0

قصاص، حبس و شلاق سرانجام دوستانی که قتل را گردن هم انداختند

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

قصاص، حبس و شلاق سرانجام دوستانی که قتل را گردن هم انداختند
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391  10:48 PM

نسخه چاپيارسال به دوستان
قصاص، حبس و شلاق سرانجام دوستانی که قتل را گردن هم انداختند

خبرگزاری فارس: دو دوست قدیمی که همکار خود را به دلایل نامعلومی به قتل رسانده و در دادگاه تقصیر قتل را گردن همدیگر می‌انداختند، با حکم دادگاه به قصاص، حبس، شلاق و پرداخت دیه محکوم شدند.

خبرگزاری فارس: قصاص، حبس و شلاق سرانجام دوستانی که قتل را گردن هم انداختند

به گزارش خبرنگار حوادث فارس،‌ نیمه‌شب دوم خرداد سال 89 ماموران پلیس از جریان آتش سوزی یک خودروی سواری در شهرک راه‌آهن با خبر شدند.

دقایقی بعد که مأموران پلیس در محل حادثه حاضر شدند، پس از بررسی خودرو در صندوق عقب با جسد مرد میانسالی به نام عاصف روبرو شدند که ماجرای قتلی مرموز را روبه‌روی آنها قرار داد.

در ادامه تحقیقات اولیه پلیس، رد یک تاکسی که توسط شاهدان شناسایی شده بود، زده شد و مدتی بعد مأموران توانستند مالک خودرو را به همراه فردی دیگر در یک آپارتمان شناسایی و دستگیر کنند.

در ادامه تحقیقات هر دو متهم با توجه به وجود مدارک مستند فراوان، به ارتکاب قتل اعتراف کردند اما هرکدام تقصیر را برگردن دیگری انداخت. ناصر مدعی شد که پرویز به خاطر اینکه عاصف با همسرش ارتباط دارد تصمیم به قتل گرفته و پرویز هم می‌گفت، ناصر به او گفته می‌خواهد مردی را که برای زنان مزاحمت ایجاد می‌کند تنبیه کند که به قتل منجر شد.

با صدور قرار مجرمیت برای هر دو متهم به اتهام مشارکت در قتل عمدی و جنایت بر میت، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد که روز گذشته در شعبه 71 به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی برگزار شد.

در ابتدای جلسه، فلاح نماینده دادستان با اشاره به مدارک موجود در پرونده خواستار مجازات متهمان شد؛ اولیای‌دم نیز خواسته خود را قصاص متهمان عنوان کردند.

ناصر در جایگاه قرار گرفت و اتهام خودش را انکار کرد و گفت: پرویز و عاصف چند سال بود که با هم دوست بودند. مدتی بود که مجتبی می‌خواست به عاصف سر بزند. عصر روز حادثه با تاکسی من به خانه عاصف رفتیم اما او خانه نبود. من داخل تاکسی نشستم و مجتبی از نرده‌ها به خانه عاصف رفت. چند ساعت داخل تاکسی نشستم تا این که مجتبی با دست‌های خون آلود برگشت و گفت عاصف را کشته است. برای بردن جسد به داخل خودروی مقتول به او کمک کردم.

قاضی از متهم سوال کرد شما از منزل مقتول 60 میلیون پول سرقت کرده و آن را به همسرت دادی. انگیزه‌ات از سرقت چه بود.

متهم گفت: وقتی دیدم مقداری پول آنجاست برداشتم تا کسی آن را برندارد.

قاضی عزیزمحمدی بخشی از اعترفات قبلی متهم را برای وی قرائت کرد که متهم گفت: همه آنها را قبول دارم اما مقصر قتل پرویز است.

در ادامه جلسه،‌ پرویز در جایگاه قرار گرفت و او هم مانند ناصر منکر دخالت در قتل شد و گفت: ناصر می‌گفت مردی را می‌شناسد که زنان را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد و می‌خواهد او را تنبیه کند. از من خواست به او کمک کنم و من هم قبول کردم. اول من وارد خانه عاصف شدم و بعد ناصر در را شکست و وارد شد.

وی ادامه داد: ناصر با شوکر به عاصف حمله کرد و بعد به او دستبند زد و او را به حمام برد. آنجا پاهایش را با نخ پلاستکی بست و نایلونی برسرش کشید. طنابی دور گردنش پیچید و یک سر آن را گرفت و سر دیگرش را من کشیدم تا این که خفه شد.

بعد از اظهارات متهمان در بیان آخرین دفاع، قاضی عزیزمحممدی ختم جلسه را اعلام و بعد از مشورت با مستشاران دادگاه حکم متهمان را اینگونه اعلام کرد: هر دو متهم به اتهام مشارکت در قتل،‌ جنایت بر میت، تخریب اموال و سرقت، به قصاص، پرداخت یک‌دهم دیه، 2 سال حبس، 3 سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم شدند.

انتهای پیام/

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها