0

نظر شیعه و سنی درباره ضرورت امامت/ «قاعده لطف» نخستین دلیل وجوب امامت است

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نظر شیعه و سنی درباره ضرورت امامت/ «قاعده لطف» نخستین دلیل وجوب امامت است
جمعه 22 اردیبهشت 1391  11:07 PM

نسخه چاپيارسال به دوستان
در‌ گفت‌وگو با فارس مطرح شد
نظر شیعه و سنی درباره ضرورت امامت/ «قاعده لطف» نخستین دلیل وجوب امامت است

خبرگزاری فارس: مدیر گروه کلام پردیس قم دانشگاه تهران با بیان اینکه همه متکلمان اسلامی ـ چه شیعی و چه سنی ـ بر ضرورت وجوب امامت اتفاق نظر دارند، به بیان ادله عقلی ضرورت امامت پرداخت و «قاعده لطف» را نخستین دلیل آن نام برد.

خبرگزاری فارس: نظر شیعه و سنی درباره ضرورت امامت/ «قاعده لطف» نخستین دلیل وجوب امامت است

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس در ادامه سلسله مباحث «مهدویت و انتظار» گفت‌وگوی مشروحی با حجت‌الاسلام و المسلمین «روح الله شاکری» استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم و بنیاد فرهنگی مهدی موعود انجام داده‌ایم که این هفته بخش نخست آن تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

وجه تمایز شیعه با دیگر فرقه‌های اسلامی در امامت است

حجت‌الاسلام روح الله شاکری در ابتدای این گفتگو بیان داشت: یکی از مباحث مهم و کلیدی ـ که جامعه شیعه را از دیگر فرقه‌های اسلام ممتاز می‌کند ـ بحث «امامت» است. از نظر اعتقادی مباحث امامت ـ چه امامت عامه (مباحث کلی) و چه امامت خاصه (مربوط به یک امام خاص) ـ جایگاه بلندی دارد.

وی گفت: دانشمندان و متکلمان در اثبات امامت ائمه در طول تاریخ کوشش‌های فراوانی کرده‌اند، و در این راستا از دو روش عقلی و نقلی (قرآن و روایات) بهره گرفته‌اند.

استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم گفت: محور بحث در این گفتگو، بهره گیری از روش عقلی در اثبات امامت حضرت ولی عصر(ع) است و هر چند بحث در اثبات حضرت مهدی (ع) است؛ ولی مباحث مطرح شده در بخش امامت عامه نیز به عنوان پیش فرض بیان می‌شود تا نتیجه روشنی به دست آید.

4 مقدمه برای اثبات امامت حضرت مهدی (عج)

وی گفت: در این راستا چهار مقدمه برای اثبات امامت حضرت حجت (عجل الله فرجه) بیان می‌شود:

الف. ضرورت وجود امام (وجوب امام)

ب. اوصاف امام (مانند عصمت)

ج. مصداق یابی به واسطه برهان و تقسیم منطقی

د. وجود حضرت مهدی (ع)

وی افزود: در استدلال، این مقدمات به کار خواهد رفت که سه مقدمه آن عقلی و مقدمه چهارم حسّی است که هیچ گونه ضرری به عقلی بودن استدلال وارد نمی‌کند.

مقدمه اول: ضرورت وجود امام

حجت الاسلام شاکری گفت: وجود امام و خلیفه پیامبر (ص) و پیشوای مسلمین، مورد قبول همه مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنّی است. این انگاره به قدری اهمیت دارد که وقتی به اهل سنّت درباره ماجرای سقیفه اعتراض می‌شود که چرا عده ای از صحابه ـ از جمله خلیفه اول و دوم هنوز بدن پیامبر اکرم (ص) را غسل و کفن نکرده، به مسأله جانشینی پرداختند، می‌گویند: امامت و رهبری امت اسلامی، مهم تر از تجهیز و کفن و دفن پیامبر (ص) است!

وی ادامه داد: پس مسأله ضرورت وجود امام، نه تنها برای شیعه؛ بلکه حتی برای فرقه‌های مختلف اهل سنّت نیز جدّی و پر اهمیّت است و آنان نیز در این که امامت و خلافت، امری بایسته و ضروری است، تردید ندارند، منتها در کیفیت و وجوب آن، با شیعه اختلاف دارند که در طول بحث روشن خواهد شد.

دیدگاه فرقه‌های کلامی شیعه در مورد امامت

وی گفت: از نظر امامیه، امامت واجب است. مؤید این مطلب، کلام یکی بزرگان امامیه، خواجه نصیر الدین طوسی، است که فرمود: «الامامیة یقولون، نصب الامام لطف، لانّه یقرب من الطاعة و یبعد عن المعصیة و اللطف واجب علی الله تعالی»؛ یعنی، امامیه می‌گوید: نصب امام، لطف است؛ زیرا مردم را به طاعت نزدیک می‌کند و از معصیت دور می‌سازد و لطف بر خداوند واجب است.

شاکری یادآور شد: فریقین قائل به وجوب امامت هستند، ولی در این که این وجوب بر خدا است یا بر مردم اختلاف نظر دارند. قول به «وجوب بر خدا»، وجوب کلامی است که امامیه بدان معتقد است؛ ولی قول به «وجوب بر مردم»، وجوب فقهی است که فرقه‌های اهل سنّت بر آن دیدگاه هستند.

وی گفت: مقصود از وجوب کلامی، این است که فعلی، مقتضای عدل یا حکمت یا جود یا رحمت یا دیگر صفات کمال الهی است و چون ترک چنین فعلی، مستلزم نقص در ساحت خداوند و در نتیجه، محال است؛ پس انجام دادن آن، واجب و ضروری است. البته کسی، آن فعل را بر خداوند واجب نمی‌کند؛ بلکه او خود، به مقتضای صفات کمال و جمالش، آن را بر خود واجب می‌کند؛ چنان که فرموده است: (...کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَة) و نیز فرموده است: (إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى‏) و آیات دیگر. لذا امامیه، امامت را مقتضای حکمت و لطف خداوند می‌داند و بر این اساس، آن را بر خداوند واجب می‌شمارد.

دیدگاه اسماعیلیه در مورد امامت چیست؟

مدیر گروه کلام پردیس قم دانشگاه تهران گفت: مشهور این است که اسماعیلیه نیز مانند امامیه معتقد به وجوب امامت است (حتی وجوب بر خدا)، البته بین دیدگاه امامیه و اسماعیلیه در فلسفه امامت اختلاف نظر وجود دارد؛ زیرا آنان معتقدند: فلسفه آن، تعلیم معرفت خداوند به بشر است. مرحوم فاضل مقداد می گوید: «اسماعیلیه، امامت را بر خداوند واجب می دانند تا معرفت خداوند را به بشر تعلیم دهد».

استاد شاکری گفت: «اسماعیلیّه عالم ممکنات را به دو عالم باطن (امر و غیب) و عالم ظاهر (خلق و شهادت) تقسیم کرده‌اند. عالم باطن یا امر، مشتمل بر عقول و نفوس و ارواح است و نخستین موجود در این عالم «عقل اوّل» است و سپس عقول دیگر و نفوس قرار دادند. آنان، امام را مظهر عالم باطن یا عالم امر می‌دانند و رتبه اش بر نبی ـ که مظهر نفس است ـ برتر است. از این رو، معرفت به خداوند جز توسط امام، حاصل نمی‌شود. بنابراین نسبت وجود امام با وجود خداوند، نسبت مظهر و ظهور مَجلی و تجلّی است، یعنی وجود خداوند، در وجود امام، متجلّی می‌شود».

دیدگاه زیدیه درباره امامت چیست؟

وی گفت: زیدیه اگر چه با امامیه در مصادیق و شرایط امام اختلاف نظر جدی دارند؛ ولی معتقد به وجوب امام هستند (آن هم وجوب بر خدا). خواجه نصیر الدین طوسی آنان را از طرفداران وجوب نصب امام بر خدا می‌داند. البته گفته شده که عده کمی از آنان معتقد به «وجوب نصب امام بر خدا» نیستند.

وی افزود: به هر حال در اصل وجوب و ضرورت امام، با سایر فرقه‌های شیعه هم عقیده هستند.پس فرقه‌های شیعه، معتقد به وجوب امام و ضرورت آن در جامعه هستند؛ هر چند در فلسفه وجود امام، اختلافاتی دارند.

دیدگاه فرقه‌های کلامی اهل سنّت چیست؟

این استاد حوزه و دانشگاه گفت: در بررسی فرقه‌های اهل سنت پی می‌بریم اشاعره به وجوب امام معتقدند. این مطلب از بیشتر کتاب‌های آنها به دست می‌آید؛ ولی از آنجا که به حسن و قبح عقلی معتقد نیستند، وجوب امامت را از باب «وجوب بر مردم» (وجوب فقهی) می‌دانند. یکی از علمای بزرگ اشاعره، قاضی عضد الدین ایجی، در این زمینه می‌گوید: «نصب الامام عندنا واجب علینا سمعاً».

وی گفت: بر این اساس، آنان نیز معتقد به نصب امام و ضرورت امام در جامعه اند؛ اما با دو تفاوت: 1. وجوب از باب «بر مردم» است؛ 2. وجوب به دلیل عقلی نیست؛ بلکه به دلیل نقلی است.

شاکری گفت: اکثریت قاطع فرقه معتزله، قائل به وجوب امام هستند و تنها دو متکلم معتزلی ـ ابوبکر اصمّ و هشام بن عمرو فوطی ـ به وجوب امامت اعتقادی ندارند. در نزد اینان «وجوب بر مردم» است.

حجت الاسلام شاکری گفت: «ما تریدیه» معتقد به وجوب امام هستند وجوب امامت در نظر آنها، از قسم «وجوب بر مردم» (وجوب فقهی) است.

وی گفت: ماتریدیه با اشاعره در این جهت هم عقیده اند که وجوب امامت از دلایل نقلی فهمیده می‌شود.

شاکری به دیدگاه وهابیان پرداخت و گفت: این گروه نیز امامت و خلافت را واجب می‌دانند؛ ولی قائل به وجوب کفایی آن هستند. یکی از آنها در شرح کتاب  لمعة الاعتقاد ابن قدامه مقدسی چنین می‌نویسد: «الخلافه منصب کبیر و مسؤولیة عظیمه و هی تولی تدبیر امور المسلمین بحیث یکون هو المسؤول الاوّل فی ذلک. و هی فرض کفایه، لأنَ امور الناس لا تقوم الّا بها»؛ یعنی، خلافت، منصبی بزرگ و مسؤولیتی عظیم است و آن عبارت است از عهده دار شدن تدبیر امور مسلمانان به گونه‌ای که وی (خلیفه و والی) مسؤول نخستین در این باره به شمار می رود. خلافت واجب کفایی است، زیرا امور مردم، بدون آن قوام نخواهد یافت.

وی افزود: فرقه‌های شیعه و سنی، به ضرورت وجود یا وجوب امام معتقدند و در این مورد اتفاق نظر دارند. هر چند در برخی مسایل نظیر این که این وجوب کلامی (وجوب بر خدا) است یا وجوب فقهی (وجوب بر مردم) اختلاف نظر دارند.

دلیل یا دلایل وجوب امامت چیست؟/ قاعده لطف، اولین دلیل برای امامت است

دکتر شاکری گفت: یکی از براهین عقلی ـ که متکلّمان، زیاد به آن استدلال می کنند ـ «قاعده لطف» است و به صراحت می‌توان گفت: شیوه رایج گذشتگان همین قاعده بوده است.

وی افزود: شیخ طوسی (ره) می گوید: «لطف عنایتی است که انسان را در انجام دادن عملی که باید آن را انجام دهد برمی‌انگیزد و او را یاری می‌کند؛ به طوری که اگر این یاری و انگیزه نباشد، وی آن کار را انجام نمی‌دهد، و نیز او را از انجام کاری که نباید انجام دهد، دور می‌کند و باز می‌دارد. لطف دارای سه مرحله است: توفیق (فراهم آوردن وسایل و امکانات لازم)، ارشاد و راهنمایی (نشان دادن راه)، و رهبری در عمل (ایصال الی المطلوب)»

استاد مرکز تخصصی مهدویت توضیح داد: «لطف» از صفات فعل خداوند است نه ذات و مراد از آن، هر فعلی است که خداوند نسبت به مکلفین انجام می‌دهد و به واسطه آن بندگان را به اطاعت نزدیک می کنند و از معصیت باز می‌دارد.

شاکری افزود: «قاعده لطف» با «قاعده اصلح» تفاوت دارد. مصالح گاهی دینی و گاه دنیوی است. اگر مصلحتی دینی بود که نزدیک کننده به طاعت و دور کننده از معصیت باشد و در تکلیف دخالت کند، به آن لطف گویند. اما اگر مصلحت دنیوی بوده و در دایره تکلیف دخالت ندارد، به آن اصلح گویند.

نویسنده و پژوهشگر مسائل مهدویت گفت: لطف به لحاظ تأثیر و بهره مند ساختن انسان ها، دو قسم است: «لطف محصّل» و «لطف مقرّب»، لزوم وجود پیشوای الهی، از مصادیق هر دو نوع می‌تواند باشد.

وی گفت: «لطف محصّل» عبارت است از انجام زمینه و مقدماتی از سوی خداوند که تحقّق هدف آفرینش، بر آنها متوقف است؛ به گونه ای که اگر خداوند، این امور را در حق انسان ها انجام ندهد، کار آفرینش لغو و بیهوده می‌شود. برخی از مصادیق این نوع لطف، بیان تکالیف شرعی، توانمند ساختن انسان‌ها برای انجام دادن تکالیف، نصب و معرفی ولی و حافظ دین و... است. لطف به این معنا، محقِّق اصل تکلیف و طاعت است.

وی گفت: «لطف مقرّب» عبارت است از اموری که خداوند برای بندگان انجام می‌دهد و در سایه آن، هدف از تکلیف برآورده می‌شود؛ به گونه ای که اگر این امور انجام نمی‌شد، امتثال و اطاعت برای عده زیادی امکان پذیر نبود.

وی به برخی از نمونه‌های این نوع لطف، اشاره کرد و گفت: وعده بهشت به نیکوکاران و عذاب جهنم برای بدکاران، نعمت ها و سختی ها به عنوان ابتلا، امر به معروف و نهی از منکر و... از جمله این نوع لطف است.

دلالت قاعده لطف بر امامت چگونه است؟

حجت الاسلام شاکری گفت: بیشتر دانشمندانِ علم کلام، مسأله امامت را از مصادیق «لطف مقرّب» دانسته و در این زمینه بحث کرده‌اند. اثبات ضرورت امامت بر اساس «قاعده لطف» چنین است که خداوند، تکالیفی را بر بندگان واجب کرده است، غرض او، اطاعت و پیروی انسان‌ها از آن تکالیف است تا در سایه آن، به کمال و سعادت مطلوب برسند. این مهم  بدون انجام دادن اموری مثل نصب امام معصوم، وعد و وعید و... محقّق نمی‌شود و خدای حکیم، حتماً این امور را انجام می‌دهد تا نقض غرض در تکلیف لازم نیاید.

وی گفت: بیشتر دانشمندان بزرگ کلامی با ذکر مثالی، می‌گویند: هر گاه کسی، غذایی آماده کند و هدف او دعوت افرادی باشد، به آنان پیغام بدهد و با این که می‌داند آنان نشانی و راهنما ندارند، ولی برایشان راهنما نفرستد یا نشانی را به آنان نگوید؛ مسلماً کار عبث و بیهوده می‌کند.

این استاد حوزه و دانشگاه گفت: اولاً هدف و غرض اصلی خداوند از تشریع تکالیف، اطاعت و پیروی بندگان است؛ نه این که هدف، صرفاً بیان تکالیف باشد.

وی گفت: عقل سلیم، حکم می‌کند که پیمودن راه کمال و رسیدن به سعادت، با عمل به برنامه‌هایی است که عقل و شرع، آنها را بیان کرده‌اند و چون این هدف، مربوط به نوع انسان است و او بدون لطف الهی به آن نمی‌رسد؛ این لطف بر خدا واجب است.

وی گفت: قرآن، در موارد گوناگون، این مضمون را بیان می‌کند که اگر خداوند، دستوری داده، یا لطفی کرده است و یا ضرری را متوجه انسان‌ها ساخته، هدف انجام دادن، دستورها بوده است تا در سایه آن، به کمال مطلوب برسند.

حجت الاسلام شاکری نصب امام از مصادیق «لطف مقرّب» نیز هست. این پیش فرض، با توجّه به تعریف مقام امامت و وظایف و اوصاف آن، کاملا روشن و پذیرفتنی است. مرتبه امامت، نزدیک به مرتبه نبوّت است، با این این فرق که پیامبر، مؤسّس تکالیف شرعی است و امام، حافظ و پاسدار آن به نیابت از پیامبر است.

وی افزود: شکی نیست که محافظت از قوانین و سایر کارکردهای امام، انسان‌ها را به سوی پیروی از دستورات الهی نزدیک می‌کند و از سرکشی بر کنار می‌دارد. از طرفی هر گاه جامعه، رهبری داشته باشد که آنان را از تجاوز و نزاع باز دارد و به صلح و عدل و انصاف وا دارد، چنین جامعه‌ای، به صلاح نزدیک و از فساد و تباهی دور می‌شود. حال اگر چنین رهبری، از جانب خدا بوده و معصوم هم باشد، دیگر جای تردیدی در لطف بودن آن نمی‌ماند. نصب پیشوا و امام معصوم الهی، هیچ گونه مفسده و مزاحمی ندارد تا خداوند به جهت آن مفسده و یا تزاحم با امر دیگر، از نصب امام صرف نظر کند.

بایستگی وجود کارشناس برای دین خدا، دومین دلیل برای امامت است

استاد حوزه علمیه قم گفت: دلیل دوم امامت، لزوم وجود کارشناس دین است. با پذیرش خاتمیّت رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جامعیت دین اسلام، این مشکل رخ می‌دهد که پیامبر اکرم (ص) در طول 23 سال ابلاغ رسالت، فرصت نیافت که همه جزئیات و تفاصل بایسته برای راهنمایی و رهبری امت را تبیین کند و شیوه‌های آن را در گفتار و عمل ارائه دهد. علاوه بر این که مردم نیز توانایی درک بعضی از معارف را نداشتند و برخی مباحث و مسائل نیز مورد نیاز نبود تا مردم آن را یاد بگیرند و به دیگران برسانند.

وی گفت: از اینجا مسأله احتیاج به کارشناس بعد از رحلت پیامبر (به عنوان امام) مطرح می‌شود؛ یعنی، کارشناس امر دین که به اشتباه دچار نشود و خطایی از او سر نزند.

وی افزود: این مسأله یک ضرورت عقلی و شیوه پذیرفته شده در میان عقلا است که در هر کاری متخصّص آن را می‌طلبند و در مواجهه با هر مکتب و طرح پیچیده‌ای، کارشناس آن را جست و جو می‌کنند؛ زیرا بدون متخصّص و کارشناس، رسالت علمی و دینی، ناتمام می ماند و سرانجام به تباهی کشیده می‌شود.

حجت الاسلام شاکری گفت:  پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در طول حیات خود، مسؤولیت‌هایی داشته که عبارت بود از:

1. شرح و تفسیر آیات الهی و کشف اسرار آنها؛

2. شرح و بیان احکام مستحدثه در زمان حیات پر برکت خویش؛

3. دفع شبهات و پاسخ به سؤالات اهل کتاب؛

4. حفظ دین از تحریف.

وی گفت: اینها امور چهارگانه‌ای بود که پیامبر اکرم (ص) در حیاتش بدان ممارست می‌کرد. حال بعد از رسول اکرم (ص) چه کسی باید عهده دار چنین مسؤولیتی باشد؟ سه احتمال وجود دارد:

الف. شارع مقدّس، مسأله را مهمل بگذارد و کاری به بعد نداشته باشد! که این احتمال، محال است.

ب. مسأله را مهمل نگذارد؛ بلکه امّت بعد از پیامبر، مسؤولیت‌های او را انجام دهد. این هم با توجه به مسائل بعد از رحلت پیامبر (ص) و حوادثی که بعد از رحلت اتفاق افتاد و جامعه اسلامی را دچار تفرقه و جدایی کرد، قابل پذیرش نیست.

ج. خداوند این مسؤولیت را به شخصی مانند پیامبر (ص) بسپارد که شئون مختلفی (مثل تفسیر معصومانه از دین و...) داشته باشد.

وی گفت: از این سه، دو احتمال نخست باطل است، و احتمال درست نصب جانشین پیامبر و امام از سوی خداوند است.

سیره مسلیمن، سومین دلیل برای امامت است

پژوهشگر مسائل مهدویت گفت: سومین دلیل امامت، سیره معصومین است: متکلمین در کتاب‌های کلامی خود این دلیل را آورده‌اند؛ نظیر: خواجه نصیر الدین طوسی در تلخیص المحصل، عضد الدین ایجی در مواقف، سعد الدین تفتازانی در شرح مقاصد و شرح عقاید نسفیه، شهرستانی در نهایه الاقدام و آمری در غایه المرام.

وی گفت: با پژوهش در سیره مسلمانان ـ به ویژه مسلمین صدر اسلام ـ روشن می‌شود که آنان، وجوب امامت را امری مسلّم و تردید ناپذیر می‌دانستند.

اجرای احکام، حدود و حفظ نظام اسلامی، چهارمین دلیل برای امامت است

حجت الاسلام شاکری گفت: چهارمین دلیل امامت اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی است. بدون تردید شارع مقدس، از مسلمانان خواسته است که حدود اسلامی را اجرا و مرزهای کشور اسلامی را از تجاوز دشمنان حفظ کنند و پاسدار کیان اسلام و امت اسلامی باشند. از طرفی، تحقّق این هدف، بدون وجود امام و پیشوایی با کفایت و مدبّر، امکان پذیر نیست. از آنجا که مقدمه واجب چون خود واجب، واجب است؛ پس نصب امام واجب خواهد بود. سعدالدین تفتازانی به این دلیل در شرح مقاصد اشاره کرده است.

وجوب دفع ضررهای بزرگ و منفعت داشتن امامت، پنجمین و ششمین دلیل برای امامت است

حجت الاسلام شاکری گفت: پنجمین دلیل امامت، وجوب دفع ضررهای عظیم است. همچنین دلیل دیگری که عده‌ای از متکلمان اسلامی، نظیر فخر رازی و سعدالدین تفتازانی بر وجوب امامت اقامه کرده‌اند، این است که: امامت، در بردارنده منافع عظیم اجتماعی است که نادیده گرفتن آنها، فرد و جامعه را دچار زیان های بزرگی خواهد کرد و دفع چنین ضررهایی، عقلاً و شرعاً واجب است.

وی گفت: در پایان مقدمه اول می‌توان گفت: همه متکلمان اسلامی ـ چه شیعی و چه سنی ـ بر ضرورت وجود امام (وجوب امام) اتفاق نظر دارند.

ادامه دارد ...

انتهای پیام/ک

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها