سردرگمی اسرائیل و آمریکا در برابر ایران
شنبه 6 اسفند 1390 1:38 AM
خبرگزاری فارس: در حالی رژیم صهیونستی در چند ماه اخیر بارها از آمادگی خود برای حمله به ایران صحبت کرده است که نگاهی به پشت پرده این تهدیدات، چرایی سردرگمی اسرائیل و آمریکا در برابر ایران را تا حدودی روشن میسازد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در آسیای مرکزی، طی چند هفته اخیر، بررسی روابط میان تل آویو و واشنگتن نشان میدهد که این 2 متحد و دشمن سرسخت جمهوری اسلامی ایران در رابطه با بحث حمله به ایران حداقل برای یک برنامه کوتاه مدت هم دارای اختلافات شدیدی با یکدیگر هستند.
در مطلبی که در زیر میخوانید، محقق و کارشناس روسیه "ایگور پانکروتنکو" گوشههای از مذاکرات و مباحث پشت پرده رژیم صهیونستی و آمریکا را به رشته تحلیل کشیده و به صورت اختصاصی در اختیار فارس گذاشته است.
طی ماههای ژانویه و فوریه سال جاری میلادی دولت اوباما نسبت به اسرائیل از روشی استفاده کرد که از آن همکاران من از جامعه کارشناسی آمریکا به عنوان "اجبار به مصالحه" یاد کردند.
به عبارت دیگر در این اواخر تمامی تلاشهای دیپلماتیک واشنگتن هدف جلوگیری از حمله پیشگیرانه به ایران را دنبال میکند که از ضرورت اانجام آن اسرائیل در گوشه و کنار صحبت مینماید.
در ماه ژانویه مقامات اسرائیلی روی میز کاخ سفید سندی در رابطه با جنگ برنامهریزی شده پنجروزه علیه ایران را گذاشتند.
ضمن اعلام این برنامه یکی از مقامات اسرائیلی با آرامش به نمایندگان شگفتزده دولت آمریکا اعلام کرد؛ شما در کنار بمانید و ما آین کار را مستقل انجام خواهیم داد.
سناریوی پیشنهادی اسرائیل حملات هوایی به قلمرو ایران و تعرض عمیق گروههای تخریبکار به تاسیسات از نظر استراتژیک مهم جمهوری اسلامی را پیشبینی میکرد. البته تاسیساتی مرتبط با برنامههای موشکی و هستهای از جمله اهداف اصلی شناخته میشد.
بر اساس محاسبات نظامیان اسرائیلی این برنامه نیاز به پنج روز داشته و بعدا با میانجیگری سازمان ملل توافق در مورد آتشبس قابل دستیابی خواهد بود. تلفات اسرائیل ضمن انجام این عملیات کمتر از 500 نفر پیشبینی شده است.
کاملا روشن است که این طرح هیچ ربطی با برنامهریزی نظامی و عقل سلیم نداشت. هدف این طرح جلب آمریکا و متحدانش در ناتو به این ماجراجویی نظامی بود که به سود اسرائیل تمام شده و هزینههای آن را میبایست باقی دنیا پرداخت مینمود.
حمله به ایران جنگ را منطقهای خواهد کرد
حمله مستقیم به ایران به معنای جنگ همهسویه در منطقه بوده و قدرتهای دیگر را نیز به خود جذب خواهد کرد. این موضوع را در واشنگتن به وضوح درک و تلاش کردند تا به مقامات اسرائیلی در این رابطه گفتوگو انجام دهند.
"هیچ گونه جنگ در منطقه به وقوع نخواهد پیوست!"، با این سخنان اسرائیلیها میخواستند آمریکاییها را آرام بکنند. و به عنوان استدلال که حمله به ایران منجر به جنگ سراسری در در منطقه نخواهد شد، به نتایج اقدام مشابه خود در سال 2007 نسبت به راکتور هستهای سوریه اشاره میکردند.
برخی دیگر از سیاستمداران اسرائیلی حتی در مورد "عملیات دوم انتیبی" سخن میگفتند که اقدامات نیروهای ویژه اسرائیل در رابطه با رهایی گروگانان در سال 1976 منجر به تغییر رژیم در اوگاندا شده بود.
ضمن تلاش برای جلب حمایت آمریکا از برنامههای خود، حزب جنگ اسرائیل در سیمای رئیس اطلاعات نظامی ژنرال "آویو کاچوی" دروغ کاملا مضحک و بیمعنی را پخش کرد که گویا جمهوری اسلامی توانایی تولید 4 بمب هستهای را دارد که اسرائیل و آمریکا را هدف قرار خواهند داد.
این بیانیه واشنگتن را تا حد نهایی شگفتزده کرد و از اسرائیلیها پرسیده شد که "آیا این بمبها چه گونه میتوانند تا خاک آمریکا برسند؟". اسرائیلیها با بروز دادن "صداقت" خود به آمریکاییها بلافاصله اعلام کردند که با توجه به اطلاعات غیر قابل انکار منابع اطلاعاتی خود، ایران موشکهای بالستیکی دارای 12.000 کیلومتر شعاع عمل تولید کرده است که برای حمله به آمریکا کاملا کافی میباشد.
مقامات آمریکایی به این بیانیه اسرائیلیها قطعا باور نکردند. کارشناسان پنتاگون و کنگره آمریکا به اتفاق آرا اعلام کردند که ایران دارای توانایی ایجاد موشکهایی از این کلاس میباشد، اما برای آینده این موشکها تهدیدی برای آمریکا به همراه نخواهند داشت.
ولی همزمان در کاخ سفید درک کردند که قبل از آنکه اسرائیل باقی دنیا را به ماجراجویی خونین نکشانده است، باید با این همپیمان خود در خاور نزدیک کاری کرد و از هر طریقی که شده آنان را آرام نمود.
علاوه بر این در کاخ سفید متوجه بودند که در اسرائیل نه همه جانبدار جنگند و بهطور کافی سیاستمدارانی وجود دارند که به وضوح میدانند جنگ علیه ایران منجر به نابودی اسرائیل میشود.
هشدارهای آمریکا به اسرائیل
در قدم اول آمریکا، 2 مورد هشدار غیررسمی از خود بروز داد. یکی اینکه در «Foreign Policy» مقاله "مارک پری" تحت عنوان "پرچم دروغین» (False Flag) منتشر شد که حاوی افشاگریهای در رابطه با عملکرد موساد در ایران و دست داشتن آن در اقدامات تروریستی بود.
نویسنده این مطلب مورد اشاره به استناد شواهد متعددی از کارمندان نهادهای اطلاعاتی آمریکا، آورده است: انکار این امر که به منظور متوقف کردن برنامه هستهای ایران عملیاتهای مخفی، خونین و بدون وقفه ادامه دارد، غیرممکن است... بیشتر منابع به اسرائیل به عنوان سازماندهنده این عملیاتهای مخفی اشاره میکنند که این بار جان قربانی دیگری را درربود".
2 هفته بعد نامه سرگشاده کارشناس برجسته روابط بینالمللی آمریکا "لسلی گلب" به نخستوزیر اسرائیل نتانیاهو انتشار یافت که در آن به صراحت اظهار شده که "تهدیدات اسرائیل فقط ایرانیها را سنگدلتر میکند... این تهدیدات منجر به با آن میشود که حرکتمان در مسیر برای ما فوقالعاده خطرناک جنگ قرار میگیرد... دقیقا در چند روز پیش وزیر دفاع شما "ایهود باراک" گفت که در جریان این حمله "یک صد هزار، ده هزار و حتی یک هزار کشته وجود نخواهد داشت و دولت اسرائیل نیز نابود نخواهد شد". وی نباید این قدر خودخواه و متکبر باشد".
اما علاوه بر این گامهای غیررسمی اقدامات کاملا مشخص رسمی نیز اتخاذ شد.
قبل از همه وزیر دفاع آمریکا "لئون پانتا" که مخالف سرسخت اقدامات نظامی علیه ایران برای آینده نزدیک بوده و به این دلیل وی را لابی یهودی خوش ندارد، در خصوص اینکه برنامه هستهای جمهوری اسلامی در حال حاضر دارای خصلت نظامی نبوده و بنابر این هیچ گونه تهدیدی برای آمریکا و متحدانش به همراه ندارد، چند بیانیه رسمی پخش کرد.
به منظور دلجویی از متحدان اسرائیلی و سعودی خود، آمریکا اقدام به افزایش ناوهای هواپیمابر در منطقه کرد. علاوه بر این ضمن تشریح این اقدام یکی از کارشناس بانفوذ آمریکایی موقع صحبت با نویسنده این مطلب، روی اجباری بودن آن اشاره کرد و گفت: واشنگتن "تحت فشارهای متحدان خود در منطقه" به چنین کاری دست زد تا به نحوی به اسرائیل و سلطنتهای خلیج فارس "ضمانت حمایت در برابر گامهای غیردوستانه ایران" را بدهد.
برخلاف وجود عیاری خاص در این اطلاع باز هم بخشی از حقیقت در رابطه با اجباری بودن چنین اقدام قابل مشاهده خواهد بود.
همچنین چند روز پیش رئیس اطلاعات ملی آمریکا "جان کلیپر" و رئیس اطلاعاتی نظامی آمریکا "رونالد برگس" از اسرائیل بازدید کرده و در جریان مذاکرات با نخستوزیر نتانیاهو، وزیر دفاع باراک و رئیس موساد"تامیر پاردو" به صراحت اعلام کردند که واشنگتن در برابر برنامههای جنگطلبانه اسرائیل دیدگاه کاملا منفی دارد.
ضمنا در این اواخر برخی از سناتورهای آمریکا و از جمله "رابرت مندز" (مولف لایحه قانون در باره تحریمات علیه موسسات مالی جمهوری اسلامی) رئیس مجلس نمایندگان کنگره "جان بونر" نیز بیانیههای مشابهی پخش کردند.
آیا نگاه آمریکا به ایران تغییر کرده است؟
و حالا پس از طرح جزئیات بحث "اجبار به مصالحه" در برابر حزب جنگ اسرائیل، به موضوع اصلی میپردازم. و آن اینکه آیا تاریخچه بیانشده به معنای تغییر نگاه آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی و آمادگی برای گفتوگوهای متعادل دیپلماتیک با تهران خواهد بود؟
آیا امتناع کابینه نتانیاهو از اقدام نظامی علیه ایران معنای درک ضرورت روابط 2 جانبه از سوی تلآویو را خواهد داشت؟
به نظر من پاسخ به این پرسشها فقط میتواند منفی باشد.
هدف استراتژیک آمریکا در رابطه با ایران سرنگونی نظام موجود و به قدرت رساندن رهبران اپوزیسیون غربگرا میباشد.
کاخ سفید به وضوح میداند که رسیدن به این هدف از راه تهدیدات نظامی غیرممکن است. همانگونه که "لسلی گلب" در پیام خود به نتانیاهو بهطور بسیار دقیق بیان کرد؛ "تهدیدات بیپایان شما در مورد حمله به ایران قادر به متوقف کردن برنامه هستهای آن نمیباشد. این تهدیدات تنها منجر به وحدت ایرانیان و تشدید مقاومت آنها در برابر فشار خارجی میشود".
امروز آمریکا در رابطه با ایران سیاست دیگری را دنبال میکند: توسط تحریمات دست یافتن به وخامت حداکثری شرایط اقتصادی و وضع مالی مردم و از این طریق فراهم کردن زمینه نارضایتی جامعه از رهبریت جمهوری اسلامی.
و روی امواج این نارضایتی راه انداختن تظاهرات عمومی با بهانه و توجیه نزدیک شدن انتخابات مجلس و یا نتایج انتخابات ریاست جمهوری در سال 2013.
و اگر در رابطه با انتخابات ماه مارس سال جاری میلادی (اسفند 1390) مخالفین آماده اقدامات فعالانه نبوده و قادر به سازماندهی تظاهرات ضد دولتی نیستند، (هرچند سرمایهگذاری روی آن از کانالهای مختلف در حال افزایش میباشد)، پس تا سال 2013 آمریکا تلاش خواهد کرد تا جهت تحکیم بنیه مالی سازمانی، مادی و فنی اقدامات لازم را انجام دهد.
اسرائیل نیز تا آن زمان سعی خواهد کرد تا همه اقدامات لازم برای تشدید و تجهیز فعالیتهای جداییطلبان، کردستان و آذربایجان ایران، مجاهدین خلق و جندالله را از طریق شبکههای جاسوسی خود در آذربایجان (لنکران) و عراق (اربیل) و چندین مناطق دیگر پیاده نماید.
تذکر معنادار رئیس کمیسیون اطلاعات مجلس سنای آمریکا "دیانو فینشتاین" در رابطه به آنکه "سال 2012 برای جلوگیری از برنامه هستهای ایران بسیار مهم خواهد بود"، به این معنی است که در سال جدید 1391 فشارهای اقتصادی از سوی آمریکا به ایران افزایش بیشتری یافته و تلاش برای ایجاد "ستون پنجم" و تشدید فعالیتهای خرابکارانه علیه جمهوری اسلامی مضاعف خواهد شد.
انتهای پیام/ق