0

وضع عمومی روم مقارن ظهور اسلام

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

وضع عمومی روم مقارن ظهور اسلام
جمعه 15 اردیبهشت 1391  1:17 AM

وضع عمومی روم مقارن ظهور اسلام

 

روم آن روز،دست کمی از رقیب خود،«ایران »نداشت جنگهای داخلی،و ستیزه های خارجی که دائما با ایران،بر سر«ارمنستان »و غیره داشت،مردم آنجا را برای پذیرش یک انقلاب جدید آماده می ساخت.اختلافات مذهبی،بیش از هر چیز در توسعه این اختلافات دخالت داشت.در میان بت پرستان و مسیحیان شعله جنگ خاموش نمی شد، هنگامی که رجال کلیسا حکومت را به دست گرفتند،رقبای خود را سخت تحت فشار نهاده، و این خود به ایجاد یک اقلیت ناراضی کمک می کرد،و عامل بزرگی را که برای پذیرش دین اسلام و استقبال گرم ملت روم،از این نهضت،می توان شمرد،محرومیت دسته های مختلف در اثر خشونت رجال کلیسا بود.اختلاف کشیشان از یک طرف،و مسلکهای گوناگون مذهبی از طرف دیگر،روز بروز از سطوت و قدرت امپراطوری روم می کاست.

گذشته از اینها پیوسته سفید پوستان و زردپوستان طرف شمال و مشرق،در نظر داشتند که نقاط حاصل خیز اروپا را به دست آورند،و گهگاه در تصادمات،خسارتهای هنگفتی به یکدیگر وارد می کردند و این خود سبب شد که امپراطوری روم،دو نیمه شده و به دو بلوک شرقی و غربی تقسیم گردید.تاریخ نویسان معتقدند که:اوضاع سیاسی و اجتماعی و مالی روم،در قرن ششم،بسیار آشفته بود.حتی تفوق روم بر ایران را گواه قدرت نظامی وی نمی دانند،بلکه معتقدند که شکست ایران،معلول بی نظمی دستگاه حاکمه ایران بوده است.این دو کشور که تاج سیادت و سیاست جهان را بر سر نهاده بودند،در عصر طلوع اسلام با یک وضع هرج و مرج به سر می بردند.بدیهی است که این اوضاع یک آمادگی و تشنگی فوق العاده ای،برای پذیرش یک آئین صحیح،که به اوضاع زندگی آنها سر و سامانی می بخشد،ایجاد می نماید.

بحثهای موسمی در روم

در برخی از کشورها جمعی بی کار و هوسران،یک سلسله مسائل پوچ و بی معنی را به منظورهای غیر صحیح،مطرح می سازند و عمر گرانبهای مردم را هدر می دهند.ما برای این مطلب،نمونه و گواههای زیادی در بسیاری از کشورهای مشرق زمین داریم،که فعلا مجال بحث آن نیست.اتفاقا روم آن روز بیش از همه،گرفتار این نوع مسائل بود.مثلا امپراطوران روم و رجال سیاسی،بر اثر پیروی از برخی از دستگاههای مذهبی معتقد بودند که:مسیح،دو طبیعت و دو مشیت دارد،ولی برخی از مسیحیان «یعقوبی »قائل بودند که وی فقط یک طبیعت و یک مشیت دارد.همین مسئله بی اساس، لطمه شدیدی بر استقلال و هماهنگی روم زد و شکاف عمیقی در میان آنان ایجاد کرد به طوری که دستگاه حاکمه مجبور بود از عقائد خود دفاع کند و برای همین جهت مخالفان را سخت تحت تعقیب قرار داد و همین فشار و انزجار روحی سبب شد که برخی به دولت ایران پناه برند،و هم اینها بودند که در برخورد با سپاه اسلام سنگرها را خالی نمودند،و با آغوش باز سپاه اسلام را استقبال کردند.

روم آن روز،درست مانند قرون وسطای اروپا بود که «فلاماریون »،ستاره شناس معروف، داستان زیر را پیرامون سطح فرهنگ اروپا در قرون وسطی شرح می دهد.کتاب «مجموعه لاهوتیه »،مظهر کامل حکمت «اسکولاستیک »،در قرون وسطی بود،و چهار صد سال به عنوان یک کتاب رسمی در اروپا تدریس می شد.قسمتی از آن کتاب تحت این عنوان بحث می کند:آیا چند فرشته ممکن است در نوک سوزن جای گیرد؟و یا از مردمک چشم چپ پدر جاویدانی تا مردمک چشم راست وی،چند فرسنک است؟!

روم واژگون بخت،در عین اینکه آن همه ستیزه های خارجی گریبانگیرش بود،سیل اختلافات داخلی که اکثر به رنگ مذهب جلوه می کرد،هر روز کشور را به لب پرتگاه نزدیک می ساخت.یهود که یک ملت شرور و دسیسه باز بودند،چون دیدند که فشار امپراطور مسیحی روم از حد گذشت،نقشه هائی برای برانداختن دولت روم کشیدند و یک بار هم شهر«انطاکیه »را تصرف نمودند،و گوش و بینی و لب اسقف بزرگ شهر را بریدند. حکومت روم به منظور انتقام،پس از مدتی یهودیان «انطاکیه »را قتل عام کرد.این کشت و کشتار بی رحمانه،میان دو ملت یهود و نصاری در روم چند بار تکرار شد،و گاهی موج کینه جوئی به خارج از کشور نیز سرایت می کرد.مثلا یهودیان،یک مرتبه هشتاد هزار مسیحی را از ایران خریدند و به منظور انتقام از مسیحیان،مانند گوسفند سر بریدند.

این جاست که خواننده گرامی می تواند دورنمای تاریک و پر هرج و مرج جهان معاصر با طلوع اسلام را مشاهده کند و اعتراف نماید که این تعالیم عالی نجات بخش،از آن محیط ظلمت زده،زائیده فکر بشر نیست،و این نسیم فرح بخش وحدت و اتفاق و آهنگ صلح و صفا که هدف آئین اسلام است،سرچشمه ای جز غیب ندارد.چطور می توان گفت اسلامی که حتی به حیوانات حق حیات داده،مولود چنین محیط خون آشام است.

اسلام،تمام این بحثهای بی اساس را در باره اراده و مشیت عیسی «ع »از بین برد، و در شناسائی مسیح چنین فرمود:

«مسیح فرزند مریم پیامبری بیش نبود که پیش از وی پیامبران آمده بودند،و مادر وی زن پاکدامن و راستگوئی بود،در عین حال هر دو غذا می خوردند و بشر بودند» (1).

این آیه،بسیاری از مباحث بیهوده رجال کلیسا را درباره روح و خون و هویت عیسی خاتمه داد.چنانکه با تعالیم عالی و زنده کردن ملکات فاضله،بشر را از ماجراجوئی و خونریزی بازداشت.

پی نوشت ها:

1. ما المسیح بن مریم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صدیقة کانا یاکلان الطعام.(مائده-آیه 75).


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها