0

سردمداران آمریکا هر کس که آنها را به چالش بکشاند، سرکوب می‌کنند

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

سردمداران آمریکا هر کس که آنها را به چالش بکشاند، سرکوب می‌کنند
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  1:20 PM

نسخه چاپيارسال به دوستان
سازمان سیا به روایت بازجوی سیا – 69
سردمداران آمریکا هر کس که آنها را به چالش بکشاند، سرکوب می‌کنند

خبرگزاری فارس: آد‌م‌هایی که آمریکا را اداره می‌کنند هر کسی که آنها را در این مسایل به چالش می‌کشاند، سرکوب می‌کنند حتی اگر آن فرد یکی از قوی‌ترین افراد دولت باشد.

خبرگزاری فارس: سردمداران آمریکا هر کس که آنها را به چالش بکشاند، سرکوب می‌کنند

به گزارش فارس، کتاب "بازجو" نوشته "گلن ال. کارل" که خود از بازجویان سازمان سیا بوده روایتی از سازمان سیا و عملکرد آن در قبال مظنونین به عملیات های به اصطلاح تروریستی است.

این کتاب داستانی از مهمترین مأموریت نویسنده در طی دوران بیست و سه ساله خدمتش به عنوان عضوی از سرویس مخفی سازمان سیا به شمار می‌رود.

کتاب بازجو که داستان ناراحتی و ترس و سردرگمی است، ارایه کننده نگاهی تکان دهنده‌ و ترسناک از دنیای جاسوسی مرکز حقوق بشر جهان! است.

کارل به مدت بیست و سه سال به عنوان یکی از اعضای سرویس مخفی سازمان سیا مشغول بود که در سال 2007 و هنگامی که پست معاونت افسر اطلاعات ملی در امور تهدیدات فراملی را برعهده داشت، بازنشسته شد و اکنون در واشنگتن‌ زندگی می‌کند.

* سیا به افسری که آن را زیر سوال ببرد به عنوان عنصری نگاه می‌کند که باید ساکت شود

در جستجوی دو پیام محرمانه‌ای بودم که از نقطه صفر ارسال کرده بودم، هیچ کس درباره آنها چیزی نمی‌دانست. نقطه صفر آن پیام‌ها را هرگز به ستاد ارسال نکرده بود. آن پیام‌ها وجود خارجی نداشتند. ظاهراً رئیس ایستگاه منطقه‌ای و معاونش به این نتیجه رسیده بودند که این دو پیام بیش از حد تند و آتشین هستند. دیدگاه‌های من با دیگر همکاران سازگار نبودند و اگر آن پیام‌ها به ستاد ارسال می شدند ممکن بود مسایل نامناسبی درباره کپتوس [عنوانی که در سازمان سیا برای اطلاق به عضو ارشد سازمان القاعده که دستگیر شده باشد، به کار می‌رود]، هتل کالیفرنیا [مرکز اعتراف‌گیری سازمان سیا از زندانیان مهم] و نحوه رسیدگی مرکز ضدتروریسم سیا به این پرونده در این دوره زمانی طولانی، به وجود آورند.

در سازمان سیا به یک افسر موردی [بازجوی] دون پایه که بخواهد سال‌ها ارزیابی‌های بخش مدیریت اطلاعات سازمان سیا و بخش مدیریت عملیات این سازمان و عملکرد عملیاتی آن را زیر سوال ببرد معمولا به عنوان فرد و عنصری نامأنوس نگریسته می‌شود که باید او را ساکت کرد چرا که این فرد نتوانسته در درون تیمی که در آن کار می‌کند و کار حرفه‌ای که آنها در حال انجام آن هستند، یکی شده و به اصطلاح ذوب شود.

* کسی نمی‌توانست با عملیات ضدتروریسم که طبق دستورات کاخ سفید بود، مخالفت کند

کدام افسر است که بتواند دیدگاه جمعی ده‌ها نفره از افسران و دفاتر مختلف این دو شعبه‌ مهم از سازمان سیا را که پس از سال‌ها بازبینی و تحقیق دقیق به دست آمده، به چالش بکشاند؟ من که باشم که بنیادهای کلی یک برنامه‌ای را زیر سوال ببرم که دستور آن از سوی رئیس جمهور صادر شده است؟ احساس پشیمانی کردم از این که چرا این پیام‌ها را به خودم و از طریق وسایل ارتباطی غیرمستقیم و سری ارسال نکره‌ بودم با وجود این که اصولاً قرار نیست که کارکنان چنین کاری انجام دهند.

