. اما براساس گزارشهاي منتشر شده، اين تلاش اوباما سودي نبخشيده است و روسها همچنان بر موضع قبلي خود در قبال مسئله سوريه باقي ماندهاند. قبل از آن نيز ويليام هيگ وزير خارجه انگليس به مسكو سفر كرده و تلاش مشابهي را به خرج داده بود تا بلكه بتواند مقامات روسيه را به چرخش در مواضع شان ترغيب سازد كه وي نيز ناكام ماند.
غربيها با در پيش گرفتن شگردي مشخص، روسيه و چين را به دليل حمايت از دولت سوريه به تداوم كشتارها در سوريه متهم ميكنند و در مقابل، ميكوشند خود را مدافع مردم سوريه جلوه دهند و از اين طريق به مسكو و پكن فشار وارد ميسازند. اين درحالي است كه روسها متقابلاً آمريكاييها را به مسلح كردن گروههاي شورشي در سوريه متهم ساخته و اين اقدام را زمينه ساز خونريزيهاي بيشتر عنوان نمودهاند.
در اين ميان به نظر ميرسد آنچه كه ارزش ندارد، خون مردم و غيرنظاميان سوريه است كه به زمين ميريزد. طرح كوفي عنان به عنوان راه حل مسالمت آميز براي حل بحران سوريه نيز با كارشكني عواملي در داخل و خارج سوريه عملاً با شكست مواجه شده است. اساساً گروههاي تروريست در داخل و حاميان غربي و عربي آنها در خارج از ابتدا هم تمايلي به حل مسالمت آميز بحران سوريه نداشتهاند. اين دسته تنها به اهداف خود ميانديشند و ساقط كردن حكومت كنوني سوريه را تنها راه نيل به اين اهداف ميدانند. همين مسئله، علت اصلي تداوم جنگ و خون ريزي در سوريه ميباشد.
اين هفته، در پي مرگ نايف بن عبدالعزيز، وليعهد عربستان، سلمان بن عبدالعزيز به عنوان وليعهد جديد انتخاب و يا به عبارت صحيح تر، منصوب شد. اساساً در عربستان قدرت در بين خاندان عبدالعزيز دست به دست ميشود و مردم عربستان كمترين دخالتي در تعيين وليعهد و ساير رهبران ندارند. اين شكل حكومت قبيلهاي و كاملاً خودكامه در حالي جريان دارد كه معدود اثري از اينگونه حكومتها در جهان باقي مانده است و كشورهاي عربي نيز هم اكنون يكي پس از ديگري، رهبران غيرمنتصب و ديكتاتور را از اريكه به زير ميكشند و سرنوشت خود را به دست ميگيرند.
نايف بن عبدالعزيز كه سالها پست وزارت كشور عربستان را نيز در اختيار داشت به تندروي و افراطي گري مشهور بود و در سركوب قيام آزاديخواهانه و عدالت جويانه مردم عربستان نقش اصلي را داشت. از وي همچنين به عنوان طراح اصلي لشكركشي عربستان به بحرين و سركوب مردم آن كشور نام برده ميشود و بيدليل نبود كه مردم بحرين پس از شنيدن خبر مرگ وي به شادماني و خوشحالي پرداختند.
سلمان بن عبدالعزيز، جانشين نايف اكنون با چالشهاي دشوارتري مواجه است. تشديد موج اعتراضات داخلي در عربستان و تبعات قيامها و پيروزيهاي پي در پي مردم كشورهاي عربي عليه حكومتهاي ديكتاتوري، كار را براي وليعهد جديد عربستان دشوارتر ساخته است.
ناگهان چقدر زود دیر می شود...