روی هم رفته، کپتوس [مظنون] که این همه از عمرم را تلف کرده بود، در فضای حاکم بر مرکز ضدتروریسم و سازمان سیا و در چارچوب رویکرد تهاجمی آمریکا در نبرد جهانی با تروریسم، تنها یک پرونده از شمار فراوان پرونده‌ها و البته یکی از مهمترین‌ آنها به شمار می‌رفت. آن پرونده‌ای بود که کسی نمی‌خواست در کار عملیاتی گسترده‌تر و نحوه انجام عملیات ضدتروریسم آمریکا پیچیدگی ایجاد کند در حالی که این عملیات از دستورالعمل کاخ سفید و تعاریفی پیروی می‌کردند که دولت آمریکا برای مسایلی مانند ربودن و انتقال سری مظنونین، بازداشت و بازجویی آنها ارایه کرده بود.

* همکارانم اعتقاد داشتند به چالش کشیدن عملکرد دولت حماقت و خودزنی است

جمله‌‌ معروفی در میان کارکنان بخش مدیریت عملیات سازمان سیا وجود دارد که می‌گوید: در مسایل بزرگ باید اجازه داد شاه با شاه بجنگند. موضوعاتی که در پرونده من وجود داشتند از جمله موضوعاتی بودند که باید توسط مقامات عالیرتبه رسیدگی می‌شدند یعنی معاون بخش مدیریت عملیات که یکی از عالیرتبه‌ترین افسران عملیاتی در سیا است یا مدیر سازمان سیا یا اعضای کنگره آمریکا و دفتر معاون رئیس جمهور یا کاخ سفید باید به این پرونده رسیدگی می‌کردند. خود من با ویلمینگتون [معاون دفتر ضدتروریسم سیا] مشکلاتی داشتم و کپتوس نیز داشت در زندان می‌پوسید. با این حال بیشتر کسانی که در بخش مدیریت عملیات سیا بودند اعتقاد داشتند کسی از افسران دو پایه سازمان باشد و عملکرد سازمان سیا یا دولت را زیر سولا ببرد مثل احمقی می‌ماند که به فرمان و دستور احمقانه‌ای عمل کرده که او را فنا خواهد کرد و همچون کسی است که دست به خودکشی زده است.

* سردمداران آمریکا هر کس که آنها را به چالش بکشاند، سرکوب می‌کنند

آد‌م‌هایی که کشور را اداره می‌کنند هر کسی که آنها را در این مسایل به چالش می‌کشاند، سرکوب می‌کنند حتی اگر آن فرد یکی از قوی‌ترین افراد دولت باشد. از نظر آنها یک افسر باهوش و خوب تنها کار خود را می‌کند و مسایل فلسفی را به کلاس درس، قانون را به دفتر مشاور حقوقی و سیاست را به سردمداران کشور واگذار می‌کند. در این صورت است که سر به تن او زیادی نمی‌کند.

* ادعای بوش درباره مخالفت آمریکا با شکنجه مضحک بود

در آن تابستان، جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا بیانیه‌ای به مناسبت روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه صادر کرد که بخش‌هایی از این بیانیه به شرح زیر است:

«ایالات متحده آمریکا همبستگی قوی خود را با قربانیان شکنجه در سراسر دنیا اعلام می‌دارد. شکنجه هر کجا باشد توهینی به شأن و منزلت انسانی است. ما متعهد به ساختن دنیایی هستیم که در آن حقوق بشر رعایت شده و حاکمیت قانون مورد حفاظت قرار می گیرد. آزاد شدن از بند شکنجه از حقوق مسلم بشر است... با این حال شکنجه هنوز در نقاط مختلف دنیا توسط نظام‌های یاغی و خشن و کسانی ادامه دارد که روش‌های بیرحمانه آنها بر طبق اراده آنها در شکستن روحیه انسان‌ها است ... سوء استفاده کنندگان از حقوق بشر تلاش دارند شیوه و عملکرد شوم خود را با استفاده از فریب و ریا از چشم جهانیان پنهان نگه دارند و مانع از دسترسی ناظران بین‌المللی به مسایل حقوق بشری خود ‌شوند ... ایالات متحده آمریکا به از میان برداشتن شکنجه در سطح دنیا متعهد است و ما هدایت‌گر این نبرد هستیم.»

اما این سخنرانی مرا به شدت عصبانی و خشمگین کرد. من می‌دانستم که ما در حال انجام چه کاری هستیم. اقدامات ما لکه‌دار کننده حیثیت آمریکا، ناقض سوگند و خیانتی به پرچم کشور بود.

* عملکرد ما تخطی از کنوانسیون ژنو و کنوانسیون ممنوعیت شکنجه بود

حقوقدانان و وکلاء شاید اینگونه مطرح سازند که کار ما قانونی بوده است. اما این من بودم که با آن چه که ما مشغول انجامش بودیم، زندگی کرده بودم. من آن را خلاف قانون دیده بودم. اقدامات ما تخطی از کنوانسیون ژنو، کنوانسیون ضد شکنجه و قانون اساسی آمریکا بود. مهم نیست که وکلای دولت چه منطقی را برای عقلانی جلوه دادن این اقدامات ارایه کنند. در محل کارم کسی این گونه مسایل را مطرح نمی‌سازد یا با دستورات صادره مخالفتی نمی‌کند. در تمام مکالماتی که من با همکاران داشتم یا مکالمات و اظهاراتی که به آنها گوش فرا داده بودم، حرفی از این مسایل به میان نمی‌آمد. این گونه مسایل از قبل حل شده هستند. این که کار را انجام بده اگر نه کس دیگری را برای انجام کار پیدا کن.

* برخی از مقامات باور داشتند حمله به عراق ارتباطی به برنامه تسلیحاتی صدام نداشت

یک ماه بعد از آن بود که مقاله "جو ویلسون" یکی از سفرای ایالات متحده آمریکا با عنوان "آن چه که من در آفریقا ندیدم" منتشر شد. جو ویلسون حدود بیست سال پیش زمانی که ما در بروندی بودیم، نخستین رئیس من به شمار می‌رفت. او در مقاله خود اینگونه مطرح کرده بود که توجیه و منطق ما برای حمله به عراق ارتباط چندانی به موضوع برنامه‌های صدام حسین [رئیس جمهوری معدوم عراق] که ظاهراً برای تولید سلاح‌های کشتار جمعی بود، نداشت. من توجه خاصی به مقاله جو ویلسون نشان دادم، چرا که جو را خوب می‌شناختم و سال‌ها قبل حتی با همسرش "والری پالم" نیز همکاری کرده بودم. می‌دانستم مقاله او از اساس منطقی و درست است و متوجه بودم این مقاله موجب برانگیخته شدن بحث و جدل در محافل مختلف خواهد شد.

* مقامات آمریکا تلاش داشتند ماهیت القاعده و حزب‌الله و صدام را یکسان بدانند

حدوداً همان روزها بود که من با یکی از همکاران عالیرتبه خود در بخش مدیریت عملیات سازمان سیا ناهار می‌خوردم. همکارم برای سال‌ها در اقدامات و عملیات سیا درباره عراق مشارکت داشت. ما همدیگر را به مدت یک دهه بود که می‌شناختیم. در آن میز ناهار من و او درباره عراق و افغانستان و جنگ با تروریسم صحبت کردیم. مقاله جو ویلسون کم کم داشت موجی از مباحث در این باره ایجاد می کرد. به همکارم گفتم که مقاله جو تنها یک نمونه از بیشمار اقدامات انحرافی و ناشیانه اطلاعاتی و خطا در نحوه برداشت و اعتقاد ما در ارتباط با تروریسم و عراق است.  به او گفتم که نگران میزان بزرگنمایی صورت گرفته توسط دولت آمریکا و سازمان سیا درباره تهدیدات تروریستی هستم و نگران تلاش آنها برای جلوه دادن همه تروریست‌ها به عنوان خطری واحد هستم. به عوض این که گروه‌های تروریستی را به عنوان مجموعه‌‌ای از چالش‌ها بنگرند. دولت آمریکا و سازمان سیا حتی کار را به جایی رسانده بودند که در اظهارات دیوانه‌وار بر هویت یکسان و همدستی گروه‌هایی مانند القاعده، حزب‌الله لبنان، قاچاقچیان مواد مخدر در آمریکای لاتین، کویوت‌های [باندهای تبهکار] مکزیک که در امتداد مرزهای آمریکا هستند، صدام [ که یک آدم سکولار بود]، عوامل انتحاری فلسطینی و غیره تاکید می‌کردند.

ادامه دارد...

انتهای پیام/ص

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